کتاب بینامتنیت
معرفی کتاب بینامتنیت
کتاب بینامتنیت نوشتهٔ گراهام آلن و ترجمهٔ پیام یزدانجو است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بینامتنیت
آیا بی یاری دیگر اندیشهها میتوان اندیشید؟ آیا بی اشاره به دیگر متنها میتوان متنی نوشت؟ پذیرش پاسخ منفی به این پرسشها بهمعنی رویکردی مثبت به مفهومی است که امروزه آن را «بینامتنیت» میخوانیم. کتاب بینامتنیت که نخستین و بیشک بهترین پژوهشی است که دربارهٔ این مفهوم منتشر شده، بینامتنیت را در چارچوب نظریهٔ ادبی و با تأمل بر تأثیرات آن بر دیگر عرصههای اندیشه به بحث گذاشته، نگرشهای دورانساز سوسور، باختین، بارت، و کریستوا، به همراه ژنت، ریفاتر، و بلوم را در قالب نگرههای ساختارگرایی، پسا ـ ساختارگرایی، و پسا ـ مدرنیسم، و همچنین هرمنوتیک، فمینیسم، و پسا ـ استعمارنگری، مورد خوانش دقیق انتقادی قرار میدهد.
خواندن کتاب بینامتنیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای ادبیات و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بینامتنیت
«رویکرد بینامتنی، از زمان ظهورش در آثار پساساختارگرای اواخر دههٔ شصت، همچنین از سوی نظریهپردازانی که چارچوب ذهنی ساختارگرا ـ تری داشتهاند اخذ و استفاده شده است. البته سخن گفتن از انشعابی مشخص در جریانی که با آثار آغازین کریستوا دربارهٔ باختین به راه افتاد، انشعابی که راه برداشتهای قطعاً پساساختارگرا و قطعاً ساختارگرا را از هم جدا کند، بیجا است. با این حال، هنوز این امکان هست که ترجمان ساختارگرایانهیی («ساختارگرا» چنان که بعدتر شرح خواهم داد از دید من مفهوم مقیدتری دارد) از بینامتنیت در آثار نظریهپردازانی را ردیابی کنیم که از اواخر دههٔ شصت به این سو سرگرم کار بودهاند.
پیشتر با اصول اساسی ساختارگرایی در این کتاب آشنا شدیم. در اینجا، برای یادآوری شدن مختصات تفکرِ ملهم از ساختارگرایی و نشانهشناسی، میتوانیم بخشی از اظهارنظر نظریهپرداز و منتقد معاصر فرانسوی، ژرار ژُنت، را نقل کنیم که میگوید: «توانایی تشکیل یک نظام دقیقاً شناسهٔ هر مجموعهیی از نشانهها بوده، و همین تشکل است که نشانگر گذر از نمادگرایی محض به وضعیت سراسر نشانهشناختی میشود». ظاهراً تعریف نشانهشناسی و ساختارگرایی در اشتیاق آن دو به مطالعهٔ زیستمان «نظامهای نشانهٔ فرهنگی است. در دیدگاه ژنت نه نمادهای منفرد یا آثار منفرد، بلکه شیوههایی مورد توجه قرار میگیرند که نشانهها و متنها از آن طریق توسط نظامها، رمزگانها، رویههای فرهنگی، و آداب و آئینهای قابلتوصیف خلق شده و در چارچوب آنها ایفای نقش میکنند. از این جهت، به نظر میرسد گرایش اساسی طرح ساختارگرا گرایش به امر بینامتنی باشد، چون چنین طرحی وجود موضوعات یکتا را منکر شده، بر سرشت نظاممند و رابطهبنیاد آنها، چه متون ادبی چه دیگر آثار هنری، تأکید میگذارد.
ژنت در جستار تأثیرگذار خود، «ساختارگرایی و نقادی ادبی»، به شرح تصور کلود لوی ـ استروس از خردهکار (bricoleur) میپردازد تا به این وسیله برداشت ساختارگرایانه از کردار منتقد ادبی را تجسم بخشد. ژنت میگوید خردهکار، خواه یکی از همان اسطورهسازان بدوی لوی ـ استروس باشد و خواه یک منتقد ادبی غربی، با بازآرایی عناصری که پیش از این در موضوعات مطالعاتی وی آرایش یافتهاند، ساختاری برآمده از یک ساختار پیشین را خلق میکند. ساختار حاصل از این بازآرایی با آن ساختار اصیل یکسان نبوده، اما بهواسطهٔ این بازآرایی بهمنزلهٔ توصیف و تشریحی از آن ساختار اصیل عمل میکند. به بیان سادهتر، خردهکار ـ منتقد آثار ادبی را به «مضمونها، بنمایهها، کلمات کلیدی، استعارات برجسته، نقلقولها، بایگانهها، و مرجعها» بخش میکند؛ به عبارت دیگر، او اثر ادبی اصیل را بر اساس نقادی ادبی بازآرایی میکند. از این رو، منتقد میتواند رابطهٔ آن اثر با نظام «مضمونها، بنمایهها، و کلمات کلیدی» یی را به نمایش بگذارد که نظام ادبی سازندهٔ آن اثر را میسازند.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه