«بافتههای رنج» نوشته علی محمد افغانی( -۱۳۰۴)، نویسنده معاصر ایرانی است. این کتاب روایتگر دردهای کارگران و گروههای کمدرآمد در جامعه ایرانی به ویژه زنان در بستر اجتماعی-اقتصادی ایران است. این رمان از تاریخی روزهای دشوار ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی همزمان با جنگ جهانی دوم و اشغال ایران و قحطیهای پس از ان را به تصویر میکشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«چون بچه گشنهاش شده و ناسازگاری را سر کرده است به خانه برمی گردم. دختر عموی مادرم، حاجیه خانم قابله آنجا هم است. طبق قولی که داده آمده است تا زنم را ببیند. او زنی است شصت ساله که در حرکات و رفتار خیلی جوانتر مینماید. صورتی دارد با پوست زیتونی شفاف و چشمان مشکی خیلی روشن. ردیف دندانهای روکش شده طلا که وقتی میخندد سیمایش روشنتر و جذابتر میشود. وقتی که وارد میشوم میکوشد چادرش را بردارد و به سر کند ولی نیمهراه فراموشش میشود. میگوید:
ــ آدم از بچه خودش که رو نمیگیرد.
این تکیه کلام او است که به هرکس از پیر و جوان که میرسد میگوید. این را هم بگویم که او مرا نزایونده. بلکه مادرش زائونده. وقتی که من به دنیا آمدم او ده ساله بود. دوباره میگوید:
ــ رضوان، کمی زود به خانه آمدی. برو نیم ساعت دیگر برگرد. بچه را هم ببر. زنت هنرمند قابلی است. آدم برای خدا بگوید. بینی بیناللّه فرش خوبی بافته است. من توی تیرون و آبادیهای اطراف، دستکم روزی شش خانه سر میکنم. آخر، یک ماما هیچوقت توی خانه خودش بند نمیشود. مثل خر چرچی دایماً به گشت است و بیدعوت سرش را توی هر سوراخی میکند. توی این خانهها کارهای زیادی به چشم دیدهام و میبینم.
همه باید بیایند دستها و انگشتهای هنرریز او را ماچ کنند. او اگر بخواهد پول بهتری گیرش بیاید باید برود سراغ قالیهای ابریشمی. مطمینم که از عهدهاش بر میآید. اگر من صاحب کارش بودم انگشتهایش را طلا میگرفتم.»
نظرات کاربران
مشاهده همه نظرات (۱۳)خیلی گرونه منکه نتونستم بخرمش
سلام کتاب فکر کنم خیلی سانسور شده ؛ بخاطر همین قلم نویسنده جذابیت نداشت همش خاطرات بود
دوستای گل کتابخون، من دارم میرم،البته فعلا....خیلی از اشنایی باهاتون خوشحال شدم،امیدوارم به زودی دوباره بیام پیشتون... از همه کسایی که تو این مدت به همدیگه کمک کردن ممنونم و واسشون ارزوی موفقیت دارم. دلم واستون تنگ میشه دوستان....فعلا خداحافظ همتون
خیلی گرونه😦😦😦
...
بخاطر گرونی بیش از حد از خرید منصرف شدم ،دزحالی که کتاب شوهرآهوخانم این نویسنده رو دارم وخوندم ،که یک شاهکار بزرگ ادبی ست ،ب ای سودجویان عرصه کتاب متاسفم ،
مزخرف
خدایی خیلی گرونه😱😱هفتصد صفحه که بیشتر نیست چرا انقدر گرونه؟؟؟؟؟؟؟
گرونه ،گرونه،گرونه
بسیار چرت و مزخرف فقط خوندم که تموم شه چون از نصفه موندن کتاب خوشم نمیاد . وقت و پولتون رو پای این کتاب هدر ندین.نویسنده فقط پر حرفی کرده و اصلا نفهمیده چی داره می نویسه. از پنج صفر میدم:)))