کتاب کارخانه مطلق سازی
معرفی کتاب کارخانه مطلق سازی
کتاب کارخانه مطلق سازی نوشتهٔ کارل چاپک و ترجمهٔ حسن قائمیان است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان در دستهبندی رمانهای علمی، تخیلی و فلسفی قرار میگیرد که در سال ۱۹۲۰ نگاشته شده است.
درباره کتاب کارخانه مطلق سازی
رمان کارخانه مطلق سازی داستانی دربارهٔ اختراع وسیلهای به نام کربوراتور است. این دستگاه که از کوچکترین اتم، انرژیهای نامحدودی تولید میکند، میتواند با تجزیهٔ ماده، چیزی به نام «مطلق» آزاد کند؛ قسمتی از پرتو الوهیت که پیروان فلسفهٔ وحدت وجود عقیده داشتند که در ماده زندانی شده است. شخصیت اصلی داستان که مخترع این دستگاه است «ماره» نام دارد. دستگاهی که ماره اختراع کرده است دو محصول دارد؛ یکی انرژی و دیگری خدایی شیمیایی. از ویژگیهای این دستگاه این است که هر کسی که در هنگام کار دستگاه کربوراتور در کنار آن قرار بگیرد، مطلق را جذب میکند و دچار تعصب مذهبی شدیدی میشود. مردمی که دچار جنون مذهبی شدهاند، به مادیات بیاعتنا میشوند و همهچیز را رها میکنند. بهدنبال این جنون مذهبی، کسبوکارها با رکود روبهرو میشوند و دولت و کلیسا تصمیم میگیرند مردم را به حالت سابقشان بازگردانند، اما آیا این رویارویی به جنگی تاریخی تبدیل نمیشود؟ این کتاب را بخوانید تا بدانید.
کارل چاپک در این رمان، مانند منتقدی حضور مییابد که فلسفه و علم را در کنار نهادهایی چون کلیسا و دولت به سخره میگیرد. او این رمان را زمانی مینویسد که چکسلواکی پس از سقوط امپراتوری اتریش - مجارستان در حال تبدیلشدن به یک کشور مستقل بود، اما دوباره تحت سلطهٔ شوروی قرار گرفت. ملتی که زمانی مجبور بودند دین و ملیتی جدید را بپذیرند، به طنز و شوخطبعی پناه آوردند؛ دقیقاً همان کاری که چاپک در کتاب «کارخانهٔ مطلقسازی» انجام میدهد. کارل چاپک در این رمان به نقد مدرنیه، جنگ و ویرانیهای ناشی از آن میپردازد؛ هرچند باز هم امید به آینده را در وجود و قلمش حفظ کرده است.
خواندن کتاب کارخانه مطلق سازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای علمی و تخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره کارل چاپک
کارل چاپک (به چکی: Karel Čapek) در ۹ ژانویهٔ ۱۸۹۰ زاده شد. او که یکی از نویسندگان چک در سدهٔ ۲۰ است. نویسندگی را هنگام تحصیل در دانشگاههای سوربن و پراگ آغاز کرد. در سال ۱۹۲۰ اولین نمایشنامهٔ او با نام «راه زن» منتشر شد. او در دوران جنگ جهانی اول به روزنامهنگاری مشغول شد و انتشار نمایشنامهای به نام «روباتهای عمومی روسوم» سبب شهرت جهانی او شد. او این نمایشنامه را در هجو و انتقاد از تمدن ماشینی نوشت و معتقد بود که این تمدن میلیونها انسان را از کار برکنار خواهد کرد. واژهٔ روبات را او در کتاب «کارخانهٔ رباتسازی روسوم» (.R.U.R) معرفی کرد و مفهوم آن را تبیین کرد؛ هرچند مستنداتی مبنی بر نامگذاری این واژه از «جوزف»، برادر کارل نیز وجود دارد. او در طول زندگانیاش نویسندهای پرکار بود و کتابهای «کارخانهٔ مطلق سازی» و «داستانهای جن و پری» به قلم او به زبان فارسی ترجمه شدهاند. او در نهایت در سال ۱۹۳۸ درگذشت.
بخشی از کتاب کارخانه مطلق سازی
«وقایعنگار، همانطوری که خود نیز معترف است، هرگز ادعا نمیکند که تاریخنویس است. هنگامیکه تاریخنویس با منگنههای تتبع تاریخی، تشخیص اسناد، شم سیاسی، تجرید، ترکیب، آمار و سایر کشفیات علم تاریخ، هزاران و صدهاهزار پیشامد شخصی را به مادهای متراکم و شکلپذیر که به امر تاریخی، پدیدهٔ اجتماعی، جنبش عمومی، تطور، نهضت فرهنگی، فعل اجتماعی و حقیقت تاریخی نامیده میشوند تبدیل میکند، وقایعنگار فقط موارد خاصی را در نظر دارد و از آنها لذت مخصوصی میبرد. مثلاً فرض میکنیم وقایعنگار بخواهد انقلاب مذهبی پیش از سال ۱۹۵۰ را که بر تمام جهان استیلا یافته بود، ازنظر رابطهٔ علت و معلولی حوادث و وقوع تدریجی آنها، به طرزی منطقی و ترکیبی شرح دهد. با توجه به وظیفهٔ بزرگ و پرافتخار خود، به گردآوری پدیدههای مذهبی زمان میپردازد. درضمن این بررسیها مثلاً به ژان بیندر، بندباز سابق سیرک که در پیراهن راهراه با چرخفلک اتمی خود از این شهر به آن شهر در حرکت است، برخورد میکند. البته اصل تاریخنویسی چنین حکم میکند که وقایعنگار از پیراهن راهراه و چرخفلک و حتی از خود ژان بیندر صرفنظر کند و به عنوان چکیدهٔ تاریخی و نتیجهٔ علمی، غیر از این حقیقت تاریخی که «پدیدههای مذهبی در همان اوان کار بر طبقههای گوناگون اجتماع استیلا یافتهاند»، مطلب دیگری را ثبت نکند. خب، ولی اکنون وقایعنگار اعتراف میکند که نمیتواند از ژان بیندر به آسانی چشم بپوشد، زیرا شیفتهٔ چرخفلک او شده است و به پیراهن راهراهش بیشتر از کلیات ترکیبی علاقهمند است. شاید این امر به علت عدم صلاحیت علمی یا تفنن صرف و تنگی افق تاریخی وقایعنگار باشد یا هر علت دیگری که دلتان بخواهد. اگر وقایعنگار میتوانست به تمایلات خود تسلیم شود، ژان بیندر را همهجا دنبال میکرد. ولی با کمال تأسف ناگزیر است او را در سورن ترک گوید و فقط برای او دستی تکان دهد: «خداحافظ بیندر مقدس. خدا چرخفلک شما را از آفات دهر مصون نگاه دارد. ما همدیگر را هرگز دوباره نخواهیم دید.»
حجم
۲۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۱ صفحه
حجم
۲۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۱ صفحه