کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران
معرفی کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران
کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران نوشتهٔ همایون کاتوزیان و ترجمهٔ فرزانه طاهری است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتاب زندگینامهٔ سیاسی دکتر محمد مصدق، نخستوزیر ایران در اوایل دههٔ ۱۳۳۰ و درعینحال تاریخ توصیفی و تحلیلی نهضت ملی ایران است.
درباره کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران
مصدق یکی از سرشناسترین چهرههای قرن بیستم در ایران و جهان است که بیتردید نقش برجستهای در تاریخ معاصر ایران داشته است. موافقان و مخالفان او در این نکته همداستاناند که او شخصیتی میهنپرست، مخالف استعمار و دخالت بیگانگان و هواخواه آزادی و استقلال و حکومت قانون بود و میخواست دستاوردهای جهان امروز به شکل ممکن و واقعبینانهای در متن فرهنگ ایران راه یابد.
کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران هم شرح و نقدی از زندگی سیاسی مصدق و هم شرح و تحلیلی از نهضت ملی ایران است و ترجمهٔ آن را نویسنده بازبینی و تدقیق کرده و مقدمهٔ کوتاهی برای این چاپ بدان افزوده است.
تاریخ نهضت ملی در این کتاب بر بستر نظریهٔ نویسنده درمورد تاریخ ایران، یعنی نظریهٔ استبداد، مورد بحث قرار گرفته است. بنا بر این نظریه، پایدارترین مشخصهٔ تاریخ طولانی ایران جدایی کامل حکومت از جامعه و طبقات اجتماعی بوده است. ماحصل اینهمه استبداد بوده است و نه حکومت قانون. تا قرن بیستم، همهٔ قیامهای مردم ایران با شرکت طبقات اجتماعی گوناگون به منظور سرنگونی یک حاکم مستبد «ظالم» و نشاندن حاکمی «عادل» به جای او صورت گرفته بود. همیشه هم حاصل کار هرجومرج بود: همهٔ رقبای طالب قدرت مطلقه رفتاری مستبدانه در پیش میگرفتند تا آنکه یکی بقیه را از میان برمیداشت و استبداد را دوباره مستقر میکرد و مردمی که از آشوب و هرجومرج بهتنگ آمده بودند و آرزویی جز صلح و امنیت نداشتند نفسی از سر آسودگی میکشیدند. همین واقعیت وجود دورههای طولانی استبدادـ آشوبـ استبداد را در تاریخ ایران توضیح میدهد، آشوب ــ فتنه ــ هرجومرج و استبداد همواره دو روی یک سکه بوده و هریک دیگری را توجیه میکرده است. تا همین دورههای اخیر، تلقی اغلبِ ایرانیانِ تحصیلکرده از «دیکتاتوری» همان مفهومِ سنتی استبداد در ایران بود و تلقی آنان از «دمکراسی» همان مفهوم سنتی هرجومرج در ایران، و برای همین بسیاری بر این عقیده بودند که دمکراسی در ایران قابل پیاده شدن نیست.
هرچند وقتی مصدق نخستوزیر شد، وضع در اساس چندان تغییری نکرده بود، باز اختیارات او بسیار بیشتر بود، زیرا حمایت مردم را پشت خود داشت، و کشور هم در بحبوحهٔ یک بحران جدی بینالمللی قرار گرفته بود. او تقریباً دو سال و نیم نخستوزیر بود ــ باید توجه داشت که عمر متوسط دولتها در سالهای ۲۰ تا ۳۰ حدود شش ماه بود ــ و به شیوههای غیرقانونی نیز سرنگون شد و سازماندهی و تأمین مالی مخالفان داخلیاش را هم قدرتهای بیگانه به عهده داشتند.
جبههٔ ملی دوم که تشکل اصلی نمایندهٔ نهضت ملی بود اما دیگر تنها نمایندهٔ آن نبود، در طول فعالیت خود مرتکب اشتباهاتی جدی شد. سرانجام هم در پی انتقاد شدید مصدق که در تشکیل آن یا انتصاب رهبرانش کوچکترین دخالتی نداشت، خود را منحل کرد. پس از آن، مصدق فعالانه ــ البته بهدلیل ممنوعیت هر نوع فعالیت سیاسی، با مکاتبات مخفی ــ در تشکیل جبههٔ ملی سوم در سال ۴۴ شرکت کرد. اما دیگر خیلی دیر شده بود، و قبل از آنکه این جبههٔ جدید بتواند کارش را آغاز کند، بسیاری از رهبران و فعالان آن دستگیر و زندانی شدند. مصدق نیز در سال ۴۵ در گذشت
خواندن کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره همایون کاتوزیان
همایون کاتوزیان ۲۶ آبان ۱۳۲۱ در تهران به دنیا آمد. در ایران او را به نام همایون کاتوزیان و در خارج از ایران با نام «هما کاتوزیان» نیز میشناسند. او اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی است. زمینهٔ تحقیق موردعلاقهٔ او مسائل مربوط به ایران است. تحصیلات رسمی دانشگاهی کاتوزیان در اقتصاد و جامعهشناسی است. او بهطور همزمان مطالعاتش را در زمینهٔ تاریخ و ادبیات ایران تا سطح پیشرفتهٔ آکادمیک ادامه داده است. نتایج این مطالعات را میتوان در تنوع آثار چاپشده از او دید. او تاکنون بیش از ۷ کتاب در زمینهٔ تاریخ و ادبیات ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسانده است.
محمدعلی همایون کاتوزیان نسبت به اروپامحوری در تاریخنگاری ایرانی انتقاد داشته و نشریهای نیز تحتعنوان «نظریهٔ کوتاهمدتبودن جامعهٔ ایران» ارائه کرده است.
برخی از کتابها او به قرار زیر هستند:
«سعدی، شاعر عشق و زندگی»، «جمالزاده و ادبیات او»، «گفتوگو درباره عقلانیت و نوگرایی»، «هشت مقاله در تاریخ و ادب معاصر»، «صادق هدایت و مرگ نویسنده»، «نقدی بر بوف کور هدایت» و «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران».
بخشی از کتاب مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران
«در اواخر سال ۱۳۲۶ ه.ق.، نزدیک به یک سال پس از کودتای ضدمشروطهٔ محمدعلیشاه، مصدق تصمیم گرفت تا برای ادامهٔ تحصیلات به فرانسه برود. مصدق در سرتاسر زندگیاش هر زمان که لازم بود، به استقبال خطر میرفت و هر زمان که میدید خطر کردن حاصلی به بار نمیآورد، کاملاً عقبنشینی میکرد. شاه، که از ارتباط مصدق با مشروطهخواهان باخبر بود، روزی از او خواست کاری کند که میانهٔ بهبهانی با شاه خوب شود. مصدق هم به صراحت تمام که باز از ویژگیهای برجستهای بود که تا پایان عمر از دست نداد پاسخ داد که بازار گرم بهبهانی از آنجاست که متاعی میفروشد که نامش مشروطیت است. اگر خود شاه هم چنین دکانی باز کند، دیگر احتیاجی به حمایت بهبهانی نمیماند. شاه هم پاسخ داده بود: «حالا فهمیدم که سر شما هم بوی قرمهسبزی میدهد،» بعد هم خود بهبهانی تصدیق کرد مطلب همانی است که مصدق گفته است. به همین دلیل هم به وقت عزیمت به فرانسه بهشدت نگران بود که به او تذکره داده نشود، اما سرانجام همهچیز بهخوبی پیش رفت.
در پاریس در رشتهٔ علوم مالیه ثبتنام کرد. بهخوبی میتوان تصور کرد که این ایرانی جوان و تازهداماد با تحصیلات ایرانی قدیمی، شغل دولتی مهم، و سابقهٔ فعالیت در نهضتی انقلابی، در چارچوب فرهنگی کاملاً بیگانه و در جمع دانشجویانی که از او بسیار جوانتر بودند لاجرم میبایست چه فشارهای روانیای را تحمل کند. اما او مصمم بود ــ و شاید بیش از حد ــ مصمم بود که موفق شود و احتمالاً همین از جمله عوامل آغاز بیماری عصبیای شد که هرگز حاضر نبود در جمع نام اصلی آن را بر زبان آورد. زمینهٔ ابتلا به این بیماری قاعدتاً از قبل در او وجود داشته (حتی ممکن است که تا حدودی ارثی بوده باشد)، زیرا در غیر این صورت در تمام مواقع حساس زندگیاش به شکل حاد بروز نمیکرد و در چند مورد در حضور جمع به حملهٔ غشی دچارش نمیکرد. بدخواهان ایرانی و غیرایرانی او چه در دوران نخستوزیری او و چه پس از آن ناجوانمردانه از این حملهها برای کوبیدن او استفاده کردند. بههرحال، این بیماری سبب شد که تحصیل را رها کند و زیر نظر پرستاری فرانسوی به استراحت بپردازد.
مصدق به امید بهبود کامل به وطن بازگشت. در این حیصوبیص مشروطهخواهان نیز با تصرف تهران کودتای محمدعلیشاه را با شکست مواجه کردند و او را به تبعید فرستادند، و احتمالاً همین سبب شد که ماندن مصدق در وطن (دستکم از لحاظ روانی) برایش آسانتر شود. بهمحضآنکه سلامت و قدرت لازم را بازیافت، به همراهی مادر و همسر و سه فرزندش بار دیگر به اروپا و اینبار به کشور سوئیس رفت. چشمان مادرش آب مروارید آورده بود و به همین دلیل حاضر شد تن به این سفر دشوار به سرزمین بیگانه بدهد: مادرش اصرار داشت که حجابش را حفظ کند، درنتیجه مجبور شدند پوششی ابداع کنند که هم از لحاظ شرعی اشکالی نداشته باشد و هم او مجبور نباشد چادر به سر کند. اما همسرش چنین مشکلی نداشت و در اروپا کشف حجاب کرد.
مصدق پس از نامنویسی فرزندانش در مدارس نوشاتل، برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم مالیه به پاریس بازگشت، اما کمی بعد نظرش تغییر کرد و به تحصیل حقوق در نوشاتل پرداخت. پس از دریافت لیسانس، درضمن کار برای رسالهٔ دکتری حقوق خود که موضوعش وصیت در فقه اسلامی (مذهب تشیع) بود، مدتی در یک دارالوکاله به کارآموزی پرداخت. مصدق با احراز شرایط تحصیل تابعیت تصمیم گرفت از دولت سوئیس تقاضای تابعیت کند و بهاینترتیب جواز وکالت در سوئیس را بگیرد ــ اما بعد بر آن شد که برای تکمیل رسالهٔ دکتری از متخصصان حقوق اسلامی در ایران ــ علیالخصوص شیخ محمدعلی کاشانی ــ «استاد خود» ــ کمک بگیرد. سرانجام دکترایش را گرفت و دو فرزند ارشدش را در مدرسهٔ نوشاتل گذاشت و در آستانهٔ جنگ اول جهانی به تهران بازگشت. حال دکتر محمدخان مصدقالسلطنه نام داشت و تا زمان لغو القاب قاجاری همین نام را حفظ کرد و پس از آن همگان او را به نام دکتر محمد مصدق میشناختند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب،برای نوشتن رمان تاریخی من خیلی کمک کرد. چرا که تاریخِ معاصر غریبانه نقش نمایی میکند! و برای یادآوری آن به هموطنان،باید کوشش کرد... صرفاً متن، یک داستان یا رمان نبود و یه تاریخ نگاری زیبا بود...