
کتاب زیر ایوان ماه
معرفی کتاب زیر ایوان ماه
کتاب الکترونیکی «زیر ایوان ماه» نوشتهٔ فرزانه صفایی فرد در انتشارات شقایق چاپ شده است. این کتاب به زخمها و عقدههایی که در زندگی انسان تأثیر میگذارند، میپردازد و داستان چهار شخصیت اصلی را روایت میکند که زخمهایشان آنها را به هم پیوند میدهد. فرزانه صفایی فرد پیش از این با کتاب کلاف برندهٔ جایزهٔ لیلی شد.
درباره کتاب زیر ایوان ماه
رمان «زیر ایوان ماه» نوشتهٔ فرزانه صفایی فرد، به بررسی زخمهای روحی و روانی انسانها میپردازد که در زندگی آیندهٔ آنها نیز تأثیرگذار است. این کتاب داستان چهار شخصیت اصلی به نامهای بهی، فلور، کاوه و فرهاد را روایت میکند که هر کدام با زخمهای خود دستوپنجه نرم میکنند و این زخمها آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. نویسنده با قلمی شیوا و تعلیقی هنرمندانه، خواننده را تا انتهای داستان با خود همراه میکند. این رمان در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات شقایق منتشر شده است.
کتاب زیر ایوان ماه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای عاشقانه مناسب است.. این کتاب را میتوانید از طاقچه دریافت کنید.
بخشی از کتاب زیر ایوان ماه
«هنگامه هنوز ایستاده بود و نگاهم میکرد. چه گفته بود؟ شاید توی دلش به دیوانگیام میخندید. شاید هم ناسزا حوالهام میکرد که پول بیزبان دست چه آدم بیشعوری افتاده که خوشی زیر دلش زده و هی باطریهای سالم ساعتها را عوض میکند. آن هم نه یکی و دو تا، درست سیزده ساعت، به اندازهٔ سیزده سال نحس... البته این دختر بیشتر در عوالم خودش سیر میکرد تا درگیر قضاوت حالواحوال دیگران شود.
آنقدر جلو رفتم که صورتم تا صفحهٔ سفید ساعت فقط یک وجب فاصله داشت. با نگاهم حرکت عقربهٔ ثانیهشمار را یک دور کامل دنبال کردم. یک عمر بود که باطری ساعتها را عوض میکردم بلکه یکبار ایراد از آنها باشد و... نبود. هیچوقت عیب از باطری ساعتها نبود. مرض از زمان بود، از حالواحوال من و گردش روزگار.
پشت به ساعت، سمت انتهای سالن راه افتادم. هنگامه هنوز سر جایش ایستاده بود. راستی چه گفته بود؟ همهاش دو ماه بود که به اینجا آمده و جایگزین فتانهٔ احمق شده بود که دخترش را انداخت زیر دستوپای آن مردک لاشخورصفت بیهمهچیز... خوب کردم اخراجش کردم تا حساب کار دستش بیاید. فراموش کرده بود که فلور با آدمهای احمق مراودهای ندارد!
«هرکی با فلور درافتاد ورافتاد!» جهانگیر میگفت و میخندید. پیرمرد پیزوری! خودش خوب میدانست که از فشار زیر کمربندش مقابلم مثل موش میشد. موش و موم، توی دست فلور! هه! موش را چه به تسخیر جهان؟!
فضای سالن کمکم روشن میشد. روشناییاش از نور چراغهای آنسوی پنجرههای سرتاسری بود. من، به تاریکی عادت کرده بودم... بعد از جهانگیر و خلاصی از انوار اغراقشده در چلچراغهای درون عمارت، داده بودم دورتادور ساختمان چراغهای پایهبلند بگذارند. عمارت مثل شیئی شبتاب وسط باغ میدرخشید و نوری که از پنجرهها داخل میریخت تاریکی درون را تعدیل میکرد. مقابل پنجرهها روی صندلی مخصوصم نشستم. این را هم بعد از جهانگیر داده بودم برایم بسازند. آرامآرام حرکتش دادم. منظرهٔ باغ از اینجا دیدنیتر بود. آرنجهایم را روی دستههای صندلی گذاشتم.»
حجم
۵۵۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸۴ صفحه
حجم
۵۵۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸۴ صفحه
نظرات کاربران
نویسنده در پردازش و بیان قصه توانا و چیره دست دیده میشد شاید تنها ایراد آن طولانی بودنش بود طوری که از نیمه کتاب به بعد از حوصله خواننده خارج میشد و بعضی از مسایل زیادی کشدار شده بود مثل
معرفی کامل👇 موضوع رمان: ✨️خانوادگی عاشقانه و اجتماعی 🌙کتاب درمورد زندگی چهار نفره: بهی فرهاد کاوه و فلور ✨️صحنه پردازی به شدت قویه طوری که شما هر لحظه خودتون رو توی داستان و کنار شخصیتها میبینید 🌙از شخصیت پردازی که نگم هر کارکتری به نحوهی خودش
با قلم خانم صفایی فرد آشنایی داشتم و همین باعث شد که برم سراغ این کتاب. در مقایسه با خیلی از قلم ها و سوژهها که نوشته میشن بسیار خوب هستش. من پای داستان نشستم و تا انتها خوندمش و فکر
کتاب قشنگی بود، داستان پخته و جذابی داشت پیشنهاد میکنم
معرفی کامل کتاب👇👇👇 داستان درمورد دختری به اسم بهی هست که بعد از فوت خواهرش دلش میخواد جای خالی اونو برای خواهرزادهش پر کنه ولی اتفاقاتی پیش میاد که... شخصیتهای اصلی: بهی فرهاد کاوه فلور شاید در نگاه اول روایت داستان براتون گنگ به نظر بیاد ولی
ادبیات خاصی داشت ، عادت کردم وازش لذت بردم زندگی بهرو با غمها وشادی هاش وفلور و کاوه از همه دوست داشتنی تر کاوه وتینا وآخ از دل بهرو وقصه ی زنان سرزمین ما .
در یک کلام: عالی👌🏻
نوشته های نویسنده محترم اغلب برام جذابه و این کتاب هم اثر قابل توجهی بود ضمن تشکر از نویسنده محترم فقط نکته قابل ذکر از نظر من ، کشش بیش از حد اوهام افراد به خصوص کاراکتر ((بهرو))بود نصف بیشتر
بینظیر بود
قلم قوی، و شخصیت ها پرداخت شده، دیالوگ ها بجا