دانلود و خرید کتاب مزرعه سنگی جان آپدایک ترجمه محمد جوادی
تصویر جلد کتاب مزرعه سنگی

کتاب مزرعه سنگی

معرفی کتاب مزرعه سنگی

کتاب مزرعه سنگی نوشتۀ جان آپدایک و ترجمۀ محمد جوادی است. این کتاب را نشر افق منتشر کرده است.

درباره کتاب مزرعه سنگی

این کتاب برندهٔ جایزه ا.هنری در سال ۱۹۹۱ و روایتگر زندگی جویی است که دنبال مرگ مادرش و روابط ناکام به مزرعه سنگی خانوادگی‌شان برگشته است. او در این خلوت ابعادی تازه را از ارتباط میان خود و مادرش کشف می‌کند.

جویی در میان انبوه چیزهایی که مادرش جمع‌آوری کرده بود باوری خرافی می‌دید که احساس می‌کرد باید با آن مبارزه کند - این باور که هر چیزی ارزشی دارد. پرندگان روی درخت‌ها، گل‌های آفتاب‌گردان لبه باغچه، کارت‌های ولنتاین که سال‌ها پیش نوة یکی از آشناهای دورش برایش فرستاده و او هم به طرزی ناشیانه آن‌ها را روی دیوار چسبانده بود...

خواندن کتاب مزرعه سنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب از مجموعه کتاب‌های ۵ میلی‌متری است. علاقه‌مندان به کتاب‌های داستانی می‌توانند از مخاطبان این کتاب باشند.

درباره جان آپایک

جان آپدایک در ۱۸ مارس ۱۹۳۲ به دنیا آمد و در ۲۷ ژانویه سال ۲۰۰۹ از دنیا رفت. او نویسنده رمان و داستان کوتاه، شاعر، منتقد ادبی و هنری آمریکایی بود. از سال ۱۹۵۵ همکاری‌اش را با مجله نیویورکر آغاز کرد و به‌سرعت در عرصه نثر و نظم و نقد به شهرت رسید. او بیش از همه به‌خاطر رمان‌های چهارگانه خرگوش‌ها از جمله فرار کن، خرگوش، خرگوش برگرد، خرگوش ثروتمند است و خرگوش در آرامش مشهور شد.

بخشی از کتاب مزرعه سنگی

«زمانی که خانه را با سی و دو هکتار از زمین‌های اطرافش خریدند و به آنجا نقل‌مکان کردند، سیزده سال داشت. ایوان جلوی خانه از بین رفته و محوطه‌ای میان جلوی خانه و مسیری سیمانی باقی‌مانده بود که بعدها آنجا گل زعفران، لاله و یک ردیف درخت انگور کاشتند. جویی در بزرگسالی به یاد نمی‌آورد که چطور و چه موقع آن ایوان پوسیدهٔ قدیمی را خراب کردند. تکه‌هایی از آن در طویله باقی‌مانده بود، تکه‌هایی از نرده و ستون تزیینی‌اش که به ضخامت دو سانتی‌متر از چوب کاج کنده شده بودند. حتی یک‌بار تکه‌ای از ستون تزیینی را برای یادگاری یا نمونه‌ای از هنر مردم محلی با خود به خانه‌اش در شهر نیویورک برد. در طرح روی چوب، دایره‌ای در مرکز قرار داشت، دایره‌ای با یک سوراخ که دو طرف آن اشکالی تزیینی، یکی به شکل پیکان و دیگری به شکل ماهی، منبت‌کاری شده بود. پوسته‌هایی از رنگ‌های مختلفِ خشک‌شده روی آن دیده می‌شد، لایه‌هایی شکننده از رنگ‌های سربی قدیمی. آن تکه چوب را - که خیلی هم اثری هنری به نظر نمی‌رسید و مدتی روی سنگ مرمر سیاه طاقچهٔ بالای شومینهٔ آپارتمان او بود همراه راکت‌های اسکواش و چند آباژور که شاید روزی دوباره به کار می‌آمدند و روشن می‌شدند - به انتهای کمددیواری برد. او هم مانند مادرش به‌سختی می‌توانست چیزی را دور بیندازد.

اگر همراه پدر و پدربزرگش آن ایوان را خراب کرده بودند، حتماً کاری چنین قهرمانانه به یادش می‌ماند، همان‌طور که به یاد داشت، وقتی می‌خواستند در طبقهٔ پایین اتاق نشیمنی بزرگ بسازند، چطور دیوارِ ساخته‌شده از چوب و گچ که آنجا را به دو اتاق کوچک تقسیم کرده بود ریختند یا چطور اجاق سنگی آشپزخانه و دودکشش را که درست جلوی اتاق زیرشیروانی بود خراب کردند. یادش می‌آمد سنگ‌های بزرگ را از پنجرهٔ اتاق زیرشیروانی بیرون می‌انداختند، او و پدربزرگش هُل می‌دادند و مراقب بودند انگشت‌هایشان له نشود و در همان حال، پدرش که از فرط تقلّا صورتش سفید شده بود طنابی را می‌کشید که از قرقره‌ای رد شده و دور الواری پیچیده بود. وقتی الوار را هم بیرون انداختند، نوبت به پایین انداختن سنگ‌های بزرگ‌تر رسید. همچنان که جویی آن‌ها را پایین می‌انداخت، می‌دید که با آهستگی عجیبی سقوط می‌کنند و روی‌هم می‌افتند. در نهایت سنگ‌ها روی‌هم انباشته شدند و کوهی تشکیل دادند که جویی مجبور شد یک تابستان وقت بگذارد تا آن‌ها را از جلوی خانه بردارد. اولین تابستانی که به مزرعه نقل‌مکان کردند، چهارده‌ساله شد و درسی ارزشمند فراگرفت: اگر تلاش کنی هر بار فقط یک‌تکه سنگ را روی چرخ‌دستی بگذاری و آن را با مشقّت به منطقهٔ باتلاقی آن‌سوی سردخانه بیندازی، در نهایت کل کوه سنگی جابه‌جا می‌شود. بر همین اساس، اگر غولی نامرئی هر بار یک روز از زندگی‌ات را بگیرد، در نهایت تمام عمرت را از بین می‌برد.»

AS4438
۱۴۰۲/۰۹/۱۱

داستانی بی سرو ته، ارزش خواندن نداشت، نمیدونم چطور برنده جایزه هم شده؟؟!!

حجم

۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان