دانلود و خرید کتاب سایلاس مارنر جورج الیوت ترجمه رضا رضایی
تصویر جلد کتاب سایلاس مارنر

کتاب سایلاس مارنر

نویسنده:جورج الیوت
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سایلاس مارنر

کتاب سایلاس مارنر نوشتۀ جورج الیوت با ترجمۀ رضا رضایی در نشر نی به چاپ رسیده است. این داستان که در انگلستان قرن نوزدهم روایت می‌شود دربارۀ زندگی دو مرد است: شخصیت اصلی به نام سایلاس مارنر که بافنده‌ای فقیر است و پس از محکومیت به جرمی که مرتکب نشده بود با از دست دادن ایمانش شهر را ترک می‌کند و دیگری، مالکی به نام گادفاری کاس که گذشتۀ خود را پنهان کرده است.

درباره کتاب سایلاس مارنر

داستان رمان در سال‌های اولیۀ قرن نوزدهم می‌گذرد. سایلاس مارنر، یک بافنده، عضو جماعت کوچک کالوینیست در لنترن یارد، خیابانی فقیرنشین در شمال انگلستان است. او به دروغ متهم به سرقت وجوه جماعت می‌شود. دو مدرک علیه سیلاس است: یک چاقوی جیبی و کشف کیفی که قبلاً حاوی پول در خانۀ خودش بود. او نمی‌تواند بی‌گناهی‌اش را ثابت کند و مجازات می‌شود. محکومیت سیلاس باعث شکسته شدن زندگی‌اش و از بین رفتن اعتمادش به خدا می‌شود. او لنترن یارد را به مقصد منطقه‌ای روستایی که ناشناخته است ترک می‌کند و آنجا گوشه‌نشین می‌شود. سایلاس در این دهکده با کودکی برخورد می‌کند و او را به فرزندخواندگی می‌پذیرد. مارنز رستگاری و تولد دوبارۀ معنوی را از طریق عشق خود به این کودک رهاشده می‌یابد.

به‌موازات زندگی مارنر، در آن روستا، فردی به نام گادفری کاس که مالک روستا است نیز گذشتۀ پنهانی را در خود جای داده است. او با مولی فارن، یک زن طبقۀ کارگر معتاد به تریاک که در شهر دیگری زندگی می‌کند، ازدواج کرده؛ اما از او جدا شده است. این راز مانع از ازدواج گادفری با نانسی لامتر، زن جوان طبقۀ متوسط ​​می‌شود.

سایلاس مارْنر داستانی است رئالیستی دربارۀ آدم‌هایی معمولی که زندگی ساده‌ای دارند و روابط آن‌ها نیز در محیط کوچکشان ساده می‌نماید؛ اما این نظم عادی ادامه نمی‌یابد و زندگی بدون بحران سپری نمی‌شود. دو شخصیت اصلی رمان، به‌رغم ظواهر، زندگی دوگانه‌ای دارند که با بحران همراه است. یکی، سرخورده از گذشته، در انزوا عمر می‌گذراند و دیگری، با رازی در دل، در میان مردم زندگی پرجنب‌وجوشی دارد.

جورج الیوت شرح بی‌مانندی از احساسات آدم‌ها و انگیزه‌های رفتاری‌شان به دست می‌دهد. خودش گفته است با این موضوع می‌خواهد دامنۀ همدلی و همدردی خوانندگان را با آن‌ها گسترده‌ می‌کند؛ چراکه هنر قرابت بسیار به خود زندگی دارد، تجربه‌ها را تقویت می‌کند و به تماس خوانندگان با هم‌نوعان می‌افزاید.

جورج الیوت نگارش سایلاس مارْنر را در سپتامبر ۱۸۶۰ آغاز کرد و در مارس ۱۸۶۱ به پایان رساند. کتاب در آوریل ۱۸۶۱ منتشر شد. داستان با شعر «مایکل» از وردْزْورث آغاز می‌شود:

کودک با خود امید می‌آورد

و اندیشه آینده 

بیش از هر موهبتی

که خاک به بشر فانی عرضه می‌دارد

خواندن کتاب سایلاس مارنر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران ادبیات داستانی کلاسیک و داستان‌های تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جورج الیوت

جورج الیوت نام مستعار مری ان (مرین) ایوانْز است که یکی از نویسندگان مهم تاریخ ادبیات به حساب می‌آید و در میان رمان‌نویسان بزرگ مقام رفیعی دارد. او در ۱۸۱۹ در واریکشِر انگلستان به دنیا آمد. از ۱۸۲۸ در مدرسه‌ای در نزدیکی خانه‌اش درس خواند و تحت تأثیر شخصیت و تعالیم جان ادموند جونْز قرار گرفت که خطیب و واعظ مسیحی برجسته‌ای بود و بعدها در رمان‌های جورج الیوت الگوی شخصیت‌های مختلفی شد. در ۱۸۳۶ مادرش درگذشت و او مسئولیت ادارۀ امور خانۀ پدری را به‌عهده گرفت؛ اما در اوقات فراغت به مطالعات خود ادامه داد و خودآموزی کرد.

در ۱۸۴۱ با پدر خود به کاوِنتری نقل مکان کرد که اتفاق مهمی در زندگی‌اش به‌حساب می‌آمد؛ زیرا در محل جدید با چارلز برِی و کارولین برِی آشنا شد که روشنفکرانی پیش‌ْرو بودند. به تشویق آن‌ها بود که کتاب زندگی عیسی، اثر بحث‌انگیز داوید فریدریش اشتراوس را از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرد. پس از مرگ پدرش در ۱۸۴۹، به‌مدت ۶ ماه به ژنو رفت و در آنجا به مطالعات گسترده‌ای روی آورد. بعد از بازگشت به انگلستان، در لندن اقامت گزید و سردبیر وستْمینْستر ریویو شد که نشریه‌ای بانفوذ بود. در اینجا با انواع ایده‌های رادیکال آشنا شد و با هربرت اسپنسر، فیلسوف پرآوازه، دیدار کرد. مراودۀ این دو به جایی رسید که حتی تصمیم به ازدواج هم گرفتند؛ ولی هربرت اسپنسر بانوی سردبیر را «زیادی روشنفکر» دید و ازدواج سرنگرفت. 

رویداد تعیین‌کننده در زندگی‌اش آشنایی با جورج هنری لوئیس بود که ادیب و روزنامه‌نگار فاضل  به حساب می‌آمد. این دو در ۱۸۵۴ زندگی مشترکی را شروع کردند که تا ۱۸۷۸، یعنی سال مرگ لوئیس، ادامه یافت. در همین سال ۱۸۵۴ با هم به آلمان سفر کردند. ترجمه‌اش از کتاب سرشت مسیحیت، اثر لودویگ فویرباخ (فیلسوف آلمانی)، نیز در ۱۸۵۴ منتشر شد.

مری ان ایوانْز به تشویق لوئیس بود که در ۳۷سالگی از فلسفه به داستان‌نویسی روی آورد و نام مستعار جورج الیوت را برگزید. اولین داستان‌هایش به‌صورت دنباله‌دار در نشریه‌ای به چاپ رسیدند و بعد مجموع آن‌ها با نام صحنه‌هایی از زندگی کشیشان در ۱۸۵۸ به‌شکل کتاب منتشر شد. این اثر بلافاصله با استقبال خوانندگان و نقادان روبه‌رو شد و به موفقیت رسید. یک سال بعد هم رمان ادام بید منتشر شد که بسیار فروش کرد.

در ۱۸۶۰، رمان آسیاب رودخانه فلاس از جورج الیوت به چاپ رسید که این نیز با استقبال مواجه شد. سایلاس مارْنر (۱۸۶۱)، رومولا (۱۸۶۲)، فلیکس هولْت (۱۸۶۶)، میدلْمارچ (۱۸۷۲ ـ ۱۸۷۳) و دانیل دروندا (۱۸۷۶) شاهکارهای بعدی بودند، اما جورج الیوت در این سال‌ها مقاله‌ها و نقدهای متعدد هم نوشت و دیدگاه‌های اجتماعی و هنری خود را بیان کرد؛ از همین‌رو، او از معدود رمان‌نویسانی است که ایده‌های خود را توضیح نیز داده است.

در سلسلۀ رمان‌نویسان بزرگ انگلیسی در قرن نوزدهم، که از جین آستین و خواهران برونته آغاز می‌شود و به چارلز دیکنز و تاماس هاردی می‌رسد، جورج الیوت به‌سبب مهارت و ژرف‌بینی‌اش در توصیف انگیزه‌ها مقام منحصربه‌فردی دارد، به‌طوری که بسیاری از نقادان مدرن او را بزرگ‌ترین رمان‌نویس انگلیسی قرن نوزدهم می‌دانند. نقادانی هم که او را بزرگ‌ترین نمی‌دانند تیزبینی و حساسیت و قوۀ مشاهده او را بی‌همتا می‌دانند. بینش روان‌شناسانۀ جورج الیوت و مصالحی که برای رمان‌هایش انتخاب می‌کرد، بر دیدگاه‌ها و نگرش‌های نویسندگان در حوزۀ شخصیت‌پردازی تأثیر فوق‌العاده‌ای گذاشت و افق داستان‌نویسی را گسترش داد.

مرگ لوئیس در ۱۸۷۸ چنان ضربۀ مهلکی به جورج الیوت وارد کرد که کار داستان‌نویسی‌اش متوقف شد. جورج الیوت در ۱۸۸۰ به تقاضاهای مکرر جان والتر کراس که بانکدار و عاشق پروپاقرص او بود جواب مثبت داد و با او ازدواج کرد؛ اما چند ماه بعد درگذشت و در کنار قبر لوئیس به خاک سپرده شد. نخستین کسی که زندگی‌نامۀ جورج الیوت را نوشت، همین جان والتر کراس بود.

بخشی از کتاب سایلاس مارنر

«در روزگاری که چرخ‌های ریسندگی در خانه‌های سرِ مزرعه تندتند کار می‌کردندــ و حتی خانم‌های متشخص و ملبس به ابریشم و تور نیز برای سرگرمی چرخ‌های ریسندگی چوب‌بلوطی براق داشتند، در نقاط دوردست میان گذرگاه‌ها، یا در عمق سینه تپه‌ها، می‌شد مردان کوچک‌اندام بی‌رنگ ورویی را دید که در مقایسه با روستاییان خوش‌بنیه به بازماندگان نژاد منقرض‌شده‌ای می‌ماندند. سگ گله با خشم پارس می‌کرد هنگامی‌که یکی از این مردان بیگانه‌نما در بلندی‌ها ظاهر می‌شد، تیره‌فام در غروب زودهنگام زمستان. از چه رو سگ باید شکل و شمایلی را دوست بدارد که زیر بار کیسه‌ای سنگین قوز کرده است؟ آری، کم پیش می‌آمد که این مردان بی‌رنگ ورو بدون بار مرموزشان از جای خود خارج شوند. خود چوپان هم با آن‌که باور داشت که در آن کیسه چیزی نیست جز نخ کتان، یا طاقه‌های بلند پارچه‌های محکم بافته‌شده از نخ کتان، باز کاملا مطمئن نبود که کار بافندگی را، که خیلی هم ضروری بود، یکسره بتوان بدون کمک شیطان پیش برد. در آن روزگار دور، اطراف هر شخص یا شیئی که اصولا غیرعادی یا حتی گذرا و صرفاً گه‌گاهی بود، مثل سرزدن دوره‌گردها یا چاقوتیزکن‌ها، خیلی راحت انواع خرافات حلقه می‌بست. هیچ‌کس نمی‌دانست خانه و کاشانه دوره‌گردها کجاست یا اصل ونسب‌شان چیست. چه‌طور می‌شد رفتار کسی را توضیح داد بدون آن‌که لااقل کسی را بشناسید که پدر ومادر او را بشناسد؟ برای دهقانان روزگار قدیم، دنیایی که خارج از تجربه مستقیم‌شان بود دنیای ابهام و راز بود. برای اندیشه سفرنکرده آن‌ها، آوارگی و سرگردانی حالتی داشت محو و مبهم، شبیه زندگی زمستانی پرستوهایی که با بهار بازمی‌گشتند. حتی به مهاجری که از نقاط دور می‌آمد و سکونت می‌گزید باز هم با تتمه‌ای از بی‌اعتمادی می‌نگریستند، تا اگر روزی معلوم شود که سال‌ها رفتار بی‌آزار آن مهاجر درنهایت به قصد ارتکاب جنایت بوده است زیاد غافلگیر نشوند، بخصوص اگر آن مهاجر به فضل و دانایی شهره می‌بود یا در حرفه‌های یدی مهارت می‌داشت. هرنوع استعداد، چه در استفاده سریع از وسیله دشواری به نام زبان و چه در فوت وفنی که روستاییان نمی‌شناختند، فی‌نفسه موجب سوءظن می‌شد. مردمان شریفی که جلوی چشم همه به دنیا می‌آمدند و بزرگ می‌شدند، عمدتاً عالِم یا بااستعداد نبودندــ لااقل، در اموری غیر از شناختن علائم آب وهواــ و البته راه کسب هرنوع مهارت و زبردستی هم آن‌قدر پوشیده و پنهان بود که این مردمان میل به خیال‌پردازی و جادو می‌یافتند. به‌این‌ترتیب، نتیجه‌اش این می‌شد که آن بافندگان پراکنده ــ که از شهر به روستا مهاجرت می‌کردندــ از نظر روستاییانِ همسایه تا آخر بیگانه به حساب می‌آمدند و معمولا عادت‌ها و رفتارهای عجیب‌وغریبی پیدا می‌کردند که مربوط می‌شد به تنهایی و انزوا.»

معرفی نویسنده
جورج الیوت

جورج الیوت یکی از رمان‌نویسان مشهور انگلیسی دوران ویکتوریا است که آثار او به‌واسطه‌ی بهره‌مندی از دیدگاه‌های رئالیست و روان‌شناختی شهرت دارند. او، با نام اصلی ماری آن اوانز، این نام مستعار مردانه را برای خود برگزید تا اطمینان یابد که آثارش، فارغ از جنسیت وی مورد توجه مخاطبان قرار می‌گیرد. اگرچه نویسندگان زن در آن زمان آزادانه نام اصلی‌شان را در آثار خود می‌نوشتند، اما الیوت نمی‌خواست به سبک بسیاری از آنان، صرفاً به عنوان نویسنده‌ی داستان‌های عاشقانه شناخته شود. این جدیت و تمایز را در تمامی ادوار زندگی او می‌توان دید.

ایران آزاد
۱۴۰۳/۰۳/۱۸

کتاب پر بود از ذکر جزئیات خسته‌کننده مثل لباس پوشیدن زن‌ها و مطالب مذهبی و درازگویی‌های افراد. کتابی مناسب زمان نوشتن خودش

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان