کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید
معرفی کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید
کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید نوشتهٔ لزلواف فولدنی و ترجمهٔ یاسمن ثانوی است. نشر نیماژ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ «استخوانهای روح» این نشر است.
درباره کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید
لزلواف فولدنی در کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید نوشتارش را با همدلی و تخیل پیش میبرد و طیف گستردهای از موضوعات را پوشش میدهد؛ از مراقبهٔ وحدت متافیزیکی گروهی مجسمهساز گرفته تا تحلیل ترس بهعنوان پنجرهای که میتواند رابطهٔ میان انسان و زمان را نشان دهد. میدانیم که تاریخ را آنانی مینویسند که پیروزند، اما شکستخوردگان قربانی تاریخ نیستند. بدتر از شکستخوردن، لایق شکست دانستهنشدن است. میتوان گفت قربانیان واقعی تاریخ کسانی هستند که ما حتی از وجودشان بیخبریم. نویسنده در این اثر با توصیف تبعید داستایوفسکی در سیبری مسیرش را شروع میکند. فولدنی در این اثر به نقطهٔ کور تاریخ توجه نشان میدهد. تأملات او مانند یک تفسیر انتقادی دربارهٔ زمان حال است. او در این مجموعهمقالات، پیامدهای مستمر فروپاشی دین را مورد بررسی قرار میدهد و بررسی میکند که چگونه سنتهای روشنگری نتوانستهاند جایگزین عناصر اساسی اسطورههای مذهبی در دوران قدیم شوند. فولدنی معتقد است این سنتهای روشنگری کمال متافیزیکی و هدف آرامشبخش اسطورهها را ندارند.
خواندن کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران به فلسفه و تاریخ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستایفسکی در سیبری از هگل می خواند و می گرید
«بنا بر شرحی که به صورت جامع در نوشتههای مربوط به آرتو آمده است، انگیزهٔ اصلی در زندگی او بیگانگی او با خود بود که درنهایت منجر به شیزوفرنی شد. در سال ۱۹۰۱، زمانی که هنرمند تنها ۵ سال داشت، به مننژیت مبتلا شد و بیماری به دستگاه عصبی او آسیب جبرانناپذیری زد. در ششسالگی، دچار اختلال عصبی کارکردی شد که تا آخر عمر همراهش بود و نشانگان شیزوفرنیاش از همان ابتدا به آن مربوط بودند. آرتو در هجده سالگی دچار افسردگی شدید شد؛ یک سال بعد، به مواد مخدر که بهعنوان آرامبخش مصرف میکرد معتاد شد؛ و با این اعتیاد رنج و محنت او در آسایشگاهها و مراکز رواندرمانی متعدد آغاز شد که تا آخر عمر همراهش بود. ادوئار تولوز، روانپزشک مشهور، که بهشدت دلمشغول هنر بود، هنردرمانی را در این مورد راه چاره دانست. بیدلیل نبود که در سال ۱۹۲۰، زمانی که آرتو بیستوسهساله بود، یک روانپزشک او را (با نگاهی به بهبودش) به آرلین لونیه - پوی، کارگردان مشهور تئاتر معرفی کرد که در سال تولد آرتو (۱۸۹۶) اولین اجرای شاه اوبو اثر آلفرد ژاری را اجرا کرده بود (بعدها، آرتو تئاتر خود را ژاری نام نهاد). اگرچه آرتو پیش از آن به تئاتر جلب شده بود، اما لونیه- - پو به او کمک کرد اولین قدمها را بردارد و در یکی از تولیدات خود یک نقش بیکلام به او داد. در سال ۱۹۲۱، آرتو با فیرمین ژِمیِه، اولین خالق نقش پیِر اوبو آشنا شد؛ ژمیه هم او را به یکی از بزرگان نمایش تجربی فرانسه، شارل دولن معرفی کرد. تأثیر دولن - که در اصل میخواست کشیش شود - بر آرتو چشمگیر بود. دولن طرفدار ادوارد گوردون کریگ و آدولف آپیا بود که هر دو از هنرهای نمایشی سنتی و سخنمدار رویگردان شدند و بر عنصر غیرزبانی تئاتر تأکید کردند؛ او سعی داشت بازیگرانش را به واکنشگری شخصی ترغیب کند. با وجود این، همدردی و شور و شوق بین آنها نتوانست تفاوتهای آرتو را نهتنها با دولن، بلکه با کل تئاتر فرانسه پنهان کند، و آرتو بهسرعت از دولن فاصله گرفت.»
حجم
۳۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه