کتاب زیاد فکر نکنید
معرفی کتاب زیاد فکر نکنید
کتاب زیاد فکر نکنید نوشتهٔ آن بوگل و ترجمهٔ فاطمه ضیاء توحیدی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب راحتتر تصمیم بگیرید، دست از تردید بردارید و شادی و نشاط بیشتری به زندگیتان ببخشید.
درباره کتاب زیاد فکر نکنید
زیاد فکر کردن در ذات ماست. ما مجبور شدهایم یاد بگیریم که چگونه حیات فکری خود را تحت کنترل درآوریم و انتظار نداریم که دیگر هرگز دچار افراط در فکر کردن نشویم.
شاید کسی را ببینیم که به نظر میرسد هرگز دچار شک وتردید یا فکر کردنهای افراطی نمیشود و با خود بگوییم کاش میتوانستم چنین باشم. یا حتی بدتر، با خود بگوییم که من هرگز اینطور نخواهم شد. چنین به نظر ما میرسد که او هرگز به سمت الگوهای فکری منفی نمیرود یا به کار خودش شک نمیکند، پس چرا ما چنین هستیم؟ ممکن است تصور کنیم که این در ذات اوست. اما اگر چنین نبود چه؟ شاید او مجبور شده ذرهذره این مسائل را یاد بگیرد.
اما واقعا زیادفکرنکردن اکتسابی و قابل آموختن است. کتاب زیاد فکر نکنید به شما کمک میکند تا راههای کمترفکرکردن و نشخوار فکریِ کمتر را بیاموزید.
خواندن کتاب زیاد فکر نکنید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که زیاد نشخوار فکری میکنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زیاد فکر نکنید
«در زمان تصمیمگیری، داشتن اطلاعات زیاد ممکن است چیز مفیدی باشد. مشکل انگیزه برای جمعآوری اطلاعات نیست، بلکه میزان اطلاعاتی است که جمع میکنیم. جمعآوری دادهها و بررسی گزینهها سودمند است، اما در برخی مواقع جستجوی اطلاعات نهتنها بازدهی کمتری دارد بلکه عملاً مفید هم نیست. (داشتن اطلاعات غالباً خوب است. اما عادت افراط در فکر کردن هم بسیار موذی است.) دیری نمیپاید که ما در دام افکار خود میافتیم، با این باور که اگر فقط بتوانیم کمی بیشتر اطلاعات پیدا کنیم، منبع مورد نیاز را شناسایی کنیم یا کمی بیشتر به این موضوع فکر کنیم، پاسخ روشن خواهد شد. در حالی که این اطلاعات اضافی فقط بیشتر ما را تحت فشار قرار میدهند. به دنبال دادههای بیشتر بودن نشانه هوش نیست بلکه خرابکاری است. ما به سمت راهحل حرکت نمیکنیم بلکه فقط وضعیت خود را بدتر میکنیم.
اگر این چرخه ایجاد شود شکستنش دشوار خواهد بود و وقتی ــ و اگر ــ در نهایت تصمیمی بگیریم، نسبت به قبل اطمینان کمتری به آن خواهیم داشت. تصور کنید شوهر بیچاره من درگیر این بود که به فروشگاه تارگت برود یا نه. اما از آنجا که او بیش از حد به آن فکر میکرده، در نهایت هیچ انتخابی نمیتوانسته او را خوشحال کند. همین مسئله در مورد تصمیمگیریهای ما نیز صدق میکند. به دلیل حساب و کتاب بیش از حد، حتی اگر به نتیجه عینی بهتری برسیم، از نتیجه کار کمتر راضی خواهیم بود.
اگر ندانیم که علت مشکلات ما فلج تحلیلی است، این چرخه ادامه مییابد. نارضایتی ما باعث میشود دفعه بعد که قرار است تصمیمی بگیریم باز هم بیشتر تجزیه و تحلیل کنیم، چیزی که منجر به ناتوانی بیشتر میشود.
کمالگرایی
سالها پیش، من و شوهرم میخواستیم حمام اولین خانه خود را کاشیکاری کنیم. ما نتوانستیم پیمانکاری برای انجام دادن این کار با قیمتی که توان پرداخت آن را داشتیم پیدا کنیم، بنابراین تصمیم گرفتیم که خودمان این کار را انجام دهیم.
من در طول کار، برای تهیه وسایل به فروشگاه هوم دپو میرفتم و هر بار که وارد بخش کاشی میشدم میدیدم یک تابلوی بزرگ آویزان است که از خریداران میخواهد «کارشان را درست انجام دهند یا دوباره انجام دهند». هر بار آن را میدیدم به دو چیز فکر میکردم: بله، درست است! و من امیدوارم که این کار را درست انجام دهم، زیرا نمیخواهم دوباره آن را انجام دهم.
در آن زمان تصور غلطی داشتم که فکر میکردم کار درست کاری است که عالی انجام شده باشد. ارزش قایل شدن برای استانداردهای بالا یک چیز است، اما بین استانداردهای بالا و کمال تفاوت وجود دارد. امیدوارم فروشگاه هوم دپو تاکنون این شعار احمقانه را کنار گذاشته باشد، زیرا سالها باعث آزار من میشد و هر وقت به آن فکر میکردم کمالگرایی مخفی درونم را تحریک میکرد.
من مثل بسیاری افراد با کمالگرایی کاملا آشنا هستم. هنگامی که جوانتر بودم، نه میدانستم کمالگرایی از چه راههایی به حیات فکری من نفوذ کرده است و نه اثرات موجدار آن مانند بلاتکلیفی، زودرنجی و فلج تحلیلی را میشناختم. من کمالگرایی را دشمن خود نمیدانستم، و این باعث میشد در این مبارزه طاقتفرسا او قویتر از من باشد.
وقتی متوجه نشویم که کمالگرایی قدرتی علیه ماست، میتواند تا حد نامعلومی رفتار ما را کنترل کند. شناخت کمالگرایی جلوی قدرت آن را میگیرد.
کمالگرایی ممکن است به اشکال زیر خود را نشان دهد:
*به تعویق انداختن دایم کارها
*نیاز به یافتن پاسخ «درست» قبل از اقدام به هر کاری
*تفکرِ همه یا هیچ
*مبارزه با انجام دادن یک پروژه چون همیشه کارهای بهتری میتوان انجام داد
*دید انتقادی که دایماً نقصها را میبیند
*بعد از هر گفتگو مدام چیزهایی را مرور میکنیم که فکر میکنیم کاش در آن گفتگو بیان کرده بودیم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
نظرات کاربران
من دارم این کتاب رو میخونم و چندصفحه دیگه مونده تا تمام بشه. کتاب فوق العاده ای هست. اگر با مشکل مشابه مواجهید کمک های زیادی میکنه. مثال های خیلی خوبی میزنه و راه حل های دقیقی ارائه میده. تا
پیشنهاد میکنم بخونید .مسائل زیادی رو عنوان میکنه و راه حل هم میده در کل اگر در تصمیم گیری ها و زیاد فکر کردن و نشخوار فکری در قبل خواب و موقعیت های دیگه زندگی درگیر هستید این کتاب میتونه
لطفا اگر خوندین نظر بدین.