کتاب فیلم و فرمالین
معرفی کتاب فیلم و فرمالین
کتاب فیلم و فرمالین نوشتهٔ رضا کاظمی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. موضوع این کتابْ کالبدشکافی روایت در سینماست.
درباره کتاب فیلم و فرمالین
کتاب فیلم و فرمالین دربارهٔ فیلمنامهنویسی نیست؛ اما شاید یک فیلمنامهنویس هم بتواند توشهای از آن بیندوزد. این متن دربارهٔ نقد فیلم نیست؛ اما پیوندی ناگسستنی با نقد و تحلیل فیلم دارد. تجزیه یا کالبدشکافی یک فیلم به عناصری مثل پیرنگ، زمان، مکان، شیوههای ایجاد کنشمندی، کشش دراماتیک، پایانبندی و غیره دو کارکرد درهمتنیده دارد: در یک روند مهندسی معکوس، آشنایی با این عناصر میتواند برای علاقهمندان به فیلمنامهنویسی و فیلمسازی در آفرینش یک روایت سینمایی سودمند باشد و در روندی دیگر منظری به تحلیل فیلمها و چگونگی رویکرد به آنها میگشاید.
در تحلیل نهایی، این کتاب، علیه چیزی به نام فرمول برای آفرینش هنری است. آموزهها را باید آموخت و رها کرد.
خواندن کتاب فیلم و فرمالین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران ساده و بیادعای سینما تا دلبستههای تحلیل و نقد فیلم، و از مشتاقان فیلمنامهنویسی و فیلمسازی تا فیلمنامهنویسان و فیلمسازان مخاطبان این کتاب هستند.
بخشی از کتاب فیلم و فرمالین
«زن و مردی را تصور کنید که سالهای سال با هم زندگی میکنند و همه چیزشان بر وفق مراد است و هیچ اتفاقی نمیافتد که آرامش و یکنواختی زندگیشان بههم بخورد. چنین قصهای چه جذابیتی میتواند داشته باشد؟ معلم جوانی را تصور کنید که منطبق بر یکی از کلیشههای سینمایی، برای آموزش وارد روستایی میشود. همه از او استقبال میکنند و او هم آنجا زندگی میکند و درس میدهد و رابطهاش با همه خوب است و رابطهٔ خود روستاییها با یکدیگر هم خوب است و هیچ کشمکش خاصی رخ نمیدهد. پرسش طبیعی ما این است که «پس چرا هیچ اتفاقی نمیافتد؟». دختر و پسری را تصور کنید که در یک نگاه یا اگر ترجیح میدهید چند نگاه، عاشق هم میشوند و هیچ مانعی بر سر راه وصالشان وجود ندارد و با هم عروسی میکنند و میشوند زن و مردی که اول همین پاراگراف نوشتیم: سالهای سال با هم زندگی میکنند و... پیش خودمان فکر میکنیم چرا این داستان هیچ کششی ندارد؟ برای چه باید چنین قصهٔ بیخاصیتی را تحمل کنیم؟ پاسخش اینجاست: ما فیلم میبینیم تا بینندهٔ کشمکش و پویش شخصیتها یا قهرمانهای قصه باشیم. یک روند عادی یکنواخت، برای ما جذابیتی ندارد. باید کنشی در روایت رخ بدهد تا برای دنبال کردن قصه کنجکاو شویم.
یکی از راههای ایجاد کنش در روایت و به جریان انداختن آن و به بیانی سادهتر، افزودن جذابیت برای همراه کردن مخاطب، القاء ناپایداری در روایت است. فرمول سادهای است. قصه از یک وضعیت تقریباً پایدار شروع میشود و یک عامل برهمزننده، آرامش و سکون متن را به ناآرامی و کشاکش سوق میدهد. زن و مرد خوشبخت را در نظر بگیرید، روزی زن میفهمد که مرد در موردی خاص به او دروغ میگفته. یا روزی زن اعتراف میکند که هرگز واقعاً مرد را دوست نداشته. ما به عنوان تماشاگر بلافاصله خودمان را در جایگاه یکی از شخصیتها تصور میکنیم و همین موجب میشود ادامهٔ سرنوشت آنها برایمان اهمیت پیدا کند و دوست داریم پایان این قصه را بدانیم. کنجکاوی مخاطب برای دنبال کردن شیوههای رسیدن داستان به آرامش و سکون نهایی، علت اصلی همراه شدنش با متن است. چنین الگویی، سرمشق بسیاری از متون کلاسیک در ادبیات و سینما بوده، شاید از آن رو که بیشتر فراروایتها هم از همین سازوکار شکل گرفتهاند؛ برای نمونه سکون آدم در بهشت و بعد ورود عامل برانگیزانندهٔ گناه (سیب یا گندم) و بعد هبوط و آغاز تاریخ پرتنش و ناآرام انسان در زمین، و امیدی ابدی برای رسیدن به آرامش نهایی. در درام یک یا چند شخصیت باید دچار تلفات روانی یا جسمانی (یا هر دو) شوند تا وضعیت به سکونی دیگربار برگردد. قهرمان قصه برای رسیدن به نقطهٔ آرامش باید بهایی بپردازد و از خودش مایه بگذارد. شاید بشود این بحث را با مثالی بهظاهر بیربط، روشنتر بازگفت: براساس قانون دوم ترمودینامیک، هر سامانهٔ ناپایدار با آزاد کردن انرژی به پایداری خواهد رسید. اصطلاح کلیشهای سفر ادیسهوار اشاره به سیر آفاق یا انفسی (بخوانید: سفر جسمانی یا روحانی) است که قهرمان به آن گام میگذارد تا پایداری و ثبات را به حیطهٔ زندگی خودش یا دیگران برگرداند.»
حجم
۳۹۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۳۹۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه