کتاب گوتیک مکزیکی
معرفی کتاب گوتیک مکزیکی
کتاب گوتیک مکزیکی رمانی ترسناک از نویسندهای مکزیکی-کانادایی به نام سیلویا مورنو گارسیا است. این اثر با ترجمه سمانه تیموریان در نشر روزگار به چاپ رسیده است. گوتیک مکزیکی به روایت داستان دختری جوان به نام نائومی میپردازد. مردی قصد بهقتلرساندن همسرش را دارد، جان دخترعموی نائومی در خطر است، همه چیز به هم پیچیده و زندگی نائومی در التهاب فرو رفته است. این اثر دلهرهآور و جذاب در انتها غافلگیرتان خواهد کرد. گوتیک مکزیکی عنوان پرفروشترین رمان نیویورک تایمز را به دست آورده است.
درباره کتاب گوتیک مکزیکی
همهچیز از وقتی شروع شد که نائومی نامهٔ دیوانهواری از دخترعموی تازه ازدواج کردهاش دریافت کرد. دخترعمو در آن نامه درخواست کرده بود که کسی از عذابی مرموز نجاتش دهد. همسر او مردی انگلیسی و خوشتیپ است و نائومی زیاد او را نمیشناسد. نائومی بعد از دیدن نامه تصمیم میگیرد مکزیکو سیتی را ترک کند و راهی خانهای دور در حومهی شهر شود تا به او کمک کند. در حالی که هیچ ایدهای ندارد چه چیزی انتظارش را میکشد. او دختری جذاب، باهوش و با ارادهای تسلیمناپذیر است. او نه از شوهر جدید دخترعمویش که در عین خطرناک و مرموز بودن، جذاب است میترسد و نه از بزرگ خاندان و نه حتی از خود خانه که به محض این که نائومی در آن پا گذاشت، باعث شد توهمهای شومی به سراغش بیاید. پشت دیوارهای این خانه اسرار زیادی پنهان گشتهاند که ثروت عظیم این خانواده آنها را از چشمهای کنجکاو پنهان کرده است. اما به راستی راز پس این دیوارها چیست؟ خدمتکارها چرا حرف نمیزنند؟ اتصالات برق دقیقا چرا دچار مشکل است؟ داستانهای خشن و دیوانهکنندهی این خانه چیست؟
درباره سیلویا مورنو گارسیا
سیلویا مورنو گارسیا، نویسندهی توانمند رمان خدایان زن و سایه، با رمانی ترسآور و مهیج بازگشته است. او با قلم پرکشش و خیرهکنندهی خود شما را محسور دنیای وحشتناک و در عین حال سحرآمیز گوتیک مکزیکی میکند و شما برای حل معمای این خانهی فریبنده تا پایان با او همراه میشوید. این اثر در سال 2020 منتشر شده و توانسته نظر بسیاری از منتقدان را به خود جلب کند. نویسنده برای نوشتن این کتاب از منطقهای مسکونی به نام مینرال دل مونته واقع در مرکز مکزیک الهام گرفته است. این منطقه ظاهر بسیار منحصربهفردی دارد.
جوایز و افتخارات کتاب گوتیک مکزیکی:
- پرفروشترین رمان نیویورک تایمز
- بهترین کتاب ژانر ترسناک 2020 گودریدز
- نامزد نهایی جایزهی لوکاس (جایزهی سالانهی ادبیات علمی تخیلی و فانتزی)
- رمان برگزیدهی سال توسط نیویورکر
- رمان برگزیدهی سال توسط ونیتی فیر
نکوداشتهای کتاب گوتیک مکزیکی:
- فوقالعاده... یک ماجراجویی باشکوهِ غم افزا، شبحوار، هوشمندانه و کنایهآمیز. (ویکتور لاوالی، نویسندهی رمان بچه اشتباهی)
- گرهافکنیای وحشتآور در یک داستان کلاسیک ترسناک که در مکزیک پرزرقوبرق دههی 1950 رخ میدهد. (Kirkus Reviews)
- گویی یک قدرت فراطبیعی ما را وادار میکند صفحات این کتاب گوتیک هیجانانگیز را ورق بزنیم. (واشنگتن پست)
- کتابی کلاسیک در ژانر خود... جذاب، ترسناک و مبهم. همانند قهرمانش بلندپرواز و مصمم است و ارزش آشنایی دارد. (شیکاگو ریویو)
کتاب گوتیک مکزیکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهایی در ژانر وحشت، گوتیک، فانتزی و تخیلی لذت میبرید، این کتاب برای شماست.
بخشی از کتاب گوتیک مکزیکی
مهمانیهای منزل تونانس بی برو برگرد دیروقت به پایان میرسیدند، و از آنجایی که میزبانها خصوصا از جشن بالماسکه لذت میبردند، دیدن چاینا پابلانا۱ با آن دامنهای محلی و روبانهای آویخته به موهایشان که در معیّت یک دلقک یا کابوی وارد میشدند، چندان غیرمعمول نمینمود. رانندهها که معمولا باید بیهوده بیرون خانه منتظر میماندند برای این شبها برنامههای خاصی داشتند. برای خوردن تاکو، سری به دکههای خیابانی میزدند یا حتی به دیدن ندیمههایی میرفتند که در یکی از خانههای آن اطراف مشغول به کار بودند. معاشقهای به لطافت ملودرامهای ویکتوریایی. برخی از رانندهها دور هم جمع میشدند با هم سیگاری میکشیدند و داستان سرایی میکردند. زوج جوان چُرتشان گرفت. گذشته از این، میدانستند که تا بعد از ساعت یک نیمه شب کسی قصد ندارد جشن را ترک کند.
بنابراین این زوج جوان ساعت ده شب مهمانی را ترک کردند و در نتیجه رسم و رسومات را زیر پا گذاشتند. بدتر اینکه رانندهشان برای گرفتن شام آنجا را ترک کرده و پیدایش نبود. مرد جوان با اضطراب به اطراف نگاهی انداخت و فکر کرد چگونه از آنجا بروند. لباسِ اسب پوشیده و حالا که مجبور بودند با این لباس سنگین به شهر برگردند، به زحمت افتاده بود. نوئمی به او هشدار داده بود که میخواهد در رقابت بالماسکه برنده شود و از لارا کوئزادا و معشوقهاش پیشی بگیرد، بنابراین پسر جوان نیز تمام تلاشش را بکار برد، که البته اکنون با توجه به این که همراهش آنطور که گفته بود لباس نپوشیده، کارش کاملا اشتباه بنظر میرسید.
نوئمی تابوئادا قول داده بود یک دست لباس و شلاق سوارکاری کرایه کند. انتظار داشتند انتخابی هوشمندانه و کمی مسخره باشد، چون شنیده بود لارا قصد دارد در نقش حوا ظاهر شود، با ماری پیچیده دور گردنش. سرانجام نوئمی نظرش را عوض کرد. لباس سوارکاری زشت بود و پوستش را میخراشید. بنابراین در عوض، جامهای سبز با گلهای سفید تکه دوزی پوشید و به خودش زحمت نداد به پسر در مورد تغییر لباس چیزی بگوید.
حجم
۲۹۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۹۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب داستان خیلی جدید و جذابی داره با توصیفاتی که واقعا شما رو به عمق داستان میبره . در مورد دختری با تیپ شخصیتی entp هست ( برای کسانی ک با mbti آشنایی دارن ) و خیلی زرنگ و
من این کتاب رو تو اون دست کتاب هایی قرار میدم که هیچ ارزشی براشون قائل نیستم. از ترجمه کتاب شروع میکنم. متاسفانه من چندتا کتاب از نشر روزگار خوندم که همشون ترجمه های بسیار بدی داشتن. امیدوارم که فقط
این کتاب محشر و عالی بود...نویسنده این کتاب بی شک نابغه بوده و از اسرار و رموز سر درمیورده...عاشق این کتاب شدم...چون که حس و درکش کردم...البته شاید برای افراد نا آشنا زیاد قابل لمس نباشه...به هر حال خوندنش برای
نویسندهی این کتاب کاملا تونسته فرهنگ وحشت و خرافهی مکزیک رو- که زادگاه خود نویسنده هم هست- با المانهای متمایز کردن سبک گوتیک ترکیب کنه و اثری مدرن بهوجود بیاره. شاید خوندن این کتاب شما رو به یاد کتاب زوال
به نظر میرسه مترجم/ ویراستار درمورد شیوه استفاده ه کسره سردر گم بوده. یک جا رعایت کرده یک جا نه! ولی اغلب درست استفاده نشده. غلطهای دیگه ای هم داره خیلی از جاها اسم شخصیتها جابه جا نوشته شده. که
یک داستان که به نوعی ترسناک و معمایی است.در مورد یک خاندان ویک خانه که آنرا به شکلی چیزی یا کسی در برگرفته که فردی از آن نمی تواند خارج شود.هیجان چندانی نداشت ولی مضمون داستان گیرا وجالب بود.
قصهی غیر معمولی یک آدم معمولی. نوئمی قهرمان داستان به عنوان یک نجات دهنده وارد یک خانهی ترسناک میشه تا دخترعمویش کاتالینا رو از دست شوهر دیو سیرتش نجات بده و خودش اونجا اسیر میشه. داستانی ترسناک و عاشقانه که از
جالب بود
اسپویل کتاب ژانر ترسناک بود و برگزیده گودریدز اما تا صفحه ۳۰۰ واقعا چیز ترسناکی توش نبود و واقعا کند بود توی ۱۰۰ صفحه پایانی که شتاب میگیره هم آنچنان ترسناک نبود که شُک بهت وارد کنه یا موهای بدنت سیخ
رمان هیجان انگیزی بود درباره دختری که برای کمک به دختر عموش به یه شهر دیگه میره و ماجراهای عجیبی براش پیش میاد. ترجمه نیاز به ویرایش داشت.