دانلود و خرید کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول ترجمه احمد کسایی پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ۱۹۸۴ اثر جورج اورول

کتاب ۱۹۸۴

نویسنده:جورج اورول
انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ۱۹۸۴

کتاب ۱۹۸۴ نوشتهٔ جورج اورول و ترجمهٔ احمد کسایی پور است و نشر ماهی آن را منتشر کرده است. ۱۹۸۴ داستانی وهم‌انگیز و ترسناک از دنیای بی‌رحمی است که هیچ‌کس در آن هویت و فردیت ندارد و همه‌چیزِ مردمْ حتی افکارشان هم کنترل می‌شود. در کشور توصیف‌شده در کتاب، سه وزارتخانه وجود دارد که شخصیت اصلی داستان در وزارتخانهٔ حقیقتِ آن کار می‌کند.

درباره کتاب ۱۹۸۴

۱۹۸۴ داستانی انتقادی نسبت به ساختارهای سیاسی تمامیت‌گرا و بسته است. هدف تیغ تیز نقد این کتابْ ساختار اجتماعی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی است. موضوع این داستان سیاسی است و مکمل داستان قلعه حیوانات، دیگر اثر مشهور جورج اورول محسوب می‌شود. این کتاب سال ۱۹۴۹ منتشر شد و وقایع دوران جنگ سرد را پیش‌بینی کرد. ۱۹۸۴ رمانی پادآرمان‌شهری/ویران‌شهری محسوب می‌شود. پادآرمان‌شهرْ جامعه یا سکونت‌گاهی خیالی در داستان‌های علمی‌تخیلی است که در آن، ویژگی‌های منفی و شر و سیاهی، برتری و چیرگی کامل دارند و زندگی در آن دلخواهِ هیچ انسانی نیست؛ جامعه‌ای که نقطهٔ مقابل جامعهٔ آرمانی است.

دنیای ترسناکی که اورول در این کتاب به تصویر می‌کشد از سه کشور بزرگ، مقتدر و بی‌رحم تشکیل شده است که دائما با هم در جنگ هستند: اوشینیا (اقیانوسیه/اروپا)، اوراسیا (روسیهٔ بزرگ)، ایستاسیا (شرق‌آسیا).

داستان ۱۹۸۴ در لندن، یکی از شهرهای اقیانوسیه رخ می‌دهد. دولت مرکزی اوشینیا تمامیت‌خواه است و همه چیز را تحت کنترل دارد و به مردم می‌گوید چه کاری انجام بدهند، با چه کسی صحبت کنند، اوقات فراغت خود را چگونه سپری کنند، به چه چیزی فکر کنند، به چیزی باور داشته باشند؛ زیرا «برادر بزرگ‌تر» همیشه ناظر آن‌هاست و نباید دست از پا خطا کنند.

وینستون اسمیت شخصیت اصلی داستان است. او سعی می‌کند با ظلم و ستم در اقیانوسیه بجنگد. وینستون در چنین جایی جرئت می‌کند با نوشتن افکار خود روی کاغذ و برقراری ارتباط با دختری به نام جولیا علیه ممنوعیت‌های فردی رایج قیام و مبارزه کند.

***

در اواخر زمستان سال ۱۹۴۵، چند ماه پیش از تسلیم بلاشرط آلمان و خاتمهٔ جنگ جهانی دوم، جورج اورول برای تهیهٔ گزارشی از اوضاع واحوال جنگ به پاریسِ آزادشده رفت. در همین ایامِ اقامت کوتاهش در پاریس، تصادفاً با یکی از مهاجران تروتسکیستِ اوکراینی دیدار کرد که به‌تازگی از چنگ پلیس مخفی استالین گریخته و به پاریس پناه برده بود. در میانهٔ گفت‌وگو، فعال اوکراینی به اورول گفت که به‌رغم نفرت عمیقش از استالین و حکومت سرکوبگر خودکامهٔ شوروی، اعتقاد دارد آنچه روسیه را به لحاظ توان پایداری و روحیهٔ جنگاوری دربرابر تهاجم گسترده و قدرتمند ارتش آلمان یارای مقاومت بخشید و در کنار کمک‌های تسلیحاتی و لجستیکی متفقین، ازجمله دلایل سرنوشت‌سازی بود که درنهایت به تغییر مسیر جنگ و شکست ارتش آلمان از نیروهای شوروی در جبههٔ شرق انجامید خویشتنداری و سرسختی شجاعانهٔ شخص استالین بوده است. 

اورول به فکر فرورفت. در این ایام، مزرعهٔ حیوانات را به‌تازگی تمام کرده بود و داشت نسخهٔ نهایی آن را برای چاپ آماده می‌کرد. او از وقتی خود را شناخته بود، در مقام روشنفکر یا نویسنده، همواره درپی به‌چنگ‌آوردن «واقعیت» بود و آن را رک وراست و با صراحتِ تمام بر زبان می‌آورد، هرقدر هم که چنان روایتی از واقعیت برخلاف میل یا پسند یا اعتقادات خودش یا دیگران بوده باشد. از آن دست آدم‌ها بود که می‌توانند صاف در چشم واقعیت، هرقدر هم تلخ و ناخوشایند، چشم بدوزند و آن را با همهٔ ناگواری‌اش بپذیرند. چکیدهٔ زندگی اورول را، به‌خصوص در سال‌های پختگی او، شاید بتوان در این عبارت خلاصه کرد: «کوششی مداوم برای رهایی از توهم.» خودش جایی نوشته بود یکی از مهم‌ترین نشانه‌های هر جامعهٔ آزاد و رشدیافته‌ای این است که بتوان واقعیت‌هایی را با مردم در میان گذاشت که معمولا تمایلی به شنیدنش ندارند. اینجا بود که اورول به فکر نوشتن ۱۹۸۴ افتاد؛ کتابی در ستایش آزادی.

اورول تشنهٔ آزادی و عدالت بود و در عمل ثابت کرده بود که در این راه حاضر است حتی به میدان جنگ برود و جانش را به خطر بیندازد. همچنان که در جریان جنگ داخلی اسپانیا، به‌رغم اینکه تازه ازدواج کرده بود، در اولین فرصت با همسرش به بارسلون رفت و در صفوف مقدم جمهوری‌خواهان جنگید تا اینکه با گلولهٔ سربازان فرانکو زخمی شد. آزادی و عدالت را دو روی یک سکه می‌دید. در نگاه او، «عدالت» بدون «آزادی» نمی‌توانست مفهومی داشته باشد و «آزادی» بدون «عدالت» معنایی نمی‌یافت. در جوانی پس از پیوستن به «نیروی پلیس امپراتوری بریتانیا در شبه‌قارهٔ هند»، با مشاهدهٔ وضعیت مردم برمه و نقش خشونت‌بار استعماری بریتانیا در آن کشور، از «امپریالیسم» متنفر شده و سرانجام از آن کار کناره گرفته بود. 

کتاب روزهای برمه حاصل همین تجربیات است. جایی هم که می‌دید «آزادی» با سردادن شعار «عدالت» وحشیانه پایمال می‌شود، «به یاد کاتالونیا» و مزرعهٔ حیوانات و ۱۹۸۴ را می‌نوشت. «تمامیت‌خواهی» (توتالیتاریسم) را دشمن اصلی جامعهٔ انسانی می‌دانست و فاشیسم و استالینیسم را به‌یکسان نادرست می‌شمرد و محکوم می‌کرد. 

اهمیت اورول در آن است که تلاش کرد در روزگاری سخت تیره و غبارآلود دنیا را چنان که هست ببیند. اخلاقگرای پرشوری بود که با شهامت تا جایی که در توان داشت کوشید از توهمات و تنگ‌نظری‌های ایدئولوژیک دنیای اطراف خود فاصله بگیرد و دربارهٔ خطر واقعی حکومت‌های تمامیت‌خواه، که از نظر او تمامی دستاوردهای بنیادین تمدن انسانی را تهدید می‌کرد، به جهانیان هشدار بدهد. 

موفقیتش در آن بود که از دل جهانی سرسام‌گرفته، کابوس هولناک ماندگاری خلق کرد که قرابت بسیاری با واقعیت زندگی آدمیان روزگار او و حتی نسل‌های بعد داشت. به مدد دنیای اسطوره‌ای آثارش اکنون به‌روشنی می‌توان از جهانی «اورولی» سخن گفت که گزاره‌ها و مفاهیم آن مانند «همهٔ حیوانات با هم برابرند» و البته که «برخی برابرترند» و «برادر بزرگ مراقب توست» و «پلیس اندیشه» و «آزادی بردگی است» و «تله‌اسکرین» و «اتاق ۱۰۱» و «دوگانه‌اندیشی» برای جهانیان کم وبیش آشناست.

خواندن کتاب ۱۹۸۴ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند داستانی دربارهٔ حکومت‌های توتالیتر بخوانند پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جورج اورول

اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری، بیهار در هند متولد شد. وی داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقدِ ادبی و شاعر انگلیسی بود که بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروشش رمان «مزرعه حیوانات» و رمان «۱۹۸۴» شناخته شد. هر دوی این کتاب‌ها به وضعیت حکومت‌های دیکتاتوری می‌پردازند.

جورج اورول مدتی به‌عنوان پلیس سلطنتی هند در برمه فعالیت می‌کرد. زندگی در هند و انگلیس سبب شد تا با فقر آشنا شود و این آشنایی، دیدگاهی جدید به او و کارهایش بخشید. اورول در دوران جوانی همیشه به‌دنبال کسب تجربه‌های تازه بود به همین دلیل مدتی کنار فقرا، افراد بی‌خانمان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس زندگی کرد. او حتی مدتی در آشپزخانه یک هتل در بخش ظرفشویی کار می‌کرد. در همین زمان بود که تصمیم گرفت شروع به نوشتن تجربیات خودش از زندگی در فقر کند. کتاب‌های «آس و پاس در لندن» و «پاریس و دختر کشیش» حاصل همین تجربیات او هستند.

اورول در در دههٔ ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. او در همین زمان درگیر بیماری مزمن ریوی شد. بیماری‌ای که برای او نتیجه جنگ بود. اورول پس از جنگ کتاب درود بر کاتالونیا را بر اساس دیده‌های خود در اسپانیا نوشت.

زندگی او همواره درگیر اتفاقات جدید بود کمی بعد از بستری‌شدن جورج اورول در بیمارستان به‌دلیل بیماری مزمن سل که از زمان جنگ با آن درگیر بود درهمان بیمارستانی که بستری شده بود با سونیا برونل ازدواج کرد. بسیاری از منتقدان معتقدند شخصیت سونیا الگوی اورول برای ساخت شخصیت جولیا در کتاب ۱۹۸۴ بوده است.

اورول عاشق کشیدن سیگار بود و حتی بعد از بیماری شدید ریه‌اش که نتیجه جنگ بود حاضر نشد سیگار را ترک کند و به همین‌دلیل در بیمارستان بستری شد و هفت ماه پس از چاپ کتاب «۱۹۸۴»، در ۲۱ ژانویه ۱۹۵۰ از دنیا رفت.

برخی از آثار جورج اورول عبارت‌اند از:

(۱۹۳۴) روزهای برمه/ (۱۹۳۵) دختر کشیش/ (۱۹۳۶) به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ)/ (۱۹۳۹) هوای تازه (گریز)/ (۱۹۴۵) قلعه حیوانات/ (۱۹۴۹) ۱۹۸۴/ (۱۹۳۳)/ آس و پاس‌ها در پاریس و لندن/ (۱۹۳۷) جاده به‌سوی اسکله ویگان/ (۱۹۳۸) درود بر کاتالونیا.

بخشی از کتاب ۱۹۸۴

«یکی از روزهای سرد و آفتابی آوریل بود و ساعت‌های شهر زنگ ساعت سیزده را می‌نواختند. وینستن اسمیت که برای درامان‌ماندن از باد آزاردهنده چانه‌اش را در گریبان فروبرده بود، به‌سرعت از درهای شیشه‌ای «عمارت پیروزی» وارد شد، منتها نه آن‌قدر سریع که جلو ورود تنوره‌ای از گردوخاک را به همراه خود بگیرد.

ورودی ساختمان بوی کلم پخته و پادری‌های کهنه می‌داد. در یک طرف، پوستری رنگی بر دیوار نصب شده بود، چنان بزرگ که برای استفاده در فضای داخلی ساختمان مناسب نمی‌نمود. تنها یک چهرهٔ غول‌آسا به پهنای بیش از یک متر بر پوستر نقش بسته بود: چهرهٔ مردی حدوداً چهل وپنج‌ساله، با سبیل پرپشت مشکی و سیمایی جذاب و مردانه. وینستن به طرف پله‌ها رفت. استفاده از آسانسور بی‌فایده بود. حتی در بهترین شرایط هم به‌ندرت کار می‌کرد، چه برسد به حالا که برق ساختمان در ساعات روز قطع می‌شد. این بخشی از برنامهٔ صرفه‌جویی برای تدارک برگزاری «هفتهٔ نفرت» بود. آپارتمان در طبقهٔ هفتم بود و وینستنِ سی ونه‌ساله، که زخم واریسی بالای قوزک پای راستش داشت، آهسته بالا رفت و چندبار میان راه ایستاد و خستگی درکرد. در همهٔ طبقات، روبه‌روی آسانسور، پوستر آن چهرهٔ غول‌آسا از فراز دیوار به او چشم دوخته بود. از همان تصویرهای به‌شدت سنجیده و برنامه‌ریزی‌شده‌ای که هرطرف بروی، با چشم‌هایش دنبالت می‌کند. زیر تصویر نوشته شده بود «برادر بزرگ مراقب توست».

داخل آپارتمان، صدایی پرطنین فهرستی از آماروارقام را قرائت می‌کرد که ظاهراً به میزان تولید چدن خام مربوط می‌شد. صدا از صفحهٔ فلزی مستطیل‌شکلی می‌آمد که به آینهٔ کدری می‌مانست و بخشی از سطح دیوار سمت راست را پوشانده بود. وینستن دکمه‌ای را چرخاند و صدا تا اندازه‌ای کم شد، هرچند کلامش همچنان به‌وضوح به گوش می‌رسید. این دستگاه (که تله‌اسکرین خوانده می‌شد) قابلیت کم وزیادکردن صدا را داشت، ولی به‌هیچ‌وجه نمی‌شد کاملا خاموشش کرد. وینستن به طرف پنجره رفت: قامتی ریزنقش و نحیف داشت و روپوش آبی‌رنگی که یونیفرم حزب بود صرفاً تکیدگی اندامش را نمایان‌تر می‌کرد. موهای بسیار بوری داشت و چهره‌ای در اصل گلگون، که صابون زبر و تیغهٔ کند تیغ و سرمای زمستانی که تازه به پایان رسیده بود پوستش را زمخت و خشن کرده بود.

بیرون، حتی از پشت پنجرهٔ بسته هم دنیا سرد به نظر می‌آمد. پایین، توی خیابان، گردبادهای کوچک تنوره می‌کشید و گردوغبار و کاغذپاره‌ها را به چرخش درمی‌آورد و با این‌که خورشید می‌تابید و آسمان کاملا آبی بود، انگار هیچ چیز هیچ رنگی نداشت، مگر البته پوسترهایی که همه‌جا به درودیوار زده بودند. همان چهره با سبیل مشکی از فراز همهٔ نقاط مرتفع به اطراف زل زده بود. یکی را هم به دیوار نمای ساختمانی درست در آن‌طرف خیابان نصب کرده بودند. زیر تصویر نوشته شده بود «برادر بزرگ مراقب توست»، و آن چشم‌های سیاه مستقیم به چشم‌های وینستن می‌نگریست. پایین، همسطح خیابان، پوستر دیگری که گوشه‌اش پاره شده بود هرازگاهی همراه باد تکان‌تکان می‌خورد و کلمهٔ سوسیانگ را متناوباً پنهان و آشکار می‌کرد. در فاصلهٔ دور، هلی‌کوپتری در ارتفاع پایین از میان بام ساختمان‌ها گذشت، چندلحظه‌ای مانند خرمگس در هوا توقف کرد و بعد به‌سرعت چرخید و دوباره دور شد. هلی‌کوپتر گشتِ پلیس بود و از پنجرهٔ خانه‌ها مردم را می‌پایید. با وجود این، گروه‌های گشتی خطری نداشتند. فقط «پلیس اندیشه» خطرناک بود.»

معرفی نویسنده
عکس جورج اورول
جورج اورول
انگلیسی | تولد ۱۹۰۳ - درگذشت ۱۹۵۰

جورج اورول داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی است که غالباً با دو رمان معروف و پرفروش «مزرعه‌ی حیوانات» و «1984» شناخته می‌شود. اورول را می‌توان موفق‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی‌زبان قرن بیستم دانست که آثار او علاوه‌بر ارزشمندی در نگاه مخاطبان قرن جدید، به ابزار آموزش «چگونه نوشتن» برای نویسندگان امروز نیز بدل شده است.

نظرات کاربران

Limoo
۱۴۰۲/۰۲/۲۹

من نسخه ی چاپی این کتاب رو خریدم با همین ترجمه و راستش انقدری که معروف بود؛تعریفی نداشت.صفحات آخر دیگه فقط میخوندم که کتاب تموم بشه.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱)
وینستن با آمیزه‌ای از حیرت به بیهودگی رنج و ترس در زندگی فکر کرد، خیانتِ جسم انسان که درست وقتی به کوششی استثنایی نیاز داریم، همیشه سرجایش میخکوب می‌شود.
Armin

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان