کتاب تالار خونین و داستان های دیگر
معرفی کتاب تالار خونین و داستان های دیگر
کتاب تالار خونین و داستان های دیگر نوشتهٔ آنجلا کارتر و ترجمهٔ علی کهربایی است. نشر نو این مجموعه داستان کوتاه از ادبیات انگلیس را منتشر کرده است.
درباره کتاب تالار خونین و داستان های دیگر
کتاب تالار خونین و داستان های دیگر دربردارندهٔ نه داستان کوتاه از ادبیات معاصر انگلیس به قلم آنجلا کارتر است. عناوین داستانهای این مجموعه عبارت است از «تالار خونین»، «ماجرای عاشقانهٔ آقای لیون»، «عروس ببر»، «شاه اِلفها»، «سفیدبرفی»، «خاتونِ سرای عشق»، «گرگینه»، «انجمن گرگها» و «آلیس - گرگ».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب تالار خونین و داستان های دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلیس و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره آنجلا کارتر
آنجلا کارتر متولد ۱۹۴۰، نویسندهٔ رمان و داستان کوتاه، شاعر و روزنامهنگار انگلیسی است که بیشتر آثار خود را به سبک رئالیسم جادویی و پیکارسک مینوشت. پس از انتشار نخستین رمانش در سال ۱۹۶۶ با عنوان «رقص سایه»، بیدرنگ به جایگاهی رفیع در ادبیات انگلیسی دست یافت. قصههای پریان زیادی از فرانسوی ازجمله از نوشتههای «شارل پِرو» به انگلیسی ترجمه کرد. او استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه شفیلد و دانشگاه براون بود و بارها در دانشگاههای آمریکا و استرالیا تدریس کرد. آنجلا کارتر جوایز معتبر نویسندگی زیادی را از آن خود کرد؛ از جمله جایزههای «سامرست موآم» و «جان لِوِلین ریس». آنجلا کارتر در ۱۹۹۲ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب تالار خونین و داستان های دیگر
«شب، چشمهای گرگها عین شعلههای شمع میدرخشد، مایل به زرد و مایل به قرمز، اما این بدان علت است که مردمک چشمهایشان در تاریکی باز میشود و نور را از فانوس شما میگیرند تا آن را به شما برگردانند: قرمز برای خطر؛ اگر چشمهای گرگ فقط مهتاب را بازبتابند، در آن صورت نور سرد و سبزیِ غیرطبیعی را میتابانند، رنگی جَمادی و نافذ. اگر مسافر شبروی چشمش به آن پولکهای نورانی ترسناک بیفتد که ناگهان به بوتهزار سیاه دوخته میشوند، در آن صورت، اگر ترس سر جای خود میخکوبش نکرده باشد، میداند که باید فرار کند.
اما آن چشمها تنها چیزی هستند که میتوانید از قاتلان جنگل ببینید، چون وقتی نابخردانه دیرهنگام از درون جنگل میگذرید، بیآنکه دیده شوند، اطراف بوی گوشت شما جمع شدهاند. درست مثل سایه خواهند بود، مثل شبح خواهند بود، اعضای خاکستری یک انجمن کابوسها؛ گوش کنید! زوزهٔ بلند لرزانش... آریا۱۰۸ی ترسی است که میتوان آن را شنید.
آواز گرگْ آوای دیده شدن و رنج کشیدن ناشی از آن است و به خودی خود قتل است.
زمستان است و هوا سرد. در این منطقهٔ کوهستانی و جنگلی اکنون هیچچیز نیست که گرگها بخورند. بزها و گوسفندان در آغلها زندانیاند، گوزنها در جستجوی تهماندهٔ چراگاهها به دامنههای جنوبی رفتهاند. گرگها پوست و استخوان شدهاند و دارند از گرسنگی هلاک میشوند. گوشت تنشان چنان اندک است که اگر پیش از پریدن به رویتان وقت کافی به شما بدهند، دندههای قحطیکشیدهشان را میتوانید زیر پوستشان بشمرید. آن آروارههای آبافتاده؛ زبان آویزان؛ بزاق برفکزده روی آروارههای خاکستری. از میان تمام خطرهای بیشمار شبانگاهی و جنگل، اشباح، جن و پری، غولهای آدمخواری که بچهها را روی سیخ کباب میکنند، جادوگرانی که اسیرانشان را در قفس برای سفرهٔ آدمخواران پروار میکنند، گرگ بدترین است چون گوشش به هیچ منطقی بدهکار نیست.
در جنگلهایی که آدمها رفت و آمدی ندارند، همواره در خطرید. کافی است کسی از دروازهٔ صنوبرهای عظیمی بگذرد که شاخههایشان از همه سو او را در بر میگیرند و مسافر غافل را طوری در دامِ درهمتنیدهٔ خود میاندازند که گویی درخت و گیاه نیز با گرگهایی که آنجا زندگی میکنند همدستاند و درختان شرور از جانب دوستان خود ماهیگیری میکنند. بین ستونهای دروازهٔ جنگل با نهایت احتیاط و دلشورهٔ تماموکمال قدم بگذارید، زیرا اگر لحظهای از راه منحرف شوید، گرگها شما را خواهند خورد. گرگها همچون قحطیْ خاکستری هستند، همچون طاعونْ نامهربان.»
حجم
۱۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه