دانلود و خرید کتاب لال ماهی محمدرضا براری
تصویر جلد کتاب لال ماهی

کتاب لال ماهی

امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب لال ماهی

کتاب لال ماهی، مجموعه داستان‌های کوتاه نوشته‌ی محمدرضا براری است. مضامین داستان‌های مجموعه لال ماهی، انسان و درگیری‌های او با دنیای درون و بیرونش است. 

درباره‌ی کتاب لال ماهی

کتاب لال ماهی مجموعه داستان‌های کوتاه محمدرضا براری است. داستان‌هایی خواندنی و زیبا که در جغرافیای شمال کشور رخ می‌دهند. تصویرسازی‌های زیبا و قوی کتاب کاری می‌کند که رطوبت و بوی هوای شمال را حس کنید. در داستان‌های مجموعه لال ماهی، پیوند انسان و طبیعت و عناصری که در جای جای طبیعت شمال هستند، دیده می‌شوند. مضامین و مفاهیم داستان‌ها بیشتر حول محور تنهایی و رنج انسان امروز، در مواجهه با خود و اطرافش و شکل‌گیری کشمکش میان آن دو است. داستان‌های کتاب لال ماهی از درونیات انسان امروزی حرف می‌زند و زندگی انسان مدرن را به تصویر می‌کشد.

کتاب لال ماهی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر خواندن داستان کوتاه را دوست دارید، کتاب لال ماهی را انتخاب کنید.

درباره‌ی محمدرضا براری

محمدرضا براری در ۱۳۵۶ متولد شد. او حالا ساکن بابلسر است و پیش از انتشار کتاب لال ماهی، سه دفتر شعر به نام‌های دیگر اشتهای عاشق شدن ندارم، فرشته‌هایی از فلز و شباهت منتشر کرده است.

بخشی از کتاب لال ماهی

شهره گفت: «بریم لب ساحل، خیلی ساله نرفتم. پوسیدیم توخونه!»

تمایل نداشتم. اماحرفی نزدم. بعد که رسیدیم خودش پشیمان شد. «این شـهر خراب شـده آنقـدر کوچیکه کـه همه همدیگه رو می‌شناسـن. بخوای تکون بخوری داسـتانت سـر زبوناسـت.» بعد هر جا که می‌رفتیم، شهره می‌گفت: «آخ...این یارو همسـایه‌ی داداش قباده.» با دسـت جلوی صورتش را می‌گرفت: «این پسـرعمه خسـرو هست، اون که قایق کرایه می‌ده، شوهرسکینه هسـت.» آنقدر آدم‌ آشـنا دید که دریا زهرمارمان شـد. «نباید می‌آمدیم. همه ما رو با هم دیدن.» پیرزن خبر داشـت. خودش ما را راهی کرده بود. گفت: «من و سـتایش می‌خوایم بریم خونه‌ی آبجی کوچیکه.» سـتایش می‌خواست همراه ما بیاید. ولی بعد، پیشمان شد. فقط به مادرش سفارش کرد برایش بادکنک بخریم. «قرمز بگیر،آبی هم باشه.صورتی و سفیدم!»

«بگو لطفا!»

دیگر، روزها جایی نمی‌رفتیم. اگر وقت بود و شهره حوصله داشت، با تاریک شـدن هـوا بیـرون می‌زدیم. مادر زنـگ زده بود برگـردم تهران. گفـت: «ریاضت کشـیدن بسـه. ولت کرده که کرده، بیا سـر جای خودت!»

حرف‌هـای دیگر هم زد. همان حرف‌های همیشگی. نمی‌توانستم سرجایم باشم. نمی‌خواستم جایی باشم که بودم. دلم برای کسی تنگ نشده بود. هنوز یاد پروانه که ‌می‌افتادم دلم تیر می‌کشید. مادرآهی کشید. یک آه طولانی که می‌خواست از پشت تلفن تا شمال بیاید و همراهم شود ومرا با خودش برگرداند.

Moein Hoseini
۱۳۹۹/۰۶/۳۱

کتاب خیلی زیبا است

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۱۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۶۱۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان