کتاب سنگ تیمارخوار
معرفی کتاب سنگ تیمارخوار
کتاب سنگ تیمارخوار نوشتهٔ یدالله آقاعباسی است. نشر قطره این هفت نمایشنامه را برای نوجوانان روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سنگ تیمارخوار
کتاب سنگ تیمارخوار حاوی هفت نمایشنامه برای نوجوانان است. عنوان این نمایشنامهها عبارت است از «کمالا و شفانون»، «خواب و خیال»، «راه و بیراه»، «عفریت یا پری»، «خارکن و دیو»، «بخت خفته» و «سنگ تیمارخوار». بهعنوان نمونه به معرفی نمایشنامهٔ «خارکن و دیو» میپردازیم. این متن نمایشی، پنج شخصیت دارد که عبارتند از خارکن، دیو، خر، دختر و پسر. اولین تصویری که مخاطب در این اثر میبیند، یک بیابان است که خارکن در آن، کپهای خار جمع میکند و آن را برای بارزدن روی خر میبندد. خارکن ابتدا شعری میخواند و سپس گفتوگوی خود را با دیو آغاز میکند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب سنگ تیمارخوار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه برای نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سنگ تیمارخوار
«برادر: زمین تو با زمین من فرق میکنه؟
مرد: معلومه که فرق میکنه.
برادر: چه فرقی؟
مرد: فرقش اینه که زمین تو محصول میده، زمین من
نمیده. این فرق نیست؟
برادر: چرا، ولی علتش تنبلی و بیحالی توئه. علتش اینه که عقلترو به کار نمیندازی.
مرد: نخیر. همهاش تقصیر توئه. پدرمون که مرد، نصف خوب زمین رو تو برداشتی، نصف بدش رو دادی به من.
برادر: این جوریه؟
مرد: بعله. این زمین من محصول نمیده. همهٔ محصولا میان تو زمین تو. چون زمین تو بهتره.
برادر: باشه، حالا که اینطوره، زمینا رو جابهجا میکنیم. زمین من مال تو، زمین تو مال من. چی میگی؟
مرد: اتفاقاً منم میخواستم همینو بگم.
برادر: دیگه بهانهای هم نداری. قبوله؟
مرد: قبول. حالا ببین چه کارش میکنم. یه محصولی ور دارم، یه محصولی ور دارم که تو دلت بذوقه.
برادر: ببینیم و تعریف کنیم.
مرد: باشه سال دیگه بهت میگم. فعلاً خرجی ندارم، بدهی هم دارم. از محصول همین زمین خودم سهمم رو بده!
برادر: کدوم زمین خودت؟
مرد: همین زمینی که معامله کردیم، میخوای بزنی زیرش؟
برادر: من تو برادر رو نداشتم چه کار باید میکردم؟
مرد: نمیدونم. منم خیلی وقتا تو همین فکرم. اگه منو نداشتی چه کار میکردی؟ از کجا میفهمیدی نصف زمین پدرمون خرابه؟ هیچی توش به عمل نمیاد.
برادر: پدرمون هم از دستت دقمرگ شد.
مرد: نه بابا، من همیشه خدمتش رو میکردم. تو هیچ وقت نبودی. همهاش به بهانهٔ رفتن سر زمین در میرفتی. ولی من همیشه کنارش بودم.
برادر: دیدم چه گندی بالا آوردی؟
مرد: تقصیر من چیه؟ مگسا نشسته بودن رو صورتش. من زدم با سنگ لهشون کردم. با خیال راحت مرد. دهنش وا مونده بود ولی میخندید. این جوری!
برادر: خیلی خب. نمیخواد داغم رو تازه کنی. جگرم خونه از دستت.
مرد: میبینی؟ دلت نمیخواد من بگم که چهقدر به پدرمون خدمت کردم. فقط حیف شد مرد. چون من صاف زدم رو مگسا له و لوردهشون کردم.
برادر: بسه دیگه. پاشو برو سر زمین ببینم چه کار میکنی!
مرد: میرم. حالا چه عجلهایه؟ زمین تازه محصول داده. بذار یه چند روزی نفس راحت بکشه، بعد.
میروند.
همخوانی: رفتم به باغ انبه
کفتر نشست رو گنبه
رفتم کفتر بگیرم
آتش گرفت به پنبه
آی دمبه دمبه دمبه.
آی دمبه دمبه دمبه.
کچل کچل کلاچه
آبگوشت کلهپاچه
خدا داده زمستون
نون پیاز و دمبه
آی دمبه دمبه دمبه
ای دمبه دمبه دمبه»
حجم
۷۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۷۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه