دانلود و خرید کتاب آدرنالین غیاث المدهون ترجمه سارا رحمتی
تصویر جلد کتاب آدرنالین

کتاب آدرنالین

انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آدرنالین

کتاب آدرنالین نوشتهٔ غیاث المدهون، شاعر فلسطینی‌تبار، با ترجمهٔ سارا رحمتی در نشر مرکز چاپ شده است. قبل از آدرنالین ۳ مجموعه‌شعر دیگر نیز از این شاعر به چاپ رسیده بود. اولین آن در سال ۲۰۰۴ و آدرنالین در سال ۲۰۱۷ چاپ شده است.


درباره کتاب آدرنالین

 اشعار این مجموعه پس از وقوع جنگ سوریه، بحران پناهندگان و ترک سرزمین مادری خلق شده‌اند و مفاهیمی چون تبعید، جنگ و بی‌عدالتی مضمون اصلی اشعارش است. غیاث المدهون که خود را نیز همواره غریب و در تبعید حس می‌کند، می‌گوید:

«من در سوئد یک فلسطینی اهل سوریه‌ام، در فلسطین یک سوری پناهنده به سوئد و در سوریه هم که مرا یک شاعر فلسطینی سوئدی می‌دانند.»

شاعر مجموعه‌شعر آدرنالین از تبعیض و تناقض‌های آزاردهنده‌ای که هر روز آن‌ها را در هر گوشهٔ جهان می‌بینیم در شعرهایش سخن می‌گوید. او اتفاقات زیبا و زشت را در کنار هم قرار می‌دهد و این گونه از وقایع تکراری، تصویری بدیع و متفاوت را برای خواننده ترسیم می‌کند. غیاث المدهون تجربهٔ این احساسات را این چنین شرح می‌دهد:

«وجودِ من مملو از احساسات و تناقضات است؛ شاعر مانند لرزه‌سنج است که لرزه‌های ناشی از احساسات و خاطرات انسان‌ها را اندازه می‌گیرد. این روزها، درد در حیاط‌خلوتِ شعرم شکوفه می‌دهد ــ جنگ در کشورم صبحانه‌ام شده و صلح در استکهلم شامِ من است، و من پارادوکسم.»

کتاب آدرنالین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به شعر جهان پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب آدرنالین

«یک لحظه پیش از حرکتِ عقربهٔ ثانیه‌شمار، وقتی بمب هنوز میان آسمان و زمین معلّق است، مردگان دست از رقص می‌کشند، دیوار خانه دست از تکیه‌دادن به دیوار سیمانیِ خانهٔ همسایه می‌کشد، فنجان‌های قهوه دست از تجمع در گنجهٔ آشپزخانه می‌کشند.

یک لحظه پیش از آنکه تی‌ان‌تی از حالت جامد به حالت گاز درآید، سکوتت را به‌وضوح می‌شنوم، آمیزه‌ای از باران و خاطرات. صدای بمب‌ها را از راه اسکایپ می‌شنوم. انگشتانت را می‌نوشم، عاشقت هستم، می‌روم، عاشقت هستم، می‌مانم، عاشقت هستم، موسیقیِ رادیو بریده می‌شود، گزارش خبری بریده می‌شود، ادیان توحیدی بریده می‌شوند، شعر که در عکس خانوادگی بین ما ایستاده بریده می‌شود.

یک لحظه پیش از رسیدن آمبولانس، پَرهایی روی اجسادِ بچه‌ها جوانه می‌زند تا بتوانند به دورها پرواز کنند. این همان صفت اکتسابی است که لامارک از آن سخن گفته بود و دانشمندان رد کردند، معجزه‌ای الهی که هیچ‌گاه رخ نخواهد داد.

یک لحظه پیش از آغاز گزارش خبری، چند قلم کالای مجانی به‌دست می‌آورم. برای مثال: یک انگشت ششم (دیگر انگشتِ وسطی برایم نمانده تا نشان‌تان بدهم)؛ اجزاء صورت یک جوان عرب که خیابان‌های اروپای پیر را پُر می‌کند (تعداد افرادی که در مترو جای خود را به افراد مسن می‌دهند بیشتر خواهد شد)؛ یک فلافلی جدید در استکهلم (به نظرمان بعد از می‌گساریِ سرِ شب خیلی می‌چسبد)؛ یک کرسی جدید برای نژادپرستان در مجلس (دلیلی دیگر برای مبارزهٔ ما با نئونازی‌ها).

در آن لحظه پیش از سکوت، درختانِ نان را تکان می‌دهم تا دوستانم گرسنه نمانند. درختان را تکان می‌دهم و صورتِ تو می‌افتد، و صورتِ من می‌افتد، و سازمان ملل متحد می‌افتد، اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر می‌افتد، یونسکو می‌افتد، صلیب سرخ، عفو بین‌الملل می‌افتد، دیده‌بان حقوق بشر می‌افتند، و شورای امنیت، و گزارشگران بدون مرز و پزشکان بدون مرز می‌افتند، جنبش عدم تعهد و دادگاه جنایات جنگی می‌افتند، و آزادی بیان می‌افتد، و جهان اول می‌افتد و دموکراسی، و حقوق زنان می‌افتند، همه‌چیز می‌افتد و گرگ پیروز می‌شود.»

NDR
۱۴۰۳/۰۷/۱۹

توصیه میکنم زبان اصلی این کتاب که خود شاعر گوینده ی اون هست رو گوش کنید

وقتی به دنیا آمدیم زندگی رنگی بود و عکس‌ها سیاه‌وسفید امروز عکس‌ها رنگی‌اند و زندگی سیاه‌وسفید.
zahra rahimzadeh
مرگ نمی‌تواند مرا وطنی بخشد، و اگر هم بتواند من آن را نمی‌خواهم
شبنم
زنی از دمشق مرا گرفت و الفبای تمنایش را به من آموخت، من بین خدایی که شیخ در قلبم کاشته بود و خدایی که در بستر او لمس کردم گُم شدم،
احسان
من در تو غرق می‌شوم همچنان‌که سوری‌ها در دریا غرق می‌شوند
احسان
زیبایی نبرد، ضرب‌آهنگ توپ‌ها، رنگ‌هایی که هر بار پس از بوسهٔ خمپاره بر خاک به هر سو می‌پراشند، صدای وزوز در گوش، موسیقی فلزات که بر هم می‌خورند و سرود ملی را برای مرگ می‌نوازند، ارکستر ضربان قلب‌ها، این‌ها همه آدم را غافلگیر می‌کند. فرصت مغتنمی است برای کشف سنگدلی انسان و رقت قلبِ آهن.
احسان
چیزی را می‌گویم که نمی‌دانید: مشکلِ جنگ آن‌هایی نیستند که می‌میرند، مشکل آن‌هایی‌اند که پس از جنگ زنده می‌مانند.
zahra rahimzadeh
تو مرا به بی‌طرف نبودن در شعرهایم متهم می‌کنی، باشد، بسیار خوب، من هرگز در زندگی‌ام آدم بی‌طرفی نبوده‌ام، همیشه جانبدار بوده‌ام و معیارهای دوگانه دارم، همیشه در مقابل نژادپرستی طرف سیاه‌پوست‌ها را گرفته‌ام، در مقابل اشغالگران طرف مقاومت را، در مقابل ارتش طرف میلیشیا را، در مقابل سفیدپوست‌ها طرف سرخ‌پوست‌ها را، در مقابل نازی‌ها طرف یهودی‌ها را، در مقابل اسرائیلی‌ها طرف فلسطینی‌ها را، در مقابل نئونازی‌ها طرف مهاجران را، در مقابل مرزها طرف کولی‌ها را، در مقابل استعمارگران طرف بومی‌ها را، در مقابل دین طرف علم را، در مقابل گذشته طرف حال را، در مقابل پدرسالاری طرف فمینیسم را، در مقابل مردان طرف زنان را، در مقابل باقیِ زن‌ها طرف تو را، در مقابل روزمرگی طرف کافکا را، در مقابل فیزیک طرف شعر را...
کاربر ۱۵۳۷۷۷۵
کلماتم انجیل‌های کوچکی که پیامبران از آنها غافل ماندند و نفوس گمراه‌شده آن‌ها را پذیرفتند
احسان
پلکانی هستم که تا مرتفع‌ترین اعماق پایین می‌رود، ردّپای دزدان بر ماسه. بدنم مهمان‌خانه‌ای‌ست برای مسافران، کلماتم انجیل‌های کوچکی که پیامبران از آنها غافل ماندند و نفوس گمراه‌شده آن‌ها را پذیرفتند.
کاربر ۱۵۳۷۷۷۵
پلکانی هستم که تا مرتفع‌ترین اعماق پایین می‌رود، ردّپای دزدان بر ماسه. بدنم مهمان‌خانه‌ای‌ست برای مسافران، کلماتم انجیل‌های کوچکی که پیامبران از آنها غافل ماندند و نفوس گمراه‌شده آن‌ها را پذیرفتند. برای گنجشک‌های سیم‌خاردار خرده‌نان می‌پاشم و افتخار را روی آسفالت اخته می‌کنم. این همان چیزی‌ست که در مدارس دولتی به ما آموختند و بعد رهایمان کردند تا مانند خرگوش علف‌های ذلت را بجَویم. به شما گفته بودم به کسی اجازه نمی‌دهم وقتی دمشق در حال استحمام است و محجوبانه تن کوچکش را عریان کرده پنهانی آن را دید بزند. نمی‌گذارم سرزده ... وارد شوید.
کاربر ۱۵۳۷۷۷۵

حجم

۵۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۵۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان