کتاب از وجود به موجود
معرفی کتاب از وجود به موجود
کتاب از وجود به موجود نوشتهٔ امانویل لویناس و ترجمهٔ مسعود علیا است. گروه انتشاراتی ققنوس این رسالهٔ فلسفی را منتشر کرده است.
درباره کتاب از وجود به موجود
کتاب از وجود به موجود دومین کتابی است که از امانوئل لویناس، فیلسوف فرانسوی، در اختیار مخاطب فارسیزبان قرار میگیرد. این اثر یکی از مهمترین و مشهورترین آثار لویناس است؛ چراکه در سیر فکری این فیلسوف اولین کتابی است که گویای بسیاری از مضامین و دغدغههای همیشگی او است. امانوئل لویناس دغدغههای همچون برآمدن و جدا شدن سوژه و سوبژکتیویته از وجود محض و بینامونشان، مواجهه با دیگری و استعلا به ساحت غیریت، زمان و نسبت آن با سوبژکتیویته و غیریت، دلالتهای هستیشناسانه و فراهستیشناسانه احوال، رابطهٔ دوگانه با پدیدارشناسی و میراث پدیدارشناسانهٔ هوسرل و هایدگر و شاید از همه مهمتر گذر از وجود به موجود که در خود عنوان کتاب نیز انعکاس پیدا کرده و خلاف مسیری است که هایدگر در تفکرش میپیماید.
مسعود علیا کتاب «از وجود به موجود» را از زبان فرانسه به فارسی برگردانده و در این میان، ترجمهٔ انگلیسی آن تحت عنوان «Existence and Existents» را نیز پیش چشم داشته است. ترجمهٔ فارسی مقدمهٔ «آلفونسو لینگیس»، مترجم انگلیسی کتاب در آغاز آورده شده تا در فهم بهتر متن یاری کند.
خواندن کتاب از وجود به موجود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن و علاقهمندان به حوزهٔ پدیدارشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره امانویل لویناس
امانوئل لویناس (Emmanuel Levinas) زادهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۱۹۰۶ در لیتوانی، فیلسوف یهودیِ فرانسویِ است. او اخلاق را بهمثابهٔ فلسفهٔ اولی میدانست. لویناس به تحصیل در رشتهٔ فلسفه و مطالعهٔ پژوهشهای منطقی «هوسرل» پرداخت. او رسالهٔ دکتری خود را با عنوان «نظریهٔ شهود در پدیدارشناسی هوسرل» نوشت. لویناس برای شرکت در کلاسهای هوسرل در سال ۱۹۲۸ به فرایبورگ رفت و «هایدگر» را کشف کرد. از آن پس نوشتههای او به ترجمه و بسط نظریههای فلسفی این دو فیلسوف آلمانی اختصاص داشت. در سال ۱۹۳۲ بخشی از کتابِ ناتمامش دربارهٔ هایدگر را در مقالهای با عنوان «مارتین هایدگر و هستیشناسی» منتشر کرد، این بار هم او پیشگامِ معرفی فلسفهٔ هایدگر به فرانسویها بود. او در سال ۱۹۳۹ برای خدمت در ارتش فرا خوانده شد و بهعنوان مترجم روسی و آلمانی انجام وظیفه کرد. او مهمترین اثر خود یعنى «از هستى تا هستنده» یا «از وجود تا موجود» را در همین دوران نوشت، اما نطفهٔ اصلى فلسفهٔ لویناس در کتاب «زمان و دیگرى» شکل گرفت بود. لویناس پس از پایان اسارت، رویکردى انتقادى به تاریخ فلسفهٔ غرب پیدا کر و با ارائهٔ فلسفهٔ اخلاق و الهیات فلسفى خود خلاف جریان رایج گام برداشت. او در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۵ از دنیا رفت.
درباره مسعود علیا
مسعود علیا در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمده است. او مترجم و پژوهشگر ایرانی حوزهٔ فلسفه و نیز استادیار گروه فلسفهٔ هنر در «دانشگاه هنر تهران» است. کتاب «جنبش پدیدارشناسی» با ترجمهٔ او برندهٔ جایزهٔ کتاب سال شد. او دورهٔ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران و دورهٔ کارشناسیارشد فلسفه را در دانشگاه شهید بهشتی گذراند. از میان موضوعاتی که مسعود علیا برای پژوهشهای خود بهسراغ آنها رفته است میتوان به گستره راز و تقلیل آن به مسئله در فلسفهٔ گابریل مارسل و نیز موضوع اصالت تجربه و دگرگونی در منابع مابعدالطبیعه در فلسفه گابریل مارسل اشاره کرد. او در تیرماه ۱۳۸۷ دورهٔ دکتری فلسفه را با نگارش رسالهای تحتعنوان «شرط امکان اخلاق در اندیشهٔ لویناس» به راهنمایی عبدالکریم رشیدیان در «مؤسسه حکمت و فلسفه» به پایان برد. بخشی از ترجمههای مسعود علیا عبارتاند از «هنر به منزله تجربه» نوشتهٔ جان دیویی، «وضع بشر» نوشتهٔ هانا آرنت، «آشنایی با هگل» نوشتهٔ پل استراترن، «الفبای فلسفه» نوشتهٔ نایجل واربرتون، «اگزیستانسیالیسم و اخلاق» نوشتهٔ مری وارنوک، «هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی» نوشتهٔ جوئل واینسهایمر، «مسیح و اساطیر» نوشتهٔ رودلف کارل بولتمان، «دیباچهای بر فلسفه قرون وسطی» نوشتهٔ فردریک چارلز کاپلستون. بخشی از تألیفات مسعود علیا عبارتاند از «فرهنگ توصیفی فلسفه اخلاق»، «کشف دیگری همراه با لویناس»، «عطار»، «سهروردی، فرزانگان خاک.
بخشی از کتاب از وجود به موجود
«اگر از طریق آگاهی موجودی سر برمیآورد، سوبژکتیویته ــ به منزله تفوق سوژه بر هستی ــ هنوز آزادی و اختیار نیست. در اقنوم شدن لحظه ــ که در آن سروری، قدرت و مردانگی سوژه، همچون بودن در جهانی نمایان میشوند و قصد، برای او فراموشی خویشتن در نور و میل به چیزها در فداکاری واقع در احسان و ایثار است ــ میتوانیم بازگشت هست را تشخیص دهیم. اقنوم، با مشارکت در هست، خود را همچون انزوا، همچون قطعیت این امر که من به خویشتن زنجیر شده است، مییابد. جهان و شناخت رویدادهایی نیستند که در آنها حدّت وجود در منی که میخواهد مطلقاً فائق بر هستی، مطلقاً در پس آن باشد کاسته شود. من از متعلق [یا ابژه ]خویش و از خودش کنار میکشد، اما این رهایی از خویش همچون کاری بیانتها به نظر میرسد. من همواره پایی گرفتار در وجود خویش دارد. من که بیرون از هر چیزی است، درون خودش و بسته و پیوسته خویش است. تا همیشه تختهبند وجودی است که تقبل کرده است. این که من نمیتواند خودش نباشد مشخصه همان کیفیت تراژیک بنیادین در من است ــ این واقعیت که من تختهبندِ هستی خویش است.
اختیارِ آگاهی نامشروط نیست. به عبارت دیگر، اختیاری که شناخت تحقق آن است ذهن را از هر تقدیری رها نمیسازد. این اختیار خودش مرحله و پارهای از نمایش ژرفتری است که نه بین سوژه و ابژهها ــ چیزها یا رخدادها ــ بلکه بین ذهن و واقعیتِ هست، که ذهن آن را تقبل میکند، اجرا میشود. این نمایش در زایش مستمر ما به اجرا درمیآید. اختیارِ شناخت و قصد، از نوع سلبی است؛ کناره جستن و درگیر نشدن است. اما معنای کناره جستن و درگیر نشدن در متن ماجرای هستیشناختی چیست؟ معنای آن رد کردن امر قطعی است. جهان زمانی را در اختیار من میگذارد که در آن لحظههای گوناگون را میپیمایم و، به لطف تحولی که باب آن به روی من گشوده است، در هیچ زمانی قطعی نیستم. همواره حامل گذشتهام هستم که هر لحظه آن قطعی است. در این صورت، در این جهان نور که در آن همه چیز داده شده است ولی هر چیزی فاصله است، قدرتِ برنداشتن هیچ چیز یا قدرتِ این که طوری عمل کنم که گویی هیچ چیزی را برنداشتهام برای من باقی میماند. جهانِ قصد و میل دقیقاً امکان چنین اختیاری است. اما این اختیار مرا از قطعیت خود وجودم، از این واقعیت که من همواره با خودم هستم نمیرهاند. و این قطعیت همان انزواست.»
حجم
۳۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۳۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه