دانلود و خرید کتاب فردا بدون من نیلوفر لاری
تصویر جلد کتاب فردا بدون من

کتاب فردا بدون من

نویسنده:نیلوفر لاری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۳۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فردا بدون من

کتاب فردا بدون من نوشتهٔ نیلوفر لاری است. انتشارات شقایق این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب فردا بدون من

کتاب فردا بدون من، رمانی ایرانی است که در ۲۶ فصل نوشته شده است. این رمان، روایتگرِ زندگی دختر جوانی است که همراه با مادر و خواهر کوچک‌ترش در یکی از محله‌های فقیرنشین تهرانْ اجاره‌نشین است. آن‌ها روزگار سختی را می‌گذرانند. پدربزرگ خانواده که مردی متمول و ساکن مشهد است، قصد دارد آن‌ها را برای زندگی نزد خود بیاورد، اما دختر جوان بنا به دلایل خانوادگی، کینهٔ شدیدی نسبت به پدربزرگ و خانوادهٔ پدری خود دارد و در نهایت با نارضایتی کامل و جنجال مجبور به تن‌دادن به خواست پدربزرگ می‌شود. او مدام در ذهن خویش خاطرات تلخ گذشته را مرور می‌کند و با کینه‌ای به وسعت جهانش پا به خانهٔ پدربزرگ می‌گذارد، اما هدف اصلی او از آمدن به این خانه چیزی نیست جز انتقام از پدربزرگ و اقوام پدری‌اش که همه را مسبب تمام بدبختی‌ها و ناکامی‌های زندگی خود می‌داند.

خواندن کتاب فردا بدون من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فردا بدون من

«فقط برای این‌که کمتر وقت غصه خوردن پیدا کنم و به خاطر یادآوری اشتباهاتم، کنج خانه زانوی غم بغل نگیرم و مدام زیر سنگینی بار حسرت و پشیمانی احساس عجز به من دست ندهد و زیر شلاق سرزنش‌های بی‌پایانم روزی صدبار جان ندهم؛ بعد از مشورت با پدربزرگ، تصمیم گرفتم بعد از دانشگاه چند ساعتی در شعبهٔ دوی هتل شاملو، مشغول به کار شوم.

مشروط بر این‌که فراز با درخواست من موافقت کند. چرا که حالا تقریبا او در راس همهٔ امور قرار داشت و حتی عمومحمد هم زیر سایهٔ مدیریت او فعالیت می‌کرد.

چاره‌ای نداشتم جز این‌که به سراغش بروم و نظر موافقش را جلب کنم. هرچند بهانهٔ خوبی هم بود برای تجدید دیدار و رفع دلتنگی عمیقی که جایش روی سینه‌ام سنگینی می‌کرد. اما نمی‌دانم چرا ته دلم نسبت به این رویارویی خوش‌بین نبودم.

امیدوار بودم پدربزرگ بگوید خودش سفارشم را به فراز می‌کند. اما چیزی نگفت و گذاشت به عهدهٔ خودم.

ساناز ذوق‌زده بود و می‌گفت خیلی خوب می‌شود که من هم بتوانم توی هتل مشغول به کار شوم. آن وقت خیلی خوش به حالش می‌شد. می‌توانست به همه پز بدهد که با نوهٔ صاحب هتل دوست است و امیدوار بود که از این بابت امتیاز ویژه‌ای هم نصیب او شود.

چه دل خجسته‌ای داشت این ساناز. من خودم هنوز سرسپردهٔ دستور مقام اعظم بودم و معلوم نبود اصلا به من اجازهٔ کار بدهد یا نه؟ آن وقت او از حالا دلش جوش پز دادن به افتخار رفاقتش با من‌را می‌زد.

بعد از دانشگاه از هم خداحافظی کردیم. او راهی شعبهٔ دو شد و من راهی هتل بزرگ.

به سلیمی گفتم منتظرم نماند. چون معلوم نبود فراز توی هتل باشد و من چقدر باید برای دیدار با او منتظر بمانم.

بعضی از کارمندان عوض شده بودند و من‌را نمی‌شناختند. یکی دوتاشان که من‌را می‌شناختند، با ادب و احترام خاصی با من برخورد کردند. از یکی که اسمش "باقری" بود سراغ فراز را گرفتم. گفت امروز اصلا او را توی هتل ندیده و توضیح داد:

- پدرشون تا همین نیم‌ساعت پیش این‌جا بودن. بعد از هتل رفتن.

با گفتن "که این‌طور." با کلافگی نگاهی به ساعت انداختم. حدسم درست بود. از حالا تا نمی‌دانم کی باید همین‌جا منتظرش می‌ماندم. آقای باقری که من‌را سرگشته دید، پیشنهاد داد:

- می‌خواین با ایشون تماس بگیریم؟

انگار به فکر خودم نمی‌رسید که با پسرعمویم تماس بگیرم و از او بخواهم هر جا هست خودش را برساند و من‌را منتظر خودش نگذارد. با نگاه عاقل اندر سفیهی که به باقری انداختم فهمید اگر صلاح بدانم خودم این کار را خواهم کرد و لازم به واسطه نیست.»

کاربر ۱۱۸۵۲۴۹
۱۴۰۱/۱۲/۰۸

سرگرم کننده بود ولی آموزنده نه اصرار نویسنده های ایرانی برای کم رنگ کردن دین داری در بین مردم ما در آثار نویسنده ها زیادی مشهوده وهرجا می خوان محدودیت رو به تصویر بکشند پای دین می نویسند

کاربر ۲۴۳۵۵۰۷
۱۴۰۲/۰۲/۳۰

خواندن این رمان و به سبب شخصیت پردازی ضعیف و نامعقول اعم از کشمکش های بچگانه و بی سر و ته توصیه نمی کنم . داستان در تله ی اطناب افتاده بود و نویسنده عزیز می تونستن از حجم اضافه

- بیشتر
میم
۱۴۰۲/۰۸/۲۳

خیلی بد بود حیف وقت و پولی که صرف این کتاب بشه

کاربر ۱۱۳۸۹۶۱
۱۴۰۲/۰۴/۰۳

کتاب خوبی بود ولی شخصیت دختر کتاب تا دوسوم اول کتاب بشدت رو روان آدم بود غیر دوست داشتنی طوری که اتفاقی براش می‌افتاد دلم خنک میشد و میگفتم حقشه بس که شخصیتش نچسب و بد بود ولی تو یک

- بیشتر
منور
۱۴۰۲/۰۳/۲۹

خیلی سطحی و آبکی بود

aykiz
۱۴۰۲/۰۳/۰۴

داستان زیادی شلوغی بود

کاربر ۱۴۳۱۴۴۷
۱۴۰۲/۰۲/۲۹

رمان خوبی بود ولی توضیحات اصافه داشت

Farzan
۱۴۰۳/۰۷/۰۷

خوب بود

NilGooN
۱۴۰۲/۰۳/۲۵

چندین مرتبه خوندم.تعلیق بالا نثر شیرین و دوست داشتنی..قلمتون مانا

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

حجم

۸۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۷۰%
تومان