کتاب من او را دوست داشتم
۳٫۶
(۸۸)
خواندن نظراتمعرفی کتاب من او را دوست داشتم
«من او را دوست داشتم» نوشته آنا گاوالدا(-۱۹۷۰)، نویسنده فرانسوی است. این رمان داستان خانوادهای است که پدر خانواده بهطور ناگهانی همسر و دو دخترش را ترک میکند و ماجراهایی را رقم میزند که موجب واکاوی و شناسایی شخصیت واقعی پدر، مادر و روابط آنها در طول زندگی مشترکشان میشود. گفت وگویی طولانی میان زنی جوان و پدرشوهرش است. پدرشوهر به او میگوید چگونه عشق بزرگش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است. نویسنده با توانایی عظیمش در درک احساسات دیگران، اشتیاق مرد متاهل را به یک زن جوان، مشاجرات روحی و انصرافش را به زیبایی به تصویر میکشد؛ کندوکاوی تکان دهنده در زندگی شخصی و کمکی پر از همدردی برای عروس خودباخته.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«چرا به من نگفت که میرود؟
چه مرد عجیبی... مانند ماهی، همیشه از تو دور میشود، از دستت سُر میخورد.
یک فنجان بزرگ قهوه ریختم و تکیه داده به پنجرهی آشپزخانه، ایستاده آن را نوشیدم. سینهسرخها را تماشا میکردم، اطراف پاکت ذرتی که دیروز دخترها روی میز جاگذاشته بودند جمع شده بودند.
خورشید تقریباً از پرچین بالا آمده بود.
منتظر بودم دخترها بیدار شوند. خانه خیلی ساکت بود.
دوست داشتم سیگاری بکشم. احمقانه بود. سالها بود سیگار نکشیده بودم. اما زندگی همین است. ارادهی باورنکردنیتان را نشان میدهید و سپس یک صبح زمستان تصمیم میگیرید که ۴ کیلومتر در سرما پیاده بروید تا یک پاکت سیگار بخرید. عاشق مردی هستید، از او دو بچه دارید و یک صبح زمستان خبردار میشوید او رفته است، چون زن دیگری را دوست دارد. باید اضافه کرد او از اینکه مرتکب اشتباهی شده است متأسف است.
مثل زنگ زدن به یک شمارهی غلط: "ببخشید، اشتباه کردهام. "
چرا! خواهش میکنم، اختیار دارید...
مثل یک حباب صابون.
باد میوزد. بیرون میروم تا پاکت ذرت را جایی مخفی کنم.»
گوسفند سیاه
برنت منزوار
آپالاچیای آشغالیاسکات مککلاناهان
پسری که از دخترها فراری بودکورت ونهگات
دوستداشتم کسی جایی منتظرم باشدآنا گاوالدا
داستانهای ترسناکمحمدزمان غفوریان
مرشد و مارگریتامیخائیل بولگاکف
تخممرغهای کشندهمیخائیل بولگاکف
خشم و هیاهوویلیام فاکنر
سنگ صبورعتیق رحیمی
محاکمهی دیگر کافکاالیاس کانتی
حجم
۱۵۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
نسخه چاپی رو خوندم ،انتشارات قطره، ترجمه الهام دارچینیان. از خوندنش لذت بردم. "باید یک بار بخاطر همه چیز گریه کرد، انقدر که اشک ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد؛به چیز دیگری
زنی که همسرش بهش خیانت کرده و اون و دوتا دخترشو ترک کرده. حالا پدرشوهرش چند روزی رو باهاش میگذرونه و تلاش میکنه تسکینش بده.البته، با تعریف ماجرای عاشقانه ی زندگی خودش! کتاب دلنشین و زیباییه. بعضا ریتم کند و یکنواختی
17- نسخه ی چاپی رو ( از مترجم دیگری) خوندم. خوب بود.
کتاب داستان خاصی نداره فقط از لابلای حرفاشون جمله های قشنگی میشه پیدا کرد
من نسخه ی چاپی رو خوندم کتاب من اورا دوست داشتم فوق العادس برخوردهای متفاوتی رو برای انسان ها وقتی طلاق عاطفی رخ میده و نتایج اون رو بررسی میکنه که تو زندگی هر انسانی پیش میاد و از همه
همدردی پدرشوهر با عروسش خوب بود ولی در کل داستانش معمولی بود
این جمله رو توذهنم از این کتاب نگه خواهم داشت که گفت یک رنج بزرگ بهتر از رنج های کوچک زیاد است.
خیلی عالیه
دوسش دارم❤
منم!!