کتاب سرخ و سیاه
معرفی کتاب سرخ و سیاه
کتاب سرخ و سیاه نوشتهٔ استاندال و ترجمهٔ عظمی نفیسی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. استاندال داستان این رمان روانشناسی و تاریخی را در بستر فرانسهٔ ناپلئونی روایت میکند و تحلیل دقیقی از جامعهٔ قرن ۱۹ در فرانسه را نمایان میسازد.
درباره کتاب سرخ و سیاه
استاندال در کتاب سرخ و سیاه تلاشهای فردی به نام «ژولین سورل» را در نظام سیاسی و اجتماعی فرانسه در قرن ۱۹ میلادی، زمان سلطنت ناپلئون بناپارت پس از انقلاب فرانسه روایت میکند. «ژولین» میخواهد به مراتب بالایی دست یابد و طبقهٔ خود را از فقیر به غنی ارتقا دهد. او درمییابد در این مسیر و با استفاده از فریب و حیله، به هدفش میرسد، اما از این نکته غافل است که امیال ویرانگر او روزی گریبان خودش را خواهند گرفت. او میخواهد از مرزهای شهر کوچکش فراتر رود و به جمع نجیبزادگان و بزرگان پاریسی بپیوندد. ژولین ابتدا با تکیه بر استعدادها و تواناییهایش پیش میرود، اما رفتهرفته درمییابد که با اضافهکردن کمی فرصتطلبی و فریبْ زودتر به موفقیت میرسد. ژولین تا آنجا پیش میرود که امیال بیانتهایش او را به لبهٔ پرتگاه مرگباری میکشاند. او ناپلئون بناپارت را تحسین میکند و آرزوی پیروزیهای نظامی را در سر میپروراند. او ابتدا با اغواکردن زنان، مسیر نفوذش را به مراتبِ بالاتر هموار میسازد و در ادامه در دام فریبکاریهای سیاسی افراد بانفوذ میافتد. استاندال در رمان سرخ و سیاه، انتقاد شدید خود را نسبت به ریکاری و مادیگرایی اشراف و روحانیون کاتولیک بیان و تغییرات سیاسی فرانسه را بهنوعی پیشبینی میکند. در این اثر، سیاه سمبلی از کلیسا و سرخ نشانهای از ارتش است.
از جمله آثار سینمایی اقتباسی از این کتاب میتوان به یک فیلم صامت آلمانی که در سال ۱۹۲۸ ساخته شده و ایوان موژوکین، لیل داگوور و والریا بلانکا در آن نقشآفرینی میکنند، اشاره کرد. نام آلمانی این فیلم Der geheime Kurier و نام انگلیسی آن The Secret Courier است که در فارسی «پیک مخفی» ترجمه شده است. فیلم اقتباسی دیگری به نام Il Corriere del re بهمعنی قاصد پادشاه، در ایتالیا توسط جنارو ریگلی کارگردانی شده و در سال ۱۹۴۷ به نمایش درآمده است. بازیگران این فیلم روزانو براتسی، والنتینا کورتزه و ایراسما دیلیان هستند. اقتباس دیگری از رمان «سرخ و سیاه» در سال ۱۹۵۴ و توسط کارگردان فرانسوی، کلود اوتان لارا صورت گرفته است. این فیلم توانست برندهٔ جایزهٔ انجمن منتقدان سینمای فرانسه برای بهترین فیلم سال شود.
خواندن کتاب سرخ و سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات کلاسیک جهان و علاقهمندان به رمانهای روانشناختی و تاریخی پیشنهاد میکنیم.
درباره استاندال
استاندال با اسم حقیقی «هنری ماری بیل» در سال ۱۷۸۳ در گرینوبل به دنیا آمد و دوران کودکی سختی را گذارند. او در ایتالیا و در جنگ شکستخوردهٔ روسیه خدمت کرد و در سال ۱۸۲۱ عاشق زنی به نام کنتس «کلمنتاین کوریال» شد. این رابطهٔ عاشقانه دلیل اصلی شروع نگارش رمان «دربارهٔ عشق» بود. یکی از درخشانترین آثار استاندال، «سرخ و سیاه» نام داشت که در سال ۱۸۳۱ به نگارش درآمد؛ رمانی پیچیده که جامعهٔ فرانسه در اوایل قرن ۱۹ را به تصویر میکشد. دومین اثر مشهور او با عنوان «صومعهٔ پارم» منتشر شد که بهسرعت مورد تحسین فراوان بالزاک و افراد بسیاری قرار گرفت. او نویسندهٔ سبک رئالیسم در فرانسهٔ قرن ۱۹ میلادی است و تا پیش از آنکه با نام استاندال مشهور شود، با اسامی بسیاری از جمله «لوییس الکساندر بومبت» و «آناستازیوس سر پیر» آثارش را منتشر میکرد و تنها یک کتاب را با نام حقیقی خودش منتشر کرد؛ کتابی تحت عنوان «تاریخ نقاشی» که در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. او در طول عمر خود از بیش از ۱۰۰ اسم مستعار استفاده کرد که بهطرز شگفتآوری متنوع بودند. برخی از این اسامی را بیش از یک بار استفاده نکرد؛ درحالیکه در طول زندگی، برخی از این اسامی را دوباره مورد استفاده قرار داد. «پروسپر مریمه» که مکاتباتی با استاندال داشت، اذعان کرده که استاندال هرگز نامهای را بدون نام جعلی ننوشت. استاندال در سالهای پایانی عمرش درگیر بیماری شد و در سال ۱۸۴۲ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب سرخ و سیاه
«متأسفانه از روی حماقت، به دشنام و ناسزا بسیار حساسم. دیگر صبحها از ترس روبهروشدن با وقایع ناگواری که مرا از اندیشههای رؤیایی خویش خارج میساخت و به طور نامطبوعی وجود مردم و خباثت آنها را به من یادآوری میکرد، خروج از منزل و تماشای زیباییهای کوهستان برایم میسر نبود. مثلاً در روز مخصوص به دستهٔ مذهبی روگاسیون که آواز آن را بسیار میپسندم و قطعاً یکی از ترانههای یونانی است، مردم به علت اینکه کشیش، مرا شخص لامذهبی معرفی کرده بود، از فرستادن دعای خیر و برکت به مزارع من خودداری کردند. روزی که گاو یک نفر پیرزن متدین روستایی تلف شد، وی اظهار کرد که این واقعه به علت همسایگی با برکهای روی داده است که متعلق به یک فیلسوف لامذهب پاریسی است. هشت روز بعد، ماهیهای خود را دیدم که همه به پشت روی آب افتاده و با آهک مسموم شدهاند. خود را در محاصرهٔ انواع و اقسام مردمآزاری و اذیت مشاهده کردم. قاضی بااینکه مرد درستی بود، از ترس عزل خویش همیشه به ضد من رأی میداد. مزارع آرام برای من به جهنمی تبدیل شد. وقتیکه مردم فهمیدند کشیش، یعنی رئیس انجمن روحانیان دهکده، مرا رها کرده است و سروان بازنشستهای هم که ریاست آزادیخواهان را به عهده داشت، از من حمایت نمیکند، همه، حتی بنّایی که یک سال از قِبَل من امرارمعاش میکرد و آهنگری که با خیانت و بیشرمی گاوآهنهای مرا تعمیر میکرد، بر ضد من قیام کردند. برای اینکه حامی و پشتیبانی داشته باشم و در بعضی از محاکماتم حاکم شوم، ناچار در جرگهٔ آزادیخواهان داخل شدم. اما همانطور که گفتی، انتخابات لعنتی فرارسید و از من رأی خواستند.»
حجم
۷۶۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۴۸ صفحه
حجم
۷۶۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۴۸ صفحه
نظرات کاربران
چنین نوشتاری در قرن ۱۹ واقعا ارزشمنده، تنها مشکل من با توضیح برای هر رفتار ژولین در جای جای رمان است. ما قطعا شناخت کلی نسبت به شخصیت ژولین در مواجهه با آدمها و اتفاقاتی که نیاز به تصمیم دارد