دانلود و خرید کتاب پیلوت الناز محمدی
تصویر جلد کتاب پیلوت

کتاب پیلوت

نویسنده:الناز محمدی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۳۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پیلوت

کتاب پیلوت نوشتهٔ الناز محمدی در انتشارات سخن چاپ شده است.

درباره کتاب پیلوت

این کتاب داستان خانوادهٔ یاشار و مشکلاتی است که برای آن‌ها به وجود می‌آید. یاشار به همراه خواهرش و با کمک دوستش که وضعیت مالی مناسبی دارد پیلوتی اجاره می‌کند که باعث آشنایی‌اش با خانواده‌ای دیگر و رقم‌خوردن اتفاقات غیرمنتظره‌ای است. یاشار درگیری‌های ذهنی زیادی را تجربه می‌کند. گاهی عقلش می‌گوید از برخی آدم‌ها دوری کند ولی درنهایت احساسش پیروز می‌شود. این کتاب به‌خوبی به تفاوت‌های فرهنگی و اقتصادی و سبک زندگی خانواده ها پرداخته است.

کتاب پیلوت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب پیلوت

«صدای "تق" دری آمد. تکان خورد و رؤیاهایش در حباب خاطره ترکید. نرگس بود که چادرش را روی سرش درست می‌کرد و لبخند بر لب داشت. شوهرش هم پشت سرش خندان بود. حرف‌هایشان را درست نمی‌شنید اما دست مادر نرگس روی صورتش بود و پَر چادر او از دستش رها شد تا یک‌باره حس کند ماری بزرگ دور گردنش پیچید و نیش زد به چشم‌هایش. سوخت و باد، چادر نرگس را کمی عقب‌تر داد تا مطمئن شود بار یک نفسِ دیگر را به جان کشیده! شاید بار یک عشق و... گریه‌های او توی گوشش زنگ زد وقتی از پشت تلفن گفته بود "به خدا دست من نیست یاشار! راضی نیستم ولی بابام..." میان حرفش پریده بود "همین امشب با مامانم می‌آم اونجا. تو فقط پشتمو خالی نکن!" نرگس با گریه‌ای شدیدتر گفته بود "دوستت دارم" و او با عطش عشق از پشت گوشی بوسیده بودش! می‌گفت دلمان به هم محرم شده و جای هیچ نامحرمی دیگر بینمان نیست، اما... آن شب درها به رویش بسته شد و هیچ‌کس باور نکرد او هم عرضهٔ خوشبخت کردن ته‌تغاری عباس‌آقا میوه‌فروش را دارد. حالا ماری سمی مدام چشم‌هایش را نیش می‌زد. نرگس چادرش را جمع کرد و درِ ال‌نود سفیدی که هانیه می‌گفت شوهرش تازه خریده، برایش باز شد. او نشست و پاهای یاشار طاقت وزنش را از دست داد. صدای رفتن ماشین آمد و لامپ تیرک چوبی "پِرت پِرت" کرد. همان‌جا نشست و توی تاریکی اشک‌هایش راه خودش را پیدا کرد. به جرم خودخواهی دیگران، همهٔ آرزوهایش را کفن‌پیچ کرد و توی گور تلخی گذاشت و بر سر قبرشان گریست! گاهی وقت‌ها تنها گناه آدم‌ها، می‌تواند به دنیا آمدنشان در جایی اشتباهی باشد!

با زنگ خوردن موبایلش و دیدن اسم پیام، دست به چشم‌هایش کشید و فقط جواب داد "می‌آم. آدرس بده."

هدست روی گوشش بود و دستش روی میکسر! بوی دود و سیگار و انواع نوشیدنی، نخورده، مستش کرده بود! دستش را روی هر دو دیک گذاشت و دو آهنگ دیوانه‌کننده را پشت هم پلی کرد. صدای جیغ و داد و نعره‌ها آن‌قدر بلند بود که گاهی صدای بلند را از توی هدست نمی‌شنید. طی یک سال برایش عادی شده بود که میان این ضیافت‌ها سرش را پایین بیندازد و کارش را بکند. مهمانی‌هایی که گاهی آن‌قدر در آن ولخرجی بود و حساسیت که دلش می‌خواست جفت پا برود توی شکم زندگی‌ای که خودشان داشتند. میان بخار و رقص نورها و فضای نیمه‌تاریک، آدم‌ها برایش سایه بودند. سایه‌هایی که با قوس تنشان در هم می‌لولیدند. میان تاریکی یاد بغض لب‌های لرزان هانیه افتاد. میان چادرش جمع شده بود و داشت از ترس به خودش می‌لرزید.»

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۱/۰۹/۰۲

زیاد جالب نبود

کاربر ۹۶۴۴۸۰
۱۴۰۱/۰۷/۰۵

کتاب معماگونه و جذابی بود

Farzan
۱۴۰۲/۰۲/۰۵

کتاب جذابی بود

NilGooN
۱۴۰۱/۰۸/۲۶

مشکل نگارشی داشت

aayeh
۱۴۰۱/۰۷/۱۹

این نویسنده و قلمشان، نشان میدهد پختگی در نوشتن چطور است، به نسبت برخی کتابها، بجای اینکه شخصیت ها خودشان را مثل یک ربات یا متن روزنامه معرفی کنند، شما در لابلای داستان شخصیت و گره هارا کامل میکنید، بسیار

- بیشتر
مهسا
۱۴۰۱/۰۷/۰۵

به نظرم آخر کتاب خیلی سرهم بندی شد ولی در کل کتاب قشنگی بود

بهار
۱۴۰۲/۰۴/۲۵

ارزش خوندن داست داستان روایت قشنگی داشت که خواننده رو ترغیب به ادامه دادن میکرد میتونست کم حجم تر هم باشه

شادی داودی
۱۴۰۳/۰۶/۰۴

رمان #پیلوت نوشته‌ی خانم #الناز_محمدی که #نشر_سخن منتشرش کرده را خواندم. اولین کتابی بود که از این نویسنده می‌خواندم و به سبب تعلیق‌هایش، آن‌را پسندیدم. در حین مطالعه، سوال پشت سوال در ذهن مخاطب نقش می‌بندد و رسیدن به پاسخ

- بیشتر
کاربر ۳۴۹۶۹۴۵
۱۴۰۱/۱۱/۱۹

خیلی مزخرف بود،اصلا پیشنهاد نمیکنم یعنی هرچی بیشتر خوندم بیستر گفتم حیف پولی که دادم بابتش برعکس چیزی بود که تعریفشو شنیدم

همیشه عمیق‌ترین بوسه‌ها روی پیشانی مُهر می‌شود. شاید به همین خاطر است که انسان با پیشانی به سجده می‌رود!
ل.صفوی
خوشبختی را خنده‌های بلند می‌زایند و پایکوبی‌های بی‌وقفه و بی‌مراعات، بال و پرش می‌دهند و بوسه‌هایی که با شوق بر جان محبت می‌نشینند.
ل.صفوی
زندگی، یک ساختمان است که می‌شود با معماری زبردست، طرحی زیبا برایش کشید. پی‌اش را مستحکم کرد و بدون هراس، طبقات زیبایی برایش تدارک دید و مزینش کرد به هزاران حس. چراغانی‌اش کرد با هزاران دستاورد، اما... اگر بدون پیِ و ریشه‌ای مستحکم بماند، با تکان یک گسل کوچک، از یک عمارت باشکوه، تلی خاک باقی خواهد ماند. پیلوت، شرط استحکام هر بنایی است. ریشه باید قوی باشد که درخت، به بار و ثمر بنشیند.
ل.صفوی

حجم

۵۳۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۵۰ صفحه

حجم

۵۳۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۵۰ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۳۹,۰۰۰
۷۰%
تومان