کتاب آهوی وحشی
معرفی کتاب آهوی وحشی
رمان آهوی وحشی نوشتهٔ اکرم حسینزاده (امیدوار) است. انتشارات شقایق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آهوی وحشی
کتاب آهوی وحشی قصهٔ دختربچهای پر شروشور به نام «سارا» است که برخلاف ظاهر خشنش، دلی پر از غصه دارد؛ غصههای ریز و درشتی که آنها را پشت نقاب بیپرواییاش پنهان میکند. سارا دختر اسبسوار و تیراندازی است که با وجود داشتن این مهارتها و بیهمتابودنش، در قیدوبند هیچ قانونی نیست و در یک چشم بههمزدن خوب بلد است برای خودش و دیگران دردسر درست کند. پدربزرگی که بهخاطر علاقهٔ بیشازحد به این نوهٔ سربههوایش دلش نمیآید او را وادار به کاری کند یا از اشتباهاتش منع کند نیز از دیگر شخصیتهای این رمان ایرانی است. بین همهٔ هرجومرجهای این رمان است که سروکلهٔ دکتری مقتدر، بسیار منضبط، قانونمند و دقیق پیدا می شود. گفته میشود راه پر پیچوخمی که این دکتر و سارا باید با هم طی کنند، خواندن دارد.
این رمان ۷ فصل دارد.
خواندن کتاب آهوی وحشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آهوی وحشی
«آغاز شهریور نزدیکتر میشد و روزهای تعطیل به پایان میرسید. تعطیلاتی که تقریبا به کام هیچکس خوش نیامده بود. مدام دعوا داشتند، چند بار از طرف خانواده حبیب برای بردن سمانه آمده بودند، ولی فرامرزخان سفت ایستاده و حتی نگذاشته بود، سمانه را ببینند. حتی خودش هم ناچار در خانه اتراق کرده بود تا کسی جرئت زور گفتن نداشته باشد. سمانه سکوت کرده بود، خودش خوب میدانست سر لج با فرامرزخان آنجا مانده بود ولی با بزرگ شدن تدریجی شادی نتیجه میگرفت، آنجا ماندنش برابر با بدبخت شدن دختر کوچولویش است. بالاخره بعد از چند بار آمد و رفت آنها، فرامرزخان گفته بود فقط با خود حبیب حاضر است در این باره حرف بزند. سمانه در حرفهایش همیشه گفته بود با حبیب مشکلی ندارد و اخلاقش خوب است، فقط خیلی بیدستوپا و بیزبان است و نمیتواند از زنش دفاع کند. در مراجعه حضوری حبیب، فرامرزخان گفته بود فقط در صورتی راضی میشود سمانه را به خانهاش بفرستد که خانهای جدا تهیه کند و امکانات آن خانه در حد و شأن نوهٔ فرامرزخان باشد، با خدمتکار و سایر وسایل رفاهی آن.
مهران سفر کوتاهی به تهران داشت. حضور گاهوبیگاه شاهینخان سبب شده بود که سفرش یک هفته بیشتر به طول نینجامد. هر چند همان چند روز هم مجبور به رفتن شد. آپارتمانش آماده تحویل بود. در این سفر به اصرار نادر اتومبیلی هم خریداری کرد و به این ترتیب خانواده را به بازگشتش امیدوارتر نمود، طوری که مادر هر چه سریعتر مواردی را برای ازدواجش ردیف کرد، به خصوص که این بار مهران در برابر اشتیاق مادر سکوت پیشه کرده بود. ولی درست قبل از گذاشتن قرار خواستگاری بیحوصله گفت:
ـ مامان، فقط یه مدت کوتاه بهم مهلت بدید.
مادر هم عصبانی غر زد:
ـ آخه تا کی؟ بیستوهشت سالت هم داره تموم میشه!»
حجم
۴۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۴۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
نظرات کاربران
سلام... من قبل از خریدن و خوندن هر کتابی، اول نظرات رو میخونم. یکی از دوستان نوشته بود این رمان ترویج کودک همسریه این رمان اونجوری که من فهمیدم تو سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ اتفاق افتاده. اونموقع دخترا زود ازدواج می کردن... من
کمی کودکانه بود از خانم حسین زاده انتظار بیشتری بود
رمانهای خانم حسین زاده عالیه.ولی فکرکنم چون این رمان تقریبا از کارهای اول ایشون هست به طبع کمی ضعیف تره.اگه با ایشون همراه بوده باشین با نظر من موافق خواهید بود چون پیشرفت قلمشون کاملا ملموسه و یکی از نویسنده
خیلی قشنگ بود و نکات اخلاقی زیادی داشت ، اصلا هم راجع به کودک همسری نبود ، خیلی لذت بردم از خوندنش ممنون از قلم زیباشون
دوسش داشتم ،میتونست بهتر باشه ولی قشنگ بود
ضعیف ترین کار خانم حسین زاده
رمانی معمولی
قلم خانم حسین زاده رو دوست دارم . قصه دختر خان زاده وپدر بزرگش پزشک جوانی که برای طبابت به روستای آنها آمده . نقد من عدم هماهنگی بین فرهنگ رایج دهه ی چهل وداستان میباشد داستان کشش خوبی دارد
لطفا به بی نهایت اضافه کنید
متاسفم واقعا، ترویج کودکهمسری بود داستان کتاب😡