کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات
معرفی کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات
کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات نوشتهٔ فرزاد بالو است و نشر خاموش آن را منتشر کرده است. این کتاب با نظم و نسقی خاص، هم از جهت بنیاد نظری و هم کاربست و تفسیر متون ادبی در جامعهٔ ادبی و فلسفی، به هرمنوتیک میپردازد.
درباره کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات
طرح و شرح نحلههای مختلف هرمنوتیکی در ایران در دو دههٔ اخیر رشد چشمگیری داشته است و پژوهشگران حوزههای مختلف علوم انسانی کوشیدهاند در مقام فهم و تبیین و کاربست رویکردها و مفاهیم متنوع هرمنوتیکی برآیند. به طور کلی، برای نحلههای هرمنوتیکی، به اعتبارهای مختلف، تقسیمبندیهای متفاوتی صورت گرفته است؛ فیالمثل، به اعتبار دورههای مختلف تاریخی (کلاسیک ـ مدرن)، به اعتبار قلمرو (عام، خاص و فلسفی)، به اعتبار رویکرد (روششناختی، پدیدارشناختی، فلسفی و...)، و... بر این اساس، یکی از رویکردهای مهم هرمنوتیکی که در واقع مهمترین و جریان سازترین و تاثیرگذارترین رویکرد هرمنوتیکی معاصر محسوب میشود هرمنوتیک فلسفی است که گادامر و ریکور آن را نمایندگی میکنند. گادامر شاگرد هایدگر است و در اثر معروفش: حقیقت و روش باب تأملاتش را در این باره گشود. به عقیدهٔ او در عرصهٔ فهم صرفاً نمیتوان با ارائهٔ ساز و کاری روشمند به حقیقت دست یافت. گادامر دغدغهاش را نه عرضهٔ روشی برای فهم، بلکه توصیف آنچه که در واقعهٔ فهم روی میدهد، عنوان کرد. «تاریخ» و «زبان» دو واژهٔ کلیدی هرمنوتیک وی محسوب میشوند.
ریکور، فیلسوف فرانسوی که پس از گادامر، برجستهترین نظریهپرداز هرمنوتیک فلسفی محسوب میشود، در عین حال که پارهای از مبانی اصلی هرمنوتیک فلسفی را میپذیرد، از جمله «فهم، گونهای از هستی است»، «هدف تفسیر متن نیت مؤلف نیست» و... اما دستاوردهای تازهای نیز در حوزهٔ خوانش متن ارائه کرده است.
دستاوردهای هرمنوتیک فلسفی در دوشاخهٔ گادامری و ریکوری آن، در عرصهٔ تفسیر، افقها و امکانات جدیدی را برای خوانش و تفسیر متون ادبی، اعم از کلاسیک و مدرن میگشاید. فرزاد بالو حدود بیست سال است که تمرکز اصلیاش را به مطالعه و تأمل در حوزهٔ هرمنوتیک و به طور خاص هرمنوتیک فلسفی معطوف ساخته است. او تلاش کرده تا در آغاز با عناصر و مفاهیم هرمنوتیکی در بنیاد فلسفی آن آشنا شود تا از این عناصر و مفاهیم در جهت کاربست و تحلیل متون ادبی بهره بگیرد. در واقع پلی بزند از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات.
او حاصل تأملات و تلاشهایش را در الهام و استفاده از عناصر و مفاهیم هرمنوتیک فلسفی در تفسیر متون ادبی، به طور خاص متون عرفانی، با استادان و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی در میان گذاشته است تا هم کمکی در جهت فهم درست و روانتری از عناصر و مفاهیم مختلف هرمنوتیک فلسفی فراهم آید و هم افقهای تازهای برای آنها در عرصهٔ فهم و تفسیر متون ادبی گشوده شود.
کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات در ده نوشتار گرد هم آمده و برای اولین بار با چنین نظم و نسقی هم از جهت بنیاد نظری و هم کاربست و تفسیر متون ادبی در جامعهٔ ادبی و فلسفی مجال طرح و شرح مییابد.
این کتاب در دو بخش تدوین شده است. بخش اول جنبهٔ تئوریک دارد و در آن به پارهای از ملاحظات نظری در باب هرمنوتیک فلسفی پرداخته شده است. براین اساس، در نوشتارهای اول تا چهارم این بخش، هرمنوتیک فلسفی در نسبت با نقد ادبی، تفسیر متن، و ساختارشکنی دریدایی بررسی شده تا ماهیت روشنتری از حدود و ثغور هرمنوتیک فلسفی، و نقطهٔ عزیمت و مقصودی که دنبال میکند به دست آید.
در نوشتار اول در ذیل عنوان هرمنوتیک: از نظریه تا نقد ادبی؟ با رجوع به منابع اصلی و شروحی که دربارهٔ هرمنوتیک نوشتهاند به این پرسش پاسخ داده شده که آیا رویکردهای مختلف هرمنوتیکی صرفاً در مقام نظریه امکان طرح و تبیین مییابند یا پا را فراتر از آن توانند گذاشت و به کار نقد و به طور خاص به کار نقدادبی نیز میآیند؟
در نوشتار دوم، با عنوان نقدی بر تلقی رایج از هرمنوتیک فلسفی گادامری به مثابه هرمنوتیک خوانندهمحور/ مفسرمحور، به تصحیح و تنقیح کانونیترین مفهوم هرمنوتیک فلسفی گادامری در عرصهٔ تفسیر پرداخته شده است.
در نوشتار سوم با عنوان از هرمنوتیک فلسفی گادامری تا ساختارشکنی دریدایی با برقراری تناظر مفهومی میان این دو جریان مهم تفسیری معاصر، ضمن اشاره به تفاوتها، همدلانه و با توجه به آثار و نوشتههای گادامر و دریدا، بر همانندی و همسوییهای مفردات اندیشههایشان تأمل و درنگ تازهای شده است.
نوشتار چهارم ترجمه؛ تجسم عینی سویهٔ کاربردی هرمنوتیک فلسفی نام دارد.
بخش دوم با عنوان از هرمنوتیک فلسفی تا تحلیل متون ادبی که از نوشتار پنجم تا نوشتار نهم را در بر میگیرد، فرزاد بالو ازکانونیترین مفاهیم هرمنوتیک فلسفی در جهت تفسیر متون ادبی سود جسته که در این میان، متون عرفانی مقصد تحقق عینیِ کاربست چنین مفاهیمی بودهاند.
در نوشتار پنجم با عنوان داستان «موسی و شبان» نمونهای عینی از تحقق امتزاج افقها در تلقی گادامری، ضمن آنکه با تأکید اصلی بر کتاب حقیقت و روش گادامر، به تبیین نظام مند «امتزاج افقها»، کانونیترین مفهوم هرمنوتیک فلسفی گادامری در اندیشهٔ هرمنوتیکی گادامری پرداخته شده است. نوشتار ششم تحلیل فرونسیستی گادامری از «فقر و غنا» در نظام اخلاق صوفیانه و رسالهٔ اخلاقی گلستان نام دارد. در نوشتار هفتم با عنوان از افق در تلقی نیچهای تا افق در تلقی گادامری؛ با تأملی در حکایتهایی از مثنوی معنوی، دو تلقی متفاوت از افق را در اندیشه نیچهای و گادامری نشان داده است. نوشتار هشتم از «سویهٔ کاربردی» در هرمنوتیک گادامری تا «به خود اختصاص دادن» در هرمنوتیک ریکوربا تکیه بر متون عرفانی و نوشتار نهم از قوس هرمنوتیکی ریکور تا نوبتهای سهگانه تفسیری میبدی در کشف الاسرار نامگذاری شده است.
در نوشتار دهم که در بخش ضمیمه و پیوست کتاب حاضر آمده است، با عنوان از مکتب رمانتیسیسم تا هرمنوتیک رمانتیک (کلاسیک)، به طور مستند و تحلیلی نشان داده شده که تأثیر اصول مکتب رمانتیسیسم در آرای هرمنوتیکی شلایرماخر در مفاهیم و بنمایههای بنیادینی چون «امکان بدفهمی یا سوء فهم در وصول به حقیقت»، «فردیت و نبوغ» و «تکیه بر تخیل و کشف و شهود» بیشتر جلوهنمایی میکنند.
خواندن کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب راهنما و الگوی مناسبی برای دانشجویان رشتههای مختلف علوم انسانی اعم از الهیات، ادبیات، فلسفه، روانشناسی و... است تا با کمک آن به اقتضای شرایط حاکم بر هر رشته، به خوانش و تحلیل متون خاص رشتهٔ خود بپردازند.
بخشی از کتاب از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات
موقعیت هرمنوتیکی و افق شبان در آغاز گفتوگو
در آغاز داستان، نوع مواجهه و مناجاتی که شبان با خداوند دارد، یادآور اهل تشبیه در تاریخ تمدّن و فرهنگ اسلامی است. تشبیه در اصطلاح، همانندکردن خداوند است در ذات یا صفات به مخلوقات و اِسناد صفات خلق به خالق. تشبیه «در اصطلاح اهل عرفان عبارت است از همانندکردن حق به خلق و اسناد صفات ممکن به واجب» (جهانگیری، ۱۳۷۵: ۲۷۷). اصطلاح تشبیه تقریباً از قرن دوم هجری در فضای فکری مسلمانان وارد میشود و از آن پس از یکسو مفسّران و از سوی دیگر متکلّمان و فیلسوفان هریک براساس مشرب فکری خود به تبیین و توجیه آن پرداختهاند.
در این داستان، شبان «مظهر قول تشبیه است که خود آن رمزی از حال اهل انس است... و دلش با او احساس انسی عاری از تکلّف دارد که به مناجات و نیایش وی صبغهی تشبیه میبخشد» (زرّینکوب، ۱۳۶۸: ۵۹)؛ چنانکه از ظاهر داستان پیداست شبان براساس افق و زیست جهان خودش، تصویر و تعریفی ناقص و نارسا از خداوند ارائه میدهد. «شبان تقرّب و اتّصال با خداوند را تجربه کرده، امّا صورتبندی خوبی از تجربهی خویش ارائه نمیدهد» (سروش، ۱۳۸۳: ۱۰۱)؛ به تعبیر دیگر، مواجههی شبان با خداوند تحت تأثیر افق درونی و بیرونی خودش برای خداوند تشخّص قائل میشود و خدا را در هیأت انسانی میانگارد و احساس و تجربهی خود را با زبانی عوامانه و عاشقانه بیان میدارد. همچنین لحن گفتوگوی شبان با خداوند که ستایشی، دعایی، عاطفی و درخواستی، ساده و بسیار صمیمی است و مولانا لحن کاملاً عامیانه، ابتدایی، بیآلایش و سادهی شبان را در قالب کلمات بهخوبی به خواننده القا میکند. از طرف دیگر، کلمات «هیهی»، «شپش»، «چارق» و «چاکر»، از واژگان چوپانی و مربوط به زندگانی اوست. «ک»های تحبیب، عمق عشق شبان را نشان میدهد (ذوالفقاری، ۱۳۸۶: ۵۸)؛ به سخن دیگر، در اینجا شبان، تلقّی و تفسیر از خدا را مطابق با موقعیت هرمنوتیکی و علایق و انتظارات خود به عنوان اهل مشبهه انطباق میدهد. امری که گادامر از آن به «کاربرد» یاد میکند و با خویشتنفهمی شبان در این مرحله از داستان رابطهی وثیقی دارد.
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
جامهات شویم شپشهایت کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آید بروبم جایکت
ای فدای تو همه بزهای من
ای بیادت هیهی و هیهای من...
حجم
۲۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه
حجم
۲۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه