کتاب پذیرفتن
معرفی کتاب پذیرفتن
کتاب پذیرفتن مجموعهشعری سرودهٔ گروس عبدالملکیان است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب پذیرفتن
کتاب پذیرفتن مجموعهای از بهترین و مشهورترین اشعار گروس عبدالملکیان، شاعر نامآوازهٔ ایرانی است. این مجموعه ۳۸ قطعه شعر دارد و ابتدای آن با این جمله آغاز میشود:
انسان دوبار به نادانی میرسد
یکبار پیش از دانایی و یکبار پس از آن؛
و تنها تفاوتِ این دو در پذیرفتن است.
عنوان برخی دیگر از اشعار این مجموعه از این قرار است:
خُردههای تاریکی
ایستگاه و سربازان
بدون نام
جنگل
گوشهٔ دیوانهٔ اتاق
جنوب
میتواند؟
به آغوشِ اعصابم بیا
سنگی خشک در آفتاب
باید کنار بیایم
تَرَکها
سنگی خشک در آفتاب
شعری برای صلح
میزِ بههمریخته
ماندنم، همه را تنها میکند
شعری زخمی بر میز
مخاطبان با این کتاب ارتباط زیادی برقرار کردهاند. حرف کتاب با اوضاع و احوال او بیگانه نیست. خاصه اینکه اشعار عبدالملکیان از فضاهای انتزاعی برخوردار نیست و فردیت نهفته اشعارش نیز با تجربههای آشنای انسانی و تصاویر ملموس زندگی نقاط اشتراک فراوان دارد. اما سردی مجموعه شعر پذیرفتن نه حاصل حال و هوای آن که که بازتاب مرگباوری است که در اغلب اشعار این مجموعه خودنمایی میکند. چه با مرگ سر شوخی داشته باشیم و چه بازی تلخی را با آن ترتیب دهیم، گریزی از آن نیست و باید آن را پذیرفت و در برابرش سرخم کرد. مرگ البته از مفاهیم مورد تاکید عبدالملکیان است که در اشعار اخیر او بهخصوص از مجموعه شعر حفرهها بدین سو به موتیفی کلیدی در اشعار این شاعر بدل شده است. «آخرین پرنده را هم رها کردم/ اما هنوز غمگینم/ چیزی در این/ قفس خالی هست / که آزاد نمیشود
به نظر میرسد در گذر سالهای اخیر شاعر تلختر از گذشته به پیرامون خود مینگرد و از زاویه نگاه او زندگی و دشواریهایش حکایتی نیست جز تابآوردن فاجعه. از دیگر سو «زمان» نیز حضور پررنگی در این اشعار دارد، سنگین و گذرنده اما به رهایی نمیانجامد؛ میگذرد و هر دم ما را به مرگ نزدیکتر میکند! «دستهای هم را گرفته بودیم تو در شب قدم میزدی من / در تاریکی»
این چنین است که شاعر در «طرح ۲» مینویسد: «زنی خود را از ماه دار زده است» زیبایی ماه را وا گذاشته و از آن به عنوان آویزگاهِ دار مورد استفاده قرار داده است. در پارهای از اشعار دیگر همین مجموعه نیز عبدالملکیان کوشیده از تصاویری آشنا برای ساخت بار معنایی متفاوت و البته تلخ بهره ببرد؛ چنانکه بارش برف را خودکشی تدریجی ابر تشبیه میکند.
خواندن کتاب پذیرفتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر فارسی پیشنهاد میکنیم.
درباره گروس عبدالملکیان
گروس عبدالملکیان به سال ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمده است. در خانوادهای اهل شعر؛ پدرش محمدرضا عبدالملکیان نیز شاعر است و اشعاری نیمایی و سپید سروده و چندین دفتر شعر نیز از او منتشر شده است. دور از انتظار نیست که در چنین فضایی، گروس از نوجوانی به خواندن و نوشتن روی بیاورد. نخستین اشعار او در کیهان بچهها و سروش نوجوان منتشر شده است. اما از اواخر دهه هفتاد کار او شکلی جدیتر گرفت و در این ایام شعرهای خود را در نشریات مطرح ادبی آن روزها از جمله کارنامه و عصر پنجشنبه منتشر ساخت تا اینکه نخستین دفتر شعرش را با نام پرنده پنهان در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد. جوایزی که نصیب این کتاب و اشعار عبدالملکیان شد او را مصممتر و شعرش را با اعتبارتر میسازد. البته در این ایام نباید از فعالیتهای او در دفتر شعر جوان غافل شد که نقش زیادی در شکل گرفتن مسیر شعری او داشته است. وقتی کتاب دوم او «رنگهای رفته دنیا» در سال ۱۳۸۴ (نشر آهنگ دیگر) منتشر شد، دیگر به نامی کم و بیش آشنا بدل شد و این کتاب و اثر بعدی او «سطرها در تاریکی جاعوض میکنند» در سال ۱۳۸۷ (نشر مروارید) چندین نوبت تجدید چاپ شدند. در سال ۸۹ فعالیت خود را به عنوان دبیر بخش شعر انتشارات چشمه آغاز کرد و مجموعه شعر حفرهها را توسط این ناشر در سال ۱۳۹۰ به بازار فرستاد که با استقبال چشمگیری روبهرو شد. عبدالملکیان در سال ۱۳۹۲ گزیدهای از شعرهایش را همراه با عکسهایی از عکاسان معتبر در کتابی با عنوان «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» به چاپ رساند. گفتنی است که اشعار این شاعر به دیگر زبانها از جمله عربی، انگلیسی و فرانسه نیز ترجمه شده و پذیرفتن آخرین اثر اوست که توسط نشر چشمه به بازار آمده است. پذیرفتن در زمستان ۱۳۹۳ منتشر شد و از قضا بهشدت هم حال و هوای زمستانی داشت: سرد با آسمانی گرفته؛ با این حال استقبال از آن چنان گرم بود که در همان زمستان به چاپ دوم برسد.
بخشی از کتاب پذیرفتن
«شخصیتها
شخصیتهایی در مناند
که باهم حرف نمیزنند
که همدیگر را غمگین میکنند
که هرگز دورِ یک میز غذا نخوردهاند
شخصیتهایی در مناند
که با دستهایم شعر مینویسند
با دستهایم اسکناسهای مُرده را ورق میزنند
دستهایم را مُشت میکنند
دستهایم را بر لبهٔ مبل میگذارند
و همزمان
که این یکی مینشیند
دیگری بلند میشود، میرود
شخصیتهایی در مناند
که با برفها آب میشوند
با رودها میروند
و سالها بعد
در من میبارند
شخصیتهایی در مناند
که در گوشهای نشستهاند
و مثلِ مرگ با هیچکس حرف نمیزنند
شخصیتهایی در مناند
که دارند دیر میشوند
دارند پایین میروند
دارند غروب میکنند
و آن یکی هم نشسته است
روبهروی این غروب، چای میخورد
شخصیتهایی در مناند
که همدیگر را زخمی میکنند
همدیگر را میکُشند
همدیگر را
در خرابههای روحم
خاک میکنند
***
من اما
با تمام شخصیتهایم
دوستت دارم»
حجم
۳۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۳۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
نظرات کاربران
بعد از گذشت چندسال بازخوانی کردم و لذت بردم . آه، روح بسته درها! گیرم که قفلهاتان را بشکنم دیروزهایم را چه کسی آزاد میکند؟
گاهی اوقات شعر پناهگاه من میشه! . این سبک شعر رو خیلی دوست دارم و همه کتاب های ایشون رو که در بینهایت هست خوندم و همشون عالی بودن. . 156
واقعا دلنشین ودوست داشتنی بود، اونقدری که میتونم بارهابارها بخونمش! از خوندنش پشیمون نمیشد..! [ زنی خودرا از ماه دار زده است. ]•°
به جریان میتونم بگم بعد از اینهمه شعر سپید خوندن این اشعار بهترینن
جالب بود
فوقالعاده، همراه با غمی که روی شعرها کشیده شده بود. آقای گروس عبدالملکیان واقعا شعرهای متفاوتی دارن. شعرهایی که خواننده باهاشون ارتباط قلبی برقرار میکنه، برای من که اینطور بود. توی این کتاب شعرهایی رو میخونید که غبار غمِ جنگ
جداً حس میکنم به سلیقه خودتون بستگی داره. اگه شعر سپید رو نمیپسندین، جداً پیشنهادش نمیکنم! اما اگه به این سبک علاقهمند هستین، به نظرم ارزش یک بار خوندن رو حتماً داره، به شخصه برای من مفید بود✨
"و در صفحه سفید بنویسید: به آنها که در خاک حل شدند تا طعم سرزمینم را زنده نگه دارند." مثله تمامی مجموعه شعر های این سبکی معمولی بود. مراقب هم باشیم.
به پای سه گانه خاورمیانه اش نمیرسه ولی اصلا بد نیست. حتما توصیه میکنم.