کتاب مشاهیر مرگ؛ قتل روی عرشه
معرفی کتاب مشاهیر مرگ؛ قتل روی عرشه
کتاب مشاهیر مرگ؛ قتل روی عرشه نوشتهٔ هارولد شکتر و ترجمهٔ بهرنگ مافی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. سومین کتاب از مجموعهٔ مشاهیر مرگ، قتل روی عرشه نام دارد.
درباره کتاب مشاهیر مرگ؛ قتل روی عرشه
هارولد شکتر در کتاب قتل روی عرشه به پروندهای به سال ۱۸۶۰ برمیگردد.
صبح یکشنبه ۱۸ مارس ۱۸۶۰ قایقی مقصدش را به سمت پایین خلیجی در آمریکا به قصد تجارت صدف در پیش گرفت. در آن قایق چهار نفر سوار بودند: دو برادر جوان به عنوان خدمه، ناخدا و هیکس که بعدها به هیکس تبر به دست یا دزد دریایی معروف شد. هیکس به طمع پولی که ناخدا برای تجارت صدف به همراه داشت، خودش را به عنوان معاون ناخدای قایق جا زد و همراهشان شد. قایق در دریا به راه افتاد. آیا این چهار نفر همانطور که شروع به سفر کردند، به ساحل برمیگردند یا قرار است در طول سفر اتفاقی برای آنها بیفتد؟
بعد از اتفاقاتی که در این سفر رخ میدهد پلیس نیز وارد ماجرا میشود. رمزگشایی پلیس از ماجرای قایق باعث میشود پروندهٔ چندین قتل دیگر نیز به میان آید.
خواندن کتاب مشاهیر مرگ؛ قتل روی عرشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای پلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره هارولد شِکتِر
هارولد شِکتِر نویسندهای آمریکایی است که در نوشتن داستانهای مستند جنایی تخصص دارد. دو بار نامزد دریافت جایزهٔ اِدگار شده و نویسندهٔ کتابهای ناداستان مرگبار، اهریمن، درندهخو، منحرف، مجنون، هرزه، پروندههای قاتلان زنجیرهای، پیکرتراش دیوانه، آدمخوار و شاهزادهٔ جهنم است. شکتر در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو تحصیل کرد و مدرک دکتری خود را تحت راهنمایی لزلی فیدلِر کسب کرد. او استاد ادبیات آمریکا و فرهنگ عمومی در دانشکدهٔ کوئینز دانشگاه نیویورک است. همسرش، کیمیکو هان، شاعر است و دو دختر دارد؛ لارن الیور نویسنده، و الیزابت شکتر، استاد فلسفه.
بخشی از کتاب مشاهیر مرگ؛ قتل روی عرشه
«حدود ساعت ششونیم صبح چهارشنبه ۲۱ مارس، ناخدای کشتی بادبانی تلگراف که از نیولاندِن در کنتیکت روانهٔ دریا شده بود، در خلیج جنوبی بندر نیویورک، بین سَندیهوک و دماغهٔ کانیآیلند با صحنهٔ عجیبی روبهرو شد: یک کرجی به نام ای. اِی. جانسون بیهدف در آبهای مِهآلود سرگردان بود، بادبانهایش روی عرشه به حال خود رها شده بودند، تیرک افقی جلوی دماغهٔ کرجی کنده شده بود و ریسمانهایش افتاده در آب، دنبالش کشیده میشدند. کسی روی عرشه نبود.
ناخدا اِچ. لیستر کشتیاش را تا کنار شناور آسیبدیده و ظاهراً متروک هدایت کرد و رفت روی عرشهٔ آن. پایش که به عرشه رسید، از دیدن لکههای بزرگ خون و دستههای خونین موی انسان که همهجا پخش شده بود، وحشت کرد. از پلهها پایین رفت و با صحنهٔ کشتار وحشتناکی روبهرو شد. اتاقک بههمریخته بود، قتلگاهی تمامعیار. چنانکه بعداً شهادت داد: «کف اتاقک و تمام لوازمش لکهلکه یا پوشیده از خون بود.» با یک نگاه هم میشد فهمید کرجی صحنهٔ «فاجعهٔ مخوف و وحشتناکی» بوده است.
کرجی ای. اِی. جانسون را با یدککش بخار سِرِس، به لنگرگاه کشاندند، آن را به اسکلهٔ فولتونمارکت بستند و مأمورها را خبر کردند. افسر هارت بی. وید از پلیس منطقهٔ دو همراه پزشک قانونی، جان شیرمِر و دستیارش دکتر جرج بوتون برای بررسیهای لازم به اسکله آمدند. گزارش آنها که چکیدهاش در روزنامهها درج شده، از آنچه در عرشهٔ شناور کوچک رخ داده بود تصویر دقیقی ارائه میدهد:
قوری قهوه، پوشیده از خون و موی انسان، در گوشهای نزدیک اجاق پیدا شد. جارویی که ظاهراً برای زدودن خون از روی زمین استفاده شده بود و چکشی که آن هم خونین بود، نزدیک در ورودی اتاقک پیدا شدند. روی پلکانی که به عرشه راه داشت رد خون کشف شد، همینطور روی قفسهها، دیوارهای اتاقک و سقف. روی سقف و تیرچهها نیز لکههای تازه و متفاوتی پیدا شد که انگار با نوک چاقو یا تبر ایجاد شده بود. یکی از شیارها آغشته به خون بود. دو انتهای زیرین کرجی پر بود از خونی که از کف اتاقک به پایین نشت کرده و آنجا جمع شده و دلمه بسته بود. احتمالاً قاتل قصد دزدی از اموال را داشته چون تمام قفسهها و کشوها خونآلود بودند، همینطور هم اجاق و وسایل آشپزی.
رد خون از اتاقک تا بالای پلکان و روی عرشه کشیده شده بود. از نشانهها برمیآمد جسمی خونین را از در اتاقک تا کنار شناور کشیدهاند. نردههای کرجی هم آغشته به خون بود، همینطور کنارههایش که نشان میداد قاتل کار را با انداختن شواهد جنایتش به دریا خاتمه داده است. اثرانگشتهای خونی روی نرده و خراشهای ایجادشده با چاقو، این باور را ایجاد میکند که قاتل ناچار شده دست قربانیاش را که ناامیدانه به آخرین دستآویزش چنگ انداخته، قطع کند تا بتواند او را به دریا بیندازد.»
حجم
۱۸۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۱۸۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه روان و بسیار عالی است. داستان کوتاه و طرز نوشتار مستندگونه است. بنظرم شبیه اخبار و داستانهای مجلات است و کشش چاپ بصورت کتاب را ندارد و می توانست به شکل پاورقی در روزنامه ها و مجلات چاپ بشه.
یک داستان جنایی نیست گزارشی از یک قتل فجیع توسط یک قاتل سنگدله،بیشتر به درد چاپ در صفحه حوادث روزنامه ها میخوره نه اینکه کتاب بشه.
این بار میریم به قرن های قبلی و حادثه ای که داخل کشتی صید و خرید صدف رخ داد. مثله کتاب های قبلی این مجموعه داستان سریع اتفاق افتاد و همون نوع روایت رو داشت با این تفاوت که تا
بازم از این مجموعه اضافه کنید
اگه بخواین یک کتاب جنایی خوب و جدی بخونین این کتاب یکی از بهترین گزینه هاست
با وجود اینکه کتاب فوقالعاده کوتاهه ولی اونقدر بد نوشته شده که اصلا هیچ جذابیتی نداره، جوری که ۲۰ صفحه ش رو به زور خوندم و واقعا نمیتونم ادامه بدم