دانلود و خرید کتاب شرم آنی ارنو ترجمه سمانه رودبار محمدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شرم

کتاب شرم

نویسنده:آنی ارنو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شرم

کتاب شرم نوشتهٔ آنی ارنو و ترجمهٔ سمانه رودبار محمدی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان معاصر فرانسوی را منتشر کرده است. این اثر شروعی تکان‌دهنده دارد.

درباره کتاب شرم

کتاب شرم حاوی یک رمان معاصر و فرانسوی و داستان کاوشگر دختر ۱۲ساله‌ای است که نویسنده خواهد شد. آنی ارنو، بخشی از سرگذشت‌نامهٔ خودش را در این رمان آورده است؛ در اثری که نخستین‌بار در ۱۹۹۷ میلادی منتشر شد. او در این کتاب به دوران کودکی در فروشگاه مواد غذایی که والدینش آن را اداره می‌کردند، برمی‌گردد و بی‌پیرایه از شرمی سخن می‌گوید که همواره نسبت به والدین و کودکی‌اش احساس کرده است. این رمان با عبارت تکان‌دهندهٔ «پدرم می‌خواست بعدازظهرِ یکشنبه‌ای در ماه ژوئن مادرم را بکشد»، آغاز شده است. راوی، کودکی ۱۲ساله بیش نیست که شاهد صحنه‌ای خشونت‌آمیز می‌شود؛ صحنه‌ای که گویی تمام زندگی‌اش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و همچون لکه‌ای پاک‌ناشدنی در ذهنش باقی می‌ماند. بعدازظهر یکشنبه‌ای در ماه ژوئن ۱۹۵۲ و در پی جر‌و‌بحثی پیش‌پاافتاده، پدرش با کارد باغبانی مخصوص بریدن هیزم قصد کشتن مادرش را می‌کند، اما چرا؟ راوی تا سال‌ها قادر به نتیجه‌گیری و قضاوت‌کردن دراین‌باره نیست. این ناتوانی در تحلیل و ناتوانی در قضاوت‌ سبب می‌شود طنینِ اتفاق آن روزِ یکشنبه در سرتاسر زندگی راوی شنیده شود و تا سال‌ها پس از آن، هر بار که راوی به خانه بازمی‌گردد، از خودش می‌پرسد آیا بالاخره فاجعه به وقوع پیوسته است؟ آیا مادرش کشته شده است؟ هنگامی که آنی ارنو در ۵۵سالگی سرانجام شرح این ماجرا را در قالب قصه می‌نویسد، توضیح می‌دهد که حس می‌کند آن صحنهٔ هولناک در دوران کودکی اتفاقی پیش‌پاافتاده بوده و در خانواده‌ها معمول‌تر از آن است که فکرش را می‌کرده است. آنی ارنو برای مواجه‌شدن با شرم دوران کودکی ‌نوشتن را برمی‌گزیند. با او همراه شوید.

خواندن کتاب شرم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شرم

«به گمانم طبیعی بود که با الیزابتِ سیزده‌ساله همراه بشوم، چون تنها یک سال با هم تفاوت سن داشتیم و او هم به مدرسه مذهبی می‌رفت، کمااینکه او کلاس پنجم بود. هم‌قد و اندازه بودیم اما او به خاطر لباس پفی‌اش، حالت دختران جوان را داشت. روز اولْ با خوشحالی متوجه شدم هر دو دامن پلیسه آبی ملوانی پوشیده‌ایم، با یک کت، که مال او قرمز بود و مال من نارنجی. به پیش‌قدم شدنم پاسخی نداد و وقتی با او صحبت می‌کردم فقط به لبخندی بسنده می‌کرد، درست مثل مادرش که دهانش روی چند دندان طلایش باز می‌شد و اصلاً با پدرم صحبت نمی‌کرد. یک روز، دامن و بلوز ژیمناستیکم را پوشیدم، که یک بار در جشن روز جوان سال گذشته آن را پوشیده بودم. متوجه آن شد: «جشن جوانی رفتی؟» مفتخر بودم که بگویم بله و جمله‌اش را که با لبخندی همراه بود، به نشانِ دوستی بین خودمان بگیرم. بعد، به خاطر لحن عجیب و غریبش متوجه شدم که منظورش این بوده: «هیچ لباس دیگری نداری بپوشی و لباس ژیمناستیکت را تنت می‌کنی».

یک بار هم از یکی از خانم‌هایی که در گروه بودند این جمله را شنیدم: «به زودی خانم زیبایی خواهد شد.» بعد متوجه شدم که منظورش من نبودم و الیزابت بوده.

اصلاً فکرش را هم نمی‌توانستم بکنم که با دخترهای طلافروش هم‌صحبت بشوم. به این ترتیب، هیچ جایی بین خانم‌های گروه در آن سفر نداشتم، فقط دختربچه‌ای در حال رشد، قد بلند، بدون برجستگی و شق‌ورق بودم.»

AS4438
۱۴۰۳/۰۱/۰۷

دوست نداشتم، یا من سر در گم بودم یا کتاب ویا مترجم ،بیش ازنیمی ازکتاب خواندم وهیچی متوجه نشدم،درفرصتی دیگرمیخوان شاید امتیازم تغییر کنه.

مادر سلطه‌جو، پدری که فرمانبری‌اش به حرکتی کُشنده بدل می‌شود و غیره.
AS4438

حجم

۸۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۸۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان