کتاب مصدق ۱۲۹۹
معرفی کتاب مصدق ۱۲۹۹
کتاب مصدق ۱۲۹۹ نوشتهٔ شیرین کریمی و ویراستهٔ نازنین خلیلی پور است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر روایتی تاریخی از والیگری محمد مصدق در ایالت فارس ارائه کرده است.
درباره کتاب مصدق ۱۲۹۹
کتاب مصدق ۱۲۹۹ روایتی تاریخی است، اما تاریخنگاری آن نه به شیوهٔ متعارف و نه به سیاق تاریخنگاریِ مرسوم و دانشگاهی است. آنچه این کتاب آمده از اسناد، کتابها، مقالات، روزنامهها، فیلمها، عکسها و صداهایی است که از تاریخ معاصر بر جای مانده و هیچ کلمهای برآمده از حدس و خیال نیست. این کتاب روایت است همانطور که به عقیدهٔ نویسنده «اساساً خودِ زندگی روایت است». شیرین کریمی در این اثر کوشیده است پرداختی غیرداستانی و مستند از دورهای خاص از زندگیِ سیاستمداری شناختهشده، تعیینکننده و مناقشهبرانگیز ارائه دهد. از میان همهٔ رخدادهای این دورهٔ تاریخی و از میان همهٔ دانستهها و آنچه شاید هنوز و شاید هرگز نمی توانیم بدانیم روایتی خلق شد که اینک در اختیار خوانندگان است.
هدف از نگارش این اثر نشان دادنِ واقعیت اجتماعی و سیاسی در دقایقی از تاریخ و همراه شدن با محمد مصدق بوده است. دورهٔ زمانیِ این روایت دوران حضور مصدق در فارس از مهر ۱۲۹۹ تا اوایل فروردین ۱۳۰۰ است. انبوهی از اطلاعات دربارهٔ این برههٔ تاریخی که جمع آوری شد، اطلاعاتی تاریخی در کنار محمد مصدق پدیدار گشتند که هریک نقشی مؤثر در این روزگار ایفا کرده بودند و هرچه کار پیش می رفت، این تاریخ بیشتر خود را آشکار می کردند: عبدالحسین میرزا فرمانفرما، احمدشاه قاجار، مشیرالدوله پیرنیا، پرنس ارفعالدوله، شاهرخ میرزا پسر ارباب کیخسرو شاهرخ، نصیرالملک شیرازی، قوام الملک شیرازی، صولت الدوله قشقایی، سپهدار رشتی، سید ضیاءالدین طباطبایی و شماری دیگر که در متن این روایت به مناسبتهای گوناگون با آن ها مواجه خواهیم شد. ازاین رو سعی بر این بود که با در نظر گرفتن تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی و نیز درهم تنیدگیِ وقایع بینالمللی و داخلی و روابط اشخاص در راهی قدم بگذاریم که مهر ۱۲۹۹ به شیراز ختم شد و از آن پس به عملکرد محمد مصدقِ جوان در همین بسترِ تاریخی در شیراز نگریسته شود.
خواندن کتاب مصدق ۱۲۹۹ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره شیرین کریمی
شیرین کریمی متولد سال ۱۳۶۲ در استان فارس است. او مدرک کارشناسیارشد خود در رشتۀ جامعهشناسی را از دانشگاه تهران دریافت کرده است. شیرین کریمی در سال ۱۳۹۶ با همکاری «حمیدرضا جلائیپور»، عضو هیئتعلمی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، کتاب «جوانی در سیاست فقط یک کلمه است» (نشر کویر) را منتشر کرد. دیگر اثر تألیفی او میتوان به کتاب «پنجاه سال بعد سووشون: نقدی بر واقعگرایی رمان سووشون» (نشر نگاه معاصر) اشاره کرد. از میان ترجمههای شیرین کریمی میتوان به کتابهای «خواستنِ ناممکن» اثر جودیت باتلر و همکاری با مجموعه کتابهای فلسفی برای نوجوانان (نشر چشمه) کتابهای «تماشاخانهٔ کوچک هانا آرنت»، «مرگ سقراط» و «آقای دکارت و شیطان فریبکارش» و کتاب «چرا شد محو از یادِ تو نامم؟» اثر افسانه نجمآبادی و «انقلاب را زیستن» نوشتهٔ آصف بیات اشاره کرد.
بخشی از کتاب مصدق ۱۲۹۹
«یکی از افرادی که پرنس ارفع الدوله در شیراز با او معاشرت دوستانه داشت میرزا تقی خان گیلانی رئیس کابینهٔ ایالت در فارس بود. او پدرزن میرزا ابوالقاسم خان نصیرالملک و به «بلور» مشهور بود و چند سال منشی اتابک اعظم فقید، امین السلطان، و پس از آن منشی نظام السلطنهٔ اول در دورهٔ ایالت وی در فارس بود. چندی به تهران رفت و از ۱۲۹۳ در کابینهٔ ایالتی مخبرالسلطنه به فارس برگشت و تا زمانی که مصدق به شیراز آمد، در مقام رئیس کابینهٔ ایالتی باقی ماند.
میرزا تقی خان مانند پرنس ارفع الدوله طبع شعر و شاعری داشت و در شمار ادبای زمان بود و به جمع آوری عتیقه جات و خاتم و نقاشی و تذهیب و طلاکوبی علاقه داشت. روزی میرزا تقی خان نزد پرنس ارفع الدوله رفت و به او گفت: «از شما خواهش دارم که چون با مصدق السلطنه دوستی دارید، برای من لقب مستشاراعظمی بگیرید.» پرنس ارفع الدوله گفت: «به چه مناسبت؟ شما که رئیس کابینهٔ ایالتید، چطور می شود چنین لقبی بگیرید؟» میرزا تقی خان گفت: «من آدمی باانصافم، اگر این اواخر این القاب را نمی دادند به اشخاصی که پایه و مایهٔ آن ها کمتر از من است، هرگز جسارت نمی کردم بیایم خواهش کنم.» بعد میرزا تقی خان دفتر خود را درآورد و سیاههٔ القاب اعطاشده را نشان داد: مشیراعظم، مشاراعظم، منشی الممالک، مشیرالحکما و غیره. پرنس که دید میرزا تقی خان پربیراه نمی گوید، گفت: «آدمی به فضل و کمال و خط و ادبِ شما سبب ندارد لقب نگیرد.» میرزا تقی خان قصیده ای در توصیف دانشگاه۳۶۳ سروده و با خط زیبایی نوشته بود و آن را تقدیم پرنس ارفع الدوله کرد و پرنس هم برای جبران این لطف هفت سکهٔ عتیقه که از غارت در امان مانده بود به میرزا تقی خان داد تا به مجموعهٔ عتیقه جاتش اضافه کند. سپس پرنس قصیدهٔ میرزا تقی خان را نزد مصدق برد، خواند و گفت: «انصاف بدهید کسی که صاحب این خط و طبع عالی باشد و بعلاوه سال ها منشی صدارت، حالا که القاب به این درجه رسیده، به کسانی می دهند که از هیچ بابت استحقاق ندارند، آیا روا نیست که برای او اعطای لقب بخواهید؟» مصدق قصیده را خواند و کمی اندیشید، سپس گفت: «فرمانش را بنویسد بیاورد، من امضا می کنم می فرستم پیش مشیرالدوله به صحه برساند.»
احمدعلی حشمت الممالک پدر علی اصغر حکمت که از اشخاص سرشناس شیراز بود نیز آن زمان با مصدق روابطی دوستانه برقرار کرد و مصدق از رئیس الوزرا مشیرالدوله برای او هم درخواست لقب معظم الدوله کرد. وقتی دکتر مصدق والی فارس شد، علی اصغر حکمت بیست وهفت ساله بود، او در دورهٔ رضاشاه وزیر معارف شد. حکمت بعدها در خاطراتش نوشت که سال ۱۲۹۹ مسئول و مأمور انتظام طوایف لشنی، که از دهات خانوادگی حکمت بود، شد و با سی نفر سرباز و عده ای چریک به آن جا رفت، امنیت آن منطقه را تأمین کرد. ازاین رو دکتر مصدق به او علاقه مند شد و از احمدعلی حشمت الممالک، پدر علی اصغر، پرسید: «چطور این پسر را تشویق کنم؟» پدرش پاسخ داد: «لقبِ مرا که حشمت الممالک است به علی اصغر بدهید و از مشیرالدوله برای من لقب معظم الدوله بگیرید.» و با پادرمیانی دکتر مصدق و تصویب مشیرالدوله این القاب اعطا شد.»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه