دانلود و خرید کتاب جهنم خیس شادی داودی
تصویر جلد کتاب جهنم خیس

کتاب جهنم خیس

نویسنده:شادی داودی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جهنم خیس

کتاب جهنم خیس نوشتهٔ شادی داودی است. انتشارات شقایق این رمان را که درمورد زنی است که باید فرزندش را از یک خطر بزرگ حفظ کند، روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب جهنم خیس

در کتاب جهنم خیس با شخصیتی به نام «سایه سعادت» آشنا و همراه می‌شوید. او شخصیتی است که شاید بسیاری از شما او را بشناسید! نویسنده‌ای است که با ماجراهای جنایی - مهیج و پرتعلیقی که ناخواسته با آن‌ها درگیر می‌شود، می‌تواند ساعتی شما را غرق در مطالعه کند. در  رمان جهنم خیس، سایه سعادت درگیر ماجرایی می‌شود که بیش از همیشه دچار استرسش می‌کند؛ زیرا این‌بار پای فرزندش در میان است. او برای در امان نگه‌داشتن کودکش از یک خطر بسیار بزرگ، دست به هر کاری خواهد زد.

خواندن کتاب جهنم خیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جهنم خیس

«به داخل خانه می‌روم و برخلاف همیشه که هروقت مانی از بازی برمی‌گشت اول باید لباسش را عوض می‌کرد و دست و صورتش را می‌شست، این‌بار همان‌طور که او را در آغوش دارم، روی مبلی که نزدیک پنجرهٔ بزرگ داخل هال است می‌نشینم. مانی هم بدون هیچ حرف و تکان اضافه‌ایی در آغوشم می‌ماند. انگار خود او هم نیاز دارد به در آغوش بودنم تا آرام بگیرد. سرش روی شانه‌ام است و من با تکیه بر پشتی مبل، سرم را هم به حال استراحت می‌گذارم و چشمانم را می‌بندم.

با حرکت آرام یکی از دستانم روی موهایش، نرمی آن را حس می‌کنم که کمی هم با عرق‌های به جا مانده از اضطراب دقایق پیش، حالت چسبناک به خود گرفته، ولی چه اهمیتی دارد؛ مهم بودنش در آغوشم است و شنیدن صدای نفس‌های کودکانه‌اش و حس کردن ضربان قلب کوچکش که با تک‌تک سلول‌های بدنم آن را درک می‌کنم.

نمی‌دانم چه مدت به آن حال مانده‌ام که صدای آژیر ماشین پلیس باعث می‌شود چشمانم را باز کنم و سرم را از حالت تکیه بر پشتی مبل بردارم و به منظرهٔ بیرون از پنجره خیره شوم. مانی اما تکان نمی‌خورد و هنوز سرش روی شانه‌ام است و به نقطه‌ایی نگاه می‌کند.

صدای آژیر قطع می‌شود و سرگرد پیوندی را می‌بینم که در حیاط را باز می‌کند و لحظاتی بعد چند افسر پلیس و چند نفر دیگر که از ظاهرشان مشخص است افسر آگاهی هستند، وارد حیاط می‌شوند.

دقایق کوتاهی، دو نفر از آن‌ها با سرگرد صحبت می‌کنند و بعد آن پسر جوان را از حیاط بیرون می‌برند. از همان زاویه‌ایی که نشسته‌ام می‌توانم تشخیص بدهم که او را سوار یکی از ماشین‌های پلیس کردند. بعد می‌بینم یکی از افسرها بی‌سیم خودش را به دست سرگرد می‌دهد و لحظاتی او با فرد پشت خط صحبت می‌کند و دوباره بی‌سیم را به افسر برمی‌گرداند سپس از حیاط بیرون می‌روند و با فاصله از در می‌ایستند. هنوز در حال صحبت هستند.

با بیرون بردن آن جوان از حیاط، آرامش بیشتری را در وجودم احساس می‌کنم و انگار نیرویی از درون به من می‌گوید دیگر واقعا نباید نگران باشم و همین باعث می‌شود نفسی بلند از روی آسودگی بکشم.

مانی تکان آهسته‌ایی به خودش می‌دهد و آرام از آغوشم بیرون می‌آید و به سمت پنجره می‌رود.

لحظات کوتاهی همان‌جا می‌ایستد. نگاهش می‌کنم. یک لحظه، از هراس اتفاقی که نزدیک بود برای او بیفتد، بغض می‌کنم و برای هزارمین‌بار در دل خدا را شکر می‌کنم که حالا سالم است و جلوی چشمم ایستاده. بغضم را فرو می‌برم و باز هم نگاهش می‌کنم. آرام می‌گویم:

«مانی‌جان، بیا این طرف پسرم.»»

Anahita malmir
۱۴۰۱/۱۱/۲۷

جهنم خیس رمانی جنایی و معمایی است که آمدن سایه سعادت به عنوان یک نویسنده و مادر مانی،به تهران داستان شروع میشه..... •متن کتاب بشدت روان بود. •کتاب از جذابیت خوبی برخوردار بود و مخاطب را به آسانی تا آخرین صفحه با

- بیشتر
کاربر ۱۱۳۸۹۶۱
۱۴۰۲/۰۴/۰۷

این کتاب تقریبا منو یاد فیلم ۵ کیلومتر تا بهشت مینداخت با ژانری متفاوت،کتاب متفاوت و خوبی بودولی شخصیت زن قصه کاملا کاری میکنه که مخاطب هم همونطور پر از استرس باشه و به شدت عصبی میکنه ادمو طوری که

- بیشتر
0800
۱۴۰۲/۰۳/۲۲

بسیار کتاب جذاب و قلم روان.

آزاده
۱۴۰۲/۰۳/۱۴

داستان جذابی داشت که تلفیقی از داستانهای ماورایی و پلیسی بود. یه نفس خوندمش

NilGooN
۱۴۰۲/۰۲/۲۹

یک کتاب سراسر جنایی و معمایی با تعلیق بالا.با خوندن چند صفحه ابتدایی دچار رعب و هراس میشی. قلمتون مانا .

کاربر ۷۰۴۹۸۴۱
۱۴۰۲/۰۷/۲۷

رمانی بسیار روان و عالی با تشکر از خانم داودی

Hamideh
۱۴۰۲/۱۱/۰۷

متن روان ، داستان جذاب ، حقیقتا فوق‌العاده بود 👌🏻

میس سین
۱۴۰۲/۰۴/۰۶

داستان معمایی خوبی بود ولی غافلگیری خاصی نداشت. فکر کنم بعنوان سناریوی یک فیلم بشه سوژه جذابی ازش درآورد.

p.kameli
۱۴۰۳/۰۶/۱۹

جذاب بود ولی ترسناک!

کاربر 7385334
۱۴۰۳/۰۴/۳۰

خیلی خیلی زیبا... واقعااز خوندنش لذت بردم خیلی روان ودلچسب بود میشه کاملا با شخصیت اول داستان همزادپنداری کنی پایان بسیارخوبی داشت‌... جزو بهترین کتابهایی بود که خونده بودم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۷۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۳۷۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۴۴,۵۰۰
۱۳,۳۵۰
۷۰%
تومان