دانلود و خرید کتاب درمان سباستین فیتسک ترجمه مهوش خرمی پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب درمان

کتاب درمان

معرفی کتاب درمان

کتاب درمان نوشتهٔ سباستین فیتسک و ترجمهٔ مهوش خرمی پور است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان جناییِ آلمانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب درمان

در کتاب درمان، «جوزی» که دختر ۱۲ سالهٔ روان‌پزشکی معروف به نام«ویکتور لارنز» است، بدون وجود هیچ شاهد یا سرنخی و در شرایطی مرموز ناپدید می‌شود. سرنوشت او نامشخص می‌ماند، اما چهار سال بعد «ویکتور»، پدر غمگین او به‌وسیلهٔ یک غریبه دنبال می‌شود. او معتقد است که دچار توهم شده؛ پس درمان را شروع می‌کند؛ درمانی که به‌تدریج به یک بازجویی دراماتیک تبدیل می‌شود. سباستین فیتسک، نویسندهٔ رمان «درمان» را یکی از موفق‌ترین نویسندگان اروپایی در زمینهٔ آثار هیجان‌انگیز و روان‌شناختی دانسته‌اند. او اولین نویسندهٔ آلمانی بود که جایزهٔ ادبیات جنایی اروپا را دریافت کرد.

خواندن کتاب درمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سباستین فیتسک

سباستین فیتسک در ۱۳ اکتبر ۱۹۷۱ در برلین به دنیا آمد. او نویسنده و روزنامه‌نگاری آلمانی است که با انتشار نخستین رمان خود به نام «درمان» در صدر جدول پرفروش‌ترین آثار جیبی در آلمان قرار گرفت و نامزد دریافت جایزهٔ فردریش کلاسه نیز شد. این نویسنده پس از این رمان، رمان‌های «آموک اشپیل»، «کودک»، «روح‌شکن»، «اسپیلتر»، «کلکسیونر چشم» و «قاتل بی‌چهره» را منتشر کرد و توانست خود را به‌عنوان نویسندهٔ تریلرهای روان‌شناختی تثبیت کند. او از معدود نویسندگان آلمانی است که آثارش در کشورهای انگلیسی‌زبان آمریکا و انگلستان چاپ شده و موفق به فروش بیش از چهارونیم میلیون نسخه از آثارش شده است. از فیتسک بیش از ۱۲ میلیون کتاب در سراسر جهان و به‌تنهایی ۵ میلیون کتاب در آلمان به فروش رسیده است. او را یکی از موفق‌ترین نویسندگان آلمان دانسته‌اند. سباستین فیتسک یکی از موفق‌ترین نویسندگان تریلر روان‌شناختی در اروپا است.

بخشی از کتاب درمان

«همیشه نیمه‌شب بود، ویکتور پشت فرمان ماشین ولوو و جوسی بغل دستش نشسته بود. ویکتور یک پزشک خوب و مجرب در شمال آلمان پیدا کرده بود و آن‌ها به مطب او که در ساحل دریا بود می‌رفتند. سرعت ماشین خیلی زیاد بود و ویکتور نمی‌توانست دندهٔ آن را عوض کند. با این‌که جوسی از او می‌خواست سرعتش را کم کند اما او موفق به انجام آن نمی‌شد. خوشبختانه مسیر آن‌ها تا دریا مستقیم بود. بدون پیچ. بدون دوراهی. سر راه‌شان هیچ چراغ راهنما یا چهارراهی وجود نداشت. هر از گاهی یک ماشین از روبه‌رو به چشم می‌خورد، اما جاده به اندازه کافی پهن بود که با سرعت زیادی که داشتند خطری متوجه‌شان نشود. پس از مدتی او از جوسی می‌پرسید که نمی‌بایست تا حالا به دریا می‌رسیدیم. جوسی هم فقط شانه بالا می‌انداخت. به نظر می‌رسید که او هم از طولانی بودن مسیر تعجب کرده باشد. البته که آن‌ها با این سرعت بالایی که داشتند، می‌بایست تا به حالا به ساحل می‌رسیدند. تا چشم کار می‌کرد هیچ ماشین دیگری در جاده نبود. چیز غیرعادی دیگر این بود که هوا مدام تاریک و تاریک‌تر می‌شد. آن‌ها هرچه بیشتر پیش می‌رفتند چراغ‌های کنار جاده‌ها کمتر می‌شدند و جای‌شان را درختان انبوه می‌گرفت. تا این‌که سرانجام حتی یک چراغ هم دیده نمی‌شد و دو سمت جاده که باریک و باریک‌تر می‌شد در دل یک جنگل پر درخت فرو می‌رفت.»

Zeinab Afzali
۱۴۰۳/۰۱/۱۵

خیلی جالب و‌هیجان انگیز بود!! من یک‌شبه تمومش کردم

kerdegar
۱۴۰۳/۰۲/۱۸

داستان جنایی خیلی خوبی بود. از اون کتابا که نمیشه بذاری زمین. داستان رو یه نفس خوندم. ترجمه عالی‌.

کاربر ۴۴۶۹۳۵۰
۱۴۰۳/۰۱/۱۹

واقعا کم لطفیه این کتابو نخونی چون هم‌موضوع خوبی داره هم پیچیدگی‌هاش خیلی جالبه و فکرتو مشغول میکنه هم تا اخر داستان بع همه شک میکنی در کل کتاب خوبیه

شادی
۱۴۰۲/۱۱/۰۴

مینی سریالش رو دیدم و به حدی عاااالی بود که میخوام کتابش رو هم بخونم و لذت مضاعف ببرم از این اثر عااالی

mojgan1395
۱۴۰۳/۰۴/۱۶

یک داستان پیچیده روانشناسی در دنیای آدم های اسکیزوفرنیک. تاریک و پر از ماجرا که گاهی هم قاطی می کردی کجای داستان هستی. قسمتی از پایان اش برای من غافلگیرانه بود. داستان تا جایی برایم جالب بود که روابط پیچیده

- بیشتر
narin
۱۴۰۳/۰۳/۱۲

از اون کتابایی که تا لحظه اخر سوپرایزت میکنه :)

AS4438
۱۴۰۳/۰۸/۰۶

کتابی. گیج کننده ومعمائی، بارها خواستم رهایش کنم ولی ادامه دادم، اصلن باورپذیرنبود، وآخرکتاب قطعن شوک خواهید شد وقتی اصل ماجرارامتوجه شوید، آخرکتاب هم ازطرفی تلخ وغم انگیز وازطرفی برای پیدا شدن مسبب ماجرا خوشحال کننده است، درکل خوب بود،ترجمه

- بیشتر
....
۱۴۰۳/۰۴/۱۳

بد نبود

نورا
۱۴۰۳/۰۱/۲۵

موضوع و ترجمه عالی

کاربر ۹۰۳۷۳۹
۱۴۰۲/۱۰/۱۵

فوق العاده

لذت خواندن یک کتاب خوب وقتی دوچندان می‌شود که آدم در حین خواندن آن، نیم نگاهی به شعله‌های آتش شومینه و نیم نگاهی هم به دریا داشته باشد.
Faranak_naseri_
مکان مرگ و زندگی جایی در میان تصور و آگاهی ماست.
AS4438
بگو با چه کسی دوستی تا بگویم کی هستی
AS4438
مکان مرگ و زندگی جایی در میان تصور و آگاهی ماست.
منصوره یوردکان

حجم

۲۱۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۱۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان