دانلود و خرید کتاب صوتی کلکسیونر چشم
معرفی کتاب صوتی کلکسیونر چشم
کتاب صوتی کلکسیونر چشم نوشته سباستین فیتسک است. کتاب کلکسیونر چشم با ترجمه زهره صبوحی زرافشان و صدای مجتبی رفیعی منتشر شده است. کتاب صوتی کلکسیونر چشم داستانی جنایی و عجیب است.
درباره کتاب کلکسیونر چشم
کتاب کلکسیونر چشم داستانی جذاب است که از آخر به اول شروع میشود و شخصیت اصلی داستان با مخاطب صحبت میکند. او میگوید:
این داستانِ مردی است که اشکهاش مثل قطرات خون از چشمانش جاری میشود. داستان مردی که جسم آدمها را چنان فشار میدهد که گوشت بدنشان له میشود، درحالیکه دقایقی قبل نفس میکشیدند، عاشق بودند و زندگی میکردند. این داستان نه فیلم، نه افسانه و نه کتاب است، بلکه سرنوشت است. سرنوشت زندگی من.
مردی که در اوج شکنجههاش به این میاندیشد که این شروع تازهای است برای قتلهای دیگر. این مرد من هستم.
این کتاب از زاویه دیگری شما را به شناخت پلیس و مجرم میبرد. پلیس شخصیتی بدون اشتباه نیست و میتواند دچار لغزش شود اما آنچه مهم است تصمیم نهایی است. این کتاب روایتی پرهیجان دارد و شما را از ابتدا تا انتها رها نمیکند. و به قلب زندگی یک قاتل زنجیرهای میبرد.
شنیدن کتاب کلکسیونر چشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای جنایی پیشنهاد میکنیم
درباره سباستین فیتسک
فیتسک نویسنده این رمان مهیج، ۱٩٧١ در برلین متولد شد. او روزنامهنگار و نویسندهی چیرهدستی است که با انتشار نخستین کتابش با عنوان «درمان» جدول پرفروشترین کتابهای جیبی را تسخیر کرد و نامزد دریافت جایزهی «فردریش گلاوسه» شد برای بهترین اثر نخست؛ اتفاقی که منتقدان و اهل کتاب را به وجد آورد. او تنها نویسندهای است که توانسته به سلطهی بیچونوچرای کتاب «رمز داوینچی» دن براون پایان دهد و صدر جدول پرفروشهای آلمان را از آن خود کند. فیتسک پس از این رمان- «درمان» - با نگارش رمانهای بعدیاش با نامهای «آموک اشپیل» ، «کودک» ، «روحشکن» ، «اسپیلتر» و «کلکسیونر چشم» شهرتش را بهعنوان ستارهی آلمانی تریلرهای روانشناختی تثبیت کرد. بد نیست بدانید که رمان «کودک» دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی هم شده است. کتابهای این نویسنده به بیست زبان ترجمهشده است. او از معدود نویسندگان آلمانی است که آثارش در آمریکا و انگلستان- خاستگاه رمانهای هیجانانگیز- چاپ شدهاند. تاکنون بیش از چهارونیم میلیون نسخه از کتابهای فیتسک در جهان فروخته شده است و همین، نام او را در فهرست موفقترین نویسندگان آلمانی حال حاضر جهان قرار داده است.
بخشی از کتاب کلکسیونر چشم
درحالیکه بهنظر میرسید از اینکه به او نزدیک میشوم خیلی هم راضی نیست، اما میخواست قصه را دنبال کند. مردد پرسید: «آخر قصه چی شد؟»
«هانس با خستگی میجنگید و هر کاری میکرد تا خوابش نبرد، اما سرانجام چشمهاش را بست.»
آنجلیکا خیلی خونسرد درحالیکه هیچ اثری از خوشحالی در چهرهاش نبود پرسید: «مُرد؟»
«بله، وقتی خوابش برد ناگزیر فراموش کرد نفس بکشد و این به معنای پایان زندگی او بود.»
توی گوشم صدایی آمد، هرچند اینبار فرماندهی عملیات جلوِ دهانش را گرفته بود و دیگر فریاد نمیزد. این بیرون تنها سروصدایی از دور میآمد که نشانهی ترافیک سنگین اتوبان بود.
دستهای از پرندگان سیاهوسفید از بالای سر ما به سمت مشرق در حال پرواز بودند.
آنجلیکا درحالیکه مات و مبهوت به جلو خیره شده بود و نوزاد را محکم در آغوشاش میفشرد، گفت: «اما این قصه اصلاً قشنگ نیست. قشنگ نیست.»
دستم را مقابلش دراز کردم و کمی نزدیکتر آمدم. گفتم: «نه نیست. در واقع آن اصلاً یک قصه نیست.»
«قصه نیست؟»
کمی صبر کردم و منتظر شدم تا صدایی بشنوم که نشانهای از حیات نوزاد باشد. اما هیچ نشانهای نبود. فقط سکوت. وقتی میخواستم بگویم «واقعیت است.» دهانم خشک شده بود.
«واقعیت؟»
ظاهراً حدس زده بود که الان چه میخواهم بگویم و به همین دلیل بهشدت سرش را تکان میداد.
زمان
۱۱ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۶۱۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۶۱۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
به پیشنهاد یکی از دوستانم به این کتاب صوتی روی آوردم نه تنها جذب این کتاب شدم بلکه جذب کتاب های صوتی شدم هر چه قدر از جذابیت این کتاب بگم کم گفتم جدا معرکه بود و آدمو میخکوب میکرد
خیلی سنگین بود به شدت صحنه های دردناک توصیف شده بود پایان فاجعه بود خیلی دردناک غمگین کننده و زجرآور باورم نمیشه تا آخرش طاقت آوردم