دانلود و خرید کتاب قاتل آجری هارولد شکتر ترجمه بابک طهماسبی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب قاتل آجری اثر هارولد شکتر

کتاب قاتل آجری

نویسنده:هارولد شکتر
انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:
۴.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قاتل آجری

کتاب قاتل آجری نوشتهٔ هارولد شکتر و ترجمهٔ بابک طهماسبی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. مشاهیر مرگ مجموعه‌ای از شش کتاب است که در هریک از آن‌ها یک قتل فجیع روایت می‌شود.

درباره کتاب قاتل آجری

در مجموعه مشاهیر مرگ مسیر قتل‌های فجیع به شیوه‌ای ژورنالیستی روایت شده است. هر ماجرا در هر یک از این کتاب‌ها می‌تواند نفس‌ها را در سینه حبس کند و فضایی را برایتان ترسیم کند که تا کتاب را تمام نکرده‌اید، آن را زمین نگذارید.

در کتاب قاتل آجری با ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای سال ۱۹۳۷ در شهر لس‌آنجلس آشنا می‌شویم. همگی این قتل‌ها در یک نکته مشترک‌اند؛ آلت قتاله آجری‌ است که در محل جرم پیدا می‌شود. البته قاتل ناشناس می‌ماند تا اینکه قتل‌های لس‌آنجلس پایان می‌یابد و مدتی بعد در شیکاگو موردی مشابه تکرار می‌شود. پس از دومین قتل مشابه در شیکاگو، نوجوان سیاه‌پوستی که شواهد نشان می‌دهند در قتل آخر دست داشته، در نزدیکی صحنۀ جرم بازداشت شده و از بخت بدش در دادگاه به حکم هیئت منصفه‌ای سفیدپوست واگذار می‌شود...!

خواندن کتاب قاتل آجری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هارولد شکتر

هارولد شکتر نویسندهٔ آمریکایی است که تخصصش در نوشتن مستندهای جنایات واقعی به ویژه قتل‌های زنجیره‌ای در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. او با استفاده از منابع اولیه‌ای مانند بریده‌های روزنامه‌ها و سوابق دادگاه‌ها، مستندهای کاملی از هر پرونده‌ای را که به سراغش می‌رود ارائه می‌کند؛ درحالی‌که همچنان می‌تواند روایت قانع‌کننده و شخصیت‌هایی کاملا دقیق خلق کند.

او استاد کالج کویینز است. جایی که در آن در کلاس‌های ادبیات آمریکایی فرهنگ عمومی و نقد اسطوره تدریس کرده است.

مقالات شکتر در نشریات متعددی از جمله نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، لس آنجلس تایمز و اینترنشنال هرالد تریبون منتشر شده‌اند.

هارولد شکتر را متخصص قتل‌های زنجیره‌ای می‌دانند و نویسنده‌ای قابل با تمجید از توانایی وی در بازسازی مستندهای برگرفته افکار و دیدگاه‌های شخصیت‌هایی که مدت‌هاست مرده‌اند.

بخشی از کتاب قاتل آجری

«هفت‌ساله بود و فرزند طلاق و همراه والدین پدرش، آقا و خانم بِرت تامسون، در ویلکس‌بار در پنسیلوانیا زندگی می‌کرد. دوشنبه، ۲۹ ژوئن ۱۹۳۶، جیمی تامسون با قطار شیکاگو راهی غرب شد تا در تعطیلات تابستان دیداری با مادرش داشته باشد. مادرش، فلورنس تامسون کَسِل، ملقب به «میکی»، در بیست‌وچهار سال عمرش سه بار ازدواج کرده بود. جذاب و باریک‌اندام بود و خواننده و پیشخدمت کابارهٔ پالاس گاردنز، یکی از پاتوق‌های شبانهٔ مشهور محلهٔ تندرلوین در شیکاگو که مشتری‌های نامداری چون بِیب روت، بازیکن افسانه‌ای بیسبال، داشت.

میکی و دوست‌پسرش، سید شَپس، از جیمی استقبال کردند. سید شپس متأهل بود، پسری چهارساله داشت و در همان کاباره مجری بود. وسایل جیمی را به اتاق مادرش در طبقهٔ پنجم هتل دِوون‌شایر بردند که دو چهارراه بیشتر با مرکز تفریحی و تجاری شیکاگو فاصله نداشت. بعد از آن میکی و شپس جیمی را به سینما بردند، روی دریاچهٔ میشیگان قایق‌سواری کردند و در رستورانی پرزرق‌وبرق شام خوردند. جیمی بعدها گفت «مثل شاهزاده‌ها شده بودم.» حوالی ساعت ۷ شب، شپس آن دو را به هتل رساند و خداحافظی کرد و رفت. میکی کنار پسرش روی تخت دراز کشید و برایش ساندِی فانیز خواند تا اینکه جیمی خوابش برد.

چند ساعت بعدبنا بر تخمین پزشکی قانونی، حوالی ۱ بامداد جیمی با تکان‌های شدید تخت از خواب بیدار شد. بعدها به پلیس گفت: «یک مرد سیاه‌پوست گنده نشسته بود روی مامان و با یک وسیله‌ای هی می‌زد کنار گوشش و من هم فهمیدم دارد مامان را اذیت می‌کند. بعد دست‌هایش را گذاشت رو گلوی مامان و همان‌جا نگه داشت. مامان اصلاً تکان نمی‌خورد و من هم ترسیده بودم.»

مرد از روی تخت بلند شد، سمت میز آرایش رفت، کشوها را گشت و کیف پول میکی را پیدا کرد. جیمی بعدها تعریف کرد «یک عالمه پول برداشت و از پنجره رفت بیرون. از ترس نتوانستم بلند شوم. مامان جوابم را نداد و من هم خوابم برد.»

جیمی سر صبح بیدار شد. «معلوم بود مامان یک مشکلی دارد، چون بالش خونی بود و مامان هم خیلی ساکت بود، برای همین پا شدم، لباس‌هایم را پوشیدم و رفتم پایین.»

مسئول شیفت جوانی به نام الوین ریچاردسون بود. جیمی نزد او رفت و گفت: «یکی مامانم را خفه کرده. بالش پر از خون است. به مامان‌بزرگم توی ویلکس‌بار زنگ بزنید. دیگر نمی‌خواهم پیش مامان بمانم.»

ریچاردسون بلافاصله به مدیر هتل اطلاع داد و او هم پلیس را خبر کرد.

پلیس جسد بی‌جان میکی را ولو روی تخت پیدا کرد. کنار سرش آجری خون‌آلود بود که درنتیجهٔ آن حملهٔ فجیع از وسط شکسته بود.

باتوجه‌به گذشتهٔ پرفرازونشیب روابط جنسی کسلبه‌قول شیکاگو تریبیون «روابط گسترده و همه‌جانبه با مردان» فهرستی بلندبالا از مظنونان درست شد و نام سید شپس هم در صدر فهرست قرار گرفت. گرچه شپس آفریقایی‌آمریکایی نبود و با توصیف جیمی جور درنمی‌آمد، پلیس معتقد بود شاید «قاتل هواخواه حسودی بوده که صورتش را سیاه کرده تا وانمود کند یک سیاه، به‌قصد تعرض و سرقت، این جنایت را مرتکب شده است.»

بااین‌حال به شهادت چندین شاهد عینی، شبی که میکی به قتل رسید، شپس در کابارهٔ محل کارش بوده است. پلیس ده دوازده مظنون دیگر را هم احضار کرد؛ رابرت «باد» تیلور، فروشنده‌ای بیکار که چند طبقه پایین‌تر از مقتول در همان هتل زندگی می‌کرد؛ ادوارد لینچ با نام مستعار ارنست لا وِرن، مردی سابقه‌دار که هم‌سلولی یکی از سه شوهر قبلی میکی در زندان بود؛ جیمز بریت، خلاف‌کاری خرده‌پا که هفتاد دلار چک بی‌محل کشیده بود تا برای میکی لباس بخرد؛ و فرانک گرین، سردستهٔ «باند سرقت» دوازده‌نفره که در حدود پنجاه فقره دستبرد و سرقت نقش داشتند. همهٔ مظنونان برای اثبات عدم حضور در صحنهٔ قتل عذری موجه و مستدل داشتند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۱۰۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان