کتاب راز ادوین درود
معرفی کتاب راز ادوین درود
کتاب راز ادوین درود نوشتهٔ چارلز دیکنز و ترجمهٔ لیدا طرزی است. انتشارات نیستان هنر این رمان انگلیسی معمایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب راز ادوین درود
کتاب راز ادوین درود (The Mystery of Edwin Drood) حاوی یک رمان انگلیسی و آخرین اثر ناتمام چارلز دیکنز، نویسندهٔ سرشناس انگلیسی است که در سال ۱۸۷۰ شروع به نوشتن آن کرد، ولی درگذشت او در همین سال این اثر را بهنوعی ناتمام باقی گذاشت. این رمان با ارائهٔ عناصر معمایی و تعلیق در دل داستان، نویسندهاش را بهعنوان یکی از پیشگامان ژانر داستاننویسی جنایی و رازآلود در زمانهٔ خود مطرح کرده است. این موضوع زمانی خود را مهم نشان میدهد که بدانیم عمدهٔ شهرت دیکنز در داستانسرایی و نوشتار در خلق شخصیتهای بهیادماندنی بر مبنای واقعیات پیرامونی او بوده است و ریشه در اتفاقاتی داشته که خود او از نزدیک لمسشان کرده، اما او در این رمان با فاصلهگرفتن از این شاخص بهسراغ داستانپردازی معمایی رفته است.
داستانِ رمان «راز ادوین درود» در شهر کوچکِ «کلسترهام» و پیرامون شخصیت «ادوین درود»، داییاش (جان جاسپر) و دوستان و خانوادهٔ آنها میچرخد. «جان جاسپر»، معلم موسیقی کلیسا و یک معتاد به افیون است که نقشی محوری در داستان دارد و به «روزا باد»، نامزد ادوین و شاگرد خودش علاقهمند است. داستان با ناپدیدشدن ادوین درود، وارد رمزآلودگی و معمای اصلی خود میشود. ادوین به کجا رفته و چرا ردپایی از خود بر جای نگذاشته است؟ کتاب «راز ادوین درود» شخصیتهایی پیچیده و چندبعدی را پیش روی مخاطب ترسیم میکند. نویسنده با بهرهگیری از نثر روان و توصیفات دقیق خود، محیطها و شخصیتهای متفاوتی را به تصویر کشیده و نیمنگاهی به مسائل اجتماعی و اخلاقی زمانهٔ خود دارد؛ از جمله اعتیاد به افیون و وضعیت زنان در جامعهٔ انگلستان در ابتدای قرن نوزدهم. درونمایههایی مانند عشق، حسادت، اعتیاد و جنایت در این رمان وجود دارد؛ اثری که بهدلیل ناتمامماندن نگارش در زمان حیات نویسنده، همواره در معرض بحثها و تفسیرهای مختلف بوده، اما این اثر بیش از هرچیز نمایشدهندهٔ استعداد و خلاقیت چارلز دیکنز در داستاننویسی رمزآلود و جنایی است.
خواندن کتاب راز ادوین درود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ انگلستان و قالب رمان معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره چارلز دیکنز
«چارلز جان هوفام دیکنز» در ۷ فوریهٔ ۱۸۱۲ متولد شد. از کودکی مجبور بود در کارخانه کار کند. پدرش که قادر نبود بدهیهایش را پرداخت کند، زندانی شده بود. وقتی دوران حبس پدر تمام شد، چارلز به تحصیلاتش ادامه داد؛ سپس کارمند دفتر یک وکیل و بعد گزارشگر روزنامه شد. کتابهای مشهور او «نیکلاس نیکلبی»، «سرود کریسمس»، «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ»، «الیور توئیست» و «داستان دو شهر» است. از کتابهای او تابهحال اقتباسهای سینمایی و تئاتری بسیاری صورت گرفته است. جیمز جویس (نویسندهٔ مشهور)، چارلز دیکنز را پس از شکسپیر تأثیرگذارترین نویسندهٔ انگلیسیزبان میداند. دیکنز در ۹ ژوئن ۱۸۷۰ بهطور ناگهانی و بر اثر سکتهٔ قلبی از دنیا رفت. مزار او اکنون در کلیسای وستمینیستر در بخش ویژهٔ نویسندگان معروف به «کنج شاعران» در لندن جای دارد. خانهای که دیکنز برای مدتی در آن زندگی میکرد، حالا تبدیل به موزهای دربارهٔ زندگی او شده است. «دیوید لین» اولین فیلمسازی بود که بهسراغ آثار چارلز دیکنز رفت و در برگردان دو اثر او (آرزوهای بزرگ و اولیور توئیست) توانست دو فیلم فراموشنشدنی به تاریخ سینما هدیه کند.
بخشی از کتاب راز ادوین درود
«رزا بارها شاهد این صحنه بود و چون تصوری از خانهای دیگر نداشت راضی بود که در مدرسه بماند و آن سال راضیتر میشد اگر دوست تازه یافتهاش کنارش میماند. ولی دوستی تازهاش در دل خود خلأیی داشت که نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. هلنا لندلس که اعتراف برادرش را دربارۀ رزا شنیده، و به آقای کریس پارکل قول موکد داده بود، دیگر هرگز به ادوین درود اشارهای نمیکرد. رزا از این کار هلنا متحیر بود، ولی به درستی حقیقت را میدانست. با اینهمه برای برطرف شدن شکهایش، نخست باید اعتماد هلنا را جلب میکرد. ولی توانش را نداشت. او تنها میتوانست به مشکلات خودش فکر کند و تعجب کند چرا هلنا آنهمه از آوردن نام ادوین پرهیز میکرد، آن هم حالا که قرار بود بعد از آمدن ادوین، دو جوان با هم آشتی کنند. خداحافظی رزا و دخترها تماشایی بود. صدای دخترکان های استریت را پُر میکرد. همه همدیگر را میبوسیدند و با هم خداحافظی میکردند و لختی بعد خیابان تهی و خموش میشد و کلویسترهام دوباره خودش میشد. اگر رزا باد نگران آمدن ادوین بود، ادوین هم بشدت بیقرار بود. آقای گروجیوس وجدانش را تحریک کرده بود. نمیدانست باید به حرفهای او دربارۀ عاشق این باد و آن مباد اَخم کند یا بخندد. ولی تنها بهخاطر شام آن شب در مهمانخانۀ استیپل و تنها بهخاطر حلقهای که در جیب سینۀ کُتش بود، باید بدون آنکه دوباره میاندیشید، دل به دریا میزد و ازدواج میکرد. ولی اینکه گروجیوس به او گفته بود باید با مردگان و زندگان صادق باشد، شک و تردیدی به جانش انداخته بود. او یا باید آن حلقه را به رزا میداد یا بَرَش میگرداند. یکبار دیگر به دور از خودخواهی به حرفهای رزا دربارۀ خودش فکر کرد و اعتمادش به خودش از گذشته کمتر شد. در راه مدرسه راهبهها با خودش گفت، «بگذار ببینم چی میگوید و چه کار میکنیم. هر چه بشود حرفهای گروجیوس از یادم نمیرود. باید با مُردهها و زندهها صادق باشم.»»
حجم
۱۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه