دانلود و خرید کتاب گشنگی کتایون سنگستانی
تصویر جلد کتاب گشنگی

کتاب گشنگی

معرفی کتاب گشنگی

کتاب گشنگی نوشتهٔ کتایون سنگستانی است. نشر چشمه این رمان معاصر و اجتماعیِ ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب گشنگی

کتاب گشنگی حاوی رمانی ایرانی است که در ۱۱ فصل نوشته شده است. این رمان درمورد زندگی انسان‌هایی است که می‌کوشند برای بهبود اوضاعشان، خود را از بند طبقهٔ متوسط نجات داده و به طبقات بالای اجتماعی نفوذ کنند؛ به هر قیمتی! گفته شده است که کتایون سنگستانی با بهره‌گیری از زبانی پخته، تصویرپردازی‌های دقیق و شخصیت‌پردازی‌های ماهرانه، اثری رئالیستی (واقع‌گرایانه) را خلق کرده که از نمونه‌های درخشان داستان‌نویسی معاصر به شمار رفته است. در این رمان، «دیبا منصور» هنرپیشه‌ای است که کل ماجراها با مرگ او آغاز می‌شود. این بازیگر که چندان هم مشهور نبوده، مدت کوتاهی پس از ازدواجش فوت کرده و قرار است طی یک مراسم خصوصی به خاک سپرده شود. همین مراسم خصوصی برای «شیوا» بهترین فرصت است که «ساسان شیبانی» را ملاقات کرده و به استخدام مزون او درآید. آقای شیبانی قبلاً استاد همان دانشگاهی بوده که شیوا در آن طراحی لباس خوانده است. مدت‌ها است این دختر جوان قصد داشته هر طور شده در مزون او استخدام شود، اما هنوز موفق نشده است. اکنون در مراسم ختم دیبا منصور که طراحی لباس عروسش را شیبانی انجام داده، شیوا امیدوار است بتواند سر صحبت را با این استاد نسبتاً عبوس باز کرده و او را متقاعد کند که شیوا را به‌عنوان یکی از کارمندانش به استخدام خود در بیاورد. نویسنده با روایت این داستان، درصدد بوده تا زندگی افرادی در طبقهٔ متوسط اجتماع و تلاش‌هایشان را برای پیشرفت و ورود به طبقات اجتماعی بالاتر ترسیم کند؛ یک تراژدی اجتماعی.

خواندن کتاب گشنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گشنگی

«توی خانهٔ ما، پشت‌بام حال دیگری دارد. جان می‌دهد برای کارها و حرف‌های مخفی. فقط باید دم کولر مراعات کنیم، وگرنه بوها و صداهایی که از کانال کولر راه می‌کشد به خانه لومان می‌دهد. برنا هم بندوبساط سیگار دست‌پیچ و فندکش را روی پشت‌بام راه می‌اندازد تا کسی بو نبرد. تا سرحد مرگ از ارتفاع می‌ترسد و همین ترس وادارش کرده چیزی لای سیگارهایش بپیچد تا ترس را از یاد ببرد. ترس از بلندی زیر چشمش را سیاه کرده و گود برده، خونش را خشک کرده و رنگش را پرانده، حدقهٔ چشم‌هایش را گشاد کرده. ترسی که ناچار است باهاش روبه‌رو شود باعث شده هر روز یک لایه از گوشت تنش بریزد و لاغر شود و قاتی سیگارش چیزی بکشد تا از زمان و مکان کَنده شود، تا بتواند کار کند. می‌گوید «حیف که داری لاغر می‌کنی. یه افغانی سر ساختمون همکارمونه، ان‌قدر زنِ چاق دوست داره!»

می‌خواهم با مشت بکوبم توی شکمش اما بدجور لاغرمُردنی شده. می‌گویم «برو بابا، بچه‌پُررو.»

برنا با طناب خوب پول درمی‌آورد و روزی دویست سیصدهزار تومان به جیب می‌زند، اما مامان باز هم دلش نمی‌آید دست به پول برنا بزند. این است که باز هم خسته و له‌ولورده می‌رویم سراغ خانه‌های چهل سال ساختِ زهواردررفته و کلنگی. مامان هیچ‌جوره زیر بار نمی‌رود اما من توی دلم خدا را شکر می‌کنم که مامان به‌موقع کار مریضِ آخرش را یکسره کرد و از پسرش چند میلیونی چاپید، وگرنه باید چه خاکی به سرمان می‌کردیم؟

خانه‌ای که برای‌مان پیدا شده طبقهٔ چهارم یک ساختمان قدیمی بدون آسانسور با راهروِ تنگ است و بیش‌ازحد ساکت. یک سگ‌دانی رنگ‌ووارنگ؛ سقفش کوتاه و بادمجانی است و دیوارهایش هر کدام یک رنگ ــ زرد و سبز و سیاه و سفید. روی در هم زنی نقاشی شده که دهانش را باز کرده و هوار می‌کشد. تازه سوراخ چشمیِ در هم یکی از چشم‌هایش است. بنگاهی می‌گوید مستأجر قبلی دانشجوی نقاشی بوده و صاحب‌خانه به‌اش گفته بوده هر کاری دلت می‌خواهد بکن.»

کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
۱۴۰۲/۱۱/۱۴

گوشه ای واقیعت های جامعه مان درد ناکه

fat
۱۴۰۲/۰۶/۲۷

من دوستش داشتم ولی تلخ بود

بهار
۱۴۰۲/۱۰/۱۱

به نظرم واقعا داستان بی معنی بود و به شدت تلخ و ازاردهنده. اگه به عقب برگردم، برای خوندنش وقت نمیذارم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

حجم

۱۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
۱۸,۷۵۰
۵۰%
تومان