دانلود و خرید کتاب آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز ترجمه محبوبه کرمی

معرفی کتاب آرزوهای بزرگ

رمان «آرزوهای بزرگ»‌ چارلز دیکنز (۱۸۷۰-۱۸۱۲) را دینا مک‌فادن برای نوجوانان بازنویسی و محبوبه کرمی آن را به فارسی ترجمه کرده‌است. داستان، زندگی مردی به نام پیپ، از هفت سالگی تا سی و چند سالگی است. پیپ داستان هایی را برای ما تعریف می کند که باعث شکل‌گیری شخصیت فعلی او شده‌اند. او در طول این مسیر با دوستان و آدم‌های زیادی آشنا می‌شود که در تصمیمات و اهدافی که در زندگی پیش می‌گیرد، نقش مهمی ایفا می‌کنند. آرزوهای بزرگ داستانی است که هرکسی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. چرا که هر کسی در طول زندگی خود ممکن است با مشکلات پیپ مواجه شود. این رمان نشان می‌دهد که مالکیت و ثروت نمی‌توانند درون شخصیت‌ها را تغییر دهند و هم چنین پیدا کردن خود واقعی، نیاز به طی کردن مسیری طولانی دارد. مسیری که البته در نهایت انسان را به آگاهی می‌رساند: من و هربرت زندگی خوبی در لندن داشتیم‌ـ لباس‌های نو، مبلمان آن‌چنانی و غذاهای گران. پول‌هایمان زود خرج و قبض‌ها، پرداخت‌نشده روی هم تلنبار می‌شد. به بدهی‌هایمان فکر هم نمی‌کردیم، چه برسد به اینکه خودمان را به خاطرشان به زحمت بیندازیم. جوان بودیم و از آزادیمان لذت می‌بردیم. من هم مثل یک نجیب‌زاده‌ی واقعی، خوش‌لباس و تحصیل‌کرده بودم و نیازی به کار کردن نداشتم. روز قبل از تولد بیست‌سالگی‌ام، نوشته‌ای ازطرفِ آقای جگرز به دستم رسید. قرارمان برای روز بعد، ساعت پنج بعدازظهر تنظیم شده بود. وقتی رسیدم ویمیک سریع تولدم را تبریک گفت و چشمکی زد. آقای جگرز صدایم زد: «آقای پیپ! حالا که به این سن رسیدی چه احساسی داری؟ آمادگی‌اش را داری که عاقلانه رفتار کنی؟» از خجالت سرم را پایین انداختم؛ آقای جگرز می‌دانست که چقدر بی‌حساب‌وکتاب پول‌هایم را خرج می‌کردم. گفتم: «بله، آقا.» آقای جگرز گفت: «خیلی بی‌حساب پول خرج می‌کنی. باید حواست را جمع کنی.» بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: «متوجه هستی؟» گفتم: «بله.» و بعد پرسیدم: «حالا که دیگر به سن قانونی رسیده‌ام، قیمم خودش را معرفی می‌کند؟» گفت: «هنوز نه. ولی این هدیه‌ی تولدت است.» ـ یک چک پنج هزار پوندی!
معرفی نویسنده
عکس چارلز دیکنز
چارلز دیکنز
انگلیسی | تولد ۱۸۱۲ - درگذشت ۱۸۷۰

چارلز جان هوفام دیکنز برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیده جیمز جویس، نویسنده بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده‌است.

بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۸/۰۶/۰۱

۱۰ سالم بود این کتابا رو خوندم شاهزاده و گدا کنت مونت کریستو رابینسون کروزو الیور تویست ارزوهای بزرگ و سرود کریسمس که نشر افق چاپشون کرده بود ممنونم از نشر افق که بچگی منو رنگ زد البته دیوید کاپرفیلدم از کتابای بابام برداشتم و خوندم😉

🌟 najme🌟
۱۳۹۷/۰۵/۰۱

فکر کنم از اولین رمان های خارجی بود که خوندم زیبا و جذاب

:-)
۱۳۹۶/۱۲/۰۳

به نظر من خوندن این نسخه از رمان آرزوهای بزرگ اشتباه بزرگی ! بهتر متن کامل از انتشارات دوستان رو که با ترجمه آقای ابراهیم یونسی هست رو مطالعه کنید. دیگر آثار خوب دیکنز: روزگار سخت (انتشارات نگاه) سرود کریسمس(نشر مرکز) دختری به نام

- بیشتر
M.l
۱۳۹۸/۰۶/۱۹

کتاب خیلی جالبی بود ب نظرم کاملا کشش داستان رو داشت ، توصیف ها ، موضوع بندی ، اتفاقات ، زمانبندی همه و همش خوب بود ارزشش رو داره هر کسی بخوندش 💛

badliar bad liar
۱۳۹۷/۰۵/۰۱

کتابش فوق العادست من نسخه ی چاپی ش رو هم خوندم برای سن نوجوان مناسبه کلا چیز خوبیه

hossein
۱۳۹۹/۰۵/۰۷

اگه تازه شروع به کتاب خواندن ، مخصوصاً رمان کردین، این کتاب یکی از بهترین انتخاب هاست، کتاب معروفیه و نیازی به معرفی نداره ، داستان جذابی داره و شما رو زده نمیکنه

fahimeh
۱۳۹۷/۰۵/۰۴

بسیار زیبا

احسان
۱۳۹۸/۰۲/۲۷

عالی بود اولین باره توی کتابخونه همگانی عضو شدم خیلی جالبه و واقعا من راضیم... کاش کتابهای بیشتری بهش اضافه بشه

M Zare
۱۳۹۸/۰۱/۱۱

خیلی خوب بود

Fatima
۱۳۹۷/۰۱/۱۰

کتاب بسیار خوبی بود💟🌼

استلا! شرمنده‌ام ولی ازاین‌به‌بعد ما دیگر باهم دوست نیستیم.»
آسمان
آخر تکه‌نانی که در اتاقم پنهان بود مال دزدی به‌حساب می‌آمد. آن را از غذاهای خواهرم برداشته بودم و اگر می‌فهمید که می‌خواهم چه کار کنم، تنبیه‌ام می‌کرد.
آسمان
همه‌چیز در حال تغییر بودـ حالا چه من آماده بودم و چه نبودم.
mona
استلا گفت: «من همیشه به تو فکر می‌کنم.»
:)
استلا دخترِ اوست. به او گفتم که استلا دختر زیبایی شده است. لبخندی زد و دستم را فشرد و برای همیشه چشم برهم گذاشت.
Elahe Shams
دروغ گفتن دردی را از دلت دوا نمی‌کند، پیپ. دیگر دروغ نگو. بار کج به منزل نمی‌رسد، ولی اگر درست و صادقانه زندگی کنی، همه‌چیز درست می‌شود
MMST
مثال زدم: پسر معمولی و فقیری که توسط مرد خوش‌قلبی یک نجیب‌زاده شده. حالا چه اهمیتی داشت اگر او چند بار هم در زندگی‌اش اشتباه کرده باشد؟ اما حرف‌هایم در گوش کسی فرو نرفت.
۱۲۳۴
بعضی‌ها فقط آهنگرند. من به درد این لباس‌ها و این شهر نمی‌خورم. فکر نمی‌کنم دوباره به اینجا بیایم، ولی امیدوارم تو به دیدن ما بیایی.» و بعد دستی به پیشانی‌ام کشید و رفت. همین‌که به خودم آمدم و فهمیدم که جوی عزیز دیگر هیچ‌وقت به دیدنم نمی‌آید، به‌سرعت به خیابان دویدم که پیدایش کنم، اما او رفته بود و من از طرز برخوردم با او سخت ناراحت بودم.
یه ادم:)
سؤال نکن تا دروغی هم نشنوی
کتاب زندگی
وقتی به دنیا آمدم اسمم را فیلیپ پریپ گذاشتند. در بچگی تلفظ اسمم برایم مشکل بود. این شد که شدم پیپ و از همان بچگی پیپ صدایم زدند. مادر و پدر و پنج برادرم همگی وقتی که خیلی بچه بودم، مردند.
Gorgi
وقتی پاکت ناشناس را باز کردم، خبر فوت خواهرم را در آن خواندم. بااینکه وقتی بچه بودم خواهرم خیلی با من مهربان نبود، ولی بازهم نسبت به کسی که او را زده بود، احساس خشم داشتم.
Gorgi
استلا گفت: «من همیشه به تو فکر می‌کنم.» به استلا گفتم که من هم همیشه به یاد او بوده‌ام و او پرسید که آیا می‌توانم او را به خاطر آن‌همه بدی سال‌های گذشته ببخشم و البته که او را بخشیدم. حس می‌کردم تقدیر زندگی ما را برای همیشه به هم پیوند زده است. من و استلا دست‌دردست هم قدم‌زنان راه افتادیم و از خانه‌ی اربابی دور شدیم. پایان
Gorgi
جو مکثی کرد و بعد گفت: «دروغ گفتن دردی را از دلت دوا نمی‌کند، پیپ. دیگر دروغ نگو. بار کج به منزل نمی‌رسد، ولی اگر درست و صادقانه زندگی کنی، همه‌چیز درست می‌شود.»
یه ادم:)
وقتی به دنیا آمدم اسمم را فیلیپ پریپ گذاشتند. در بچگی تلفظ اسمم برایم مشکل بود. این شد که شدم پیپ و از همان بچگی پیپ صدایم زدند. مادر و پدر و پنج برادرم همگی وقتی که خیلی بچه بودم، مردند. حالا هر روزی که مثل امروز کنار قبرشان می‌نشینم، مادرم را با صورت ککی‌مکی و پدرم را با موهای فرِ سیاه تصور می‌کنم. می‌دانم اگر با خواهرم، خانم جو گارجری، زندگی نمی‌کردم، یتیم‌بودن به‌مراتب سخت‌تر می‌شد. خواهرم از من بیست سال بزرگ‌تر و زن یک آهنگر بود. خانه‌مان هم کنار کارگاه آهنگری بود؛ جایی که جو تمام روز آتش بزرگی را روشن نگه می‌داشت و آهنگری می‌کرد. شب کریسمس بود. باد سردی به‌سمت باتلاق هجوم می‌برد و در دوردست دریا به هم می‌پیچید. دندان‌هایم به هم می‌خوردند و می‌لرزیدم. دلم برای پدر و مادرم تنگ شده بود و تنها کنار قبرشان در کلیسا ایستاده بودم. صدای باد و دریا مرا می‌ترساند. نشستم و زدم زیرِ گریه که یکهو مردی سرم فریاد کشید: «ساکت باش و جُم نخور وگرنه پشیمان می‌شوی.»
Tasnim

حجم

۲۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۲۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۹,۰۰۰
۴۰%
تومان