دانلود و خرید کتاب گرسنگی رکسانه گی ترجمه نیوشا صدر
تصویر جلد کتاب گرسنگی

کتاب گرسنگی

معرفی کتاب گرسنگی

کتاب گرسنگی نوشتهٔ رکسانه گی و ترجمهٔ نیوشا صدر است و انتشارات چترنگ آن را منتشر کرده است. این کتاب دربارهٔ «سرگذشت بدن من» است و در مجموعه روان‌شناسی اجتماعی قرار می‌گیرد.

درباره کتاب گرسنگی

داستان گرسنگی؛ سرگذشت بدن من داستانی دربارۀ پیروزی نیست. خاطره‌ای از کاهش وزن نیست. این کتابی انگیزه‌بخش نیست. داستان این کتاب صرفاً داستانی واقعی است.

نوشتن این کتاب یک اعتراف است. سرگذشت بدن نویسنده است، زیرا غالباً به داستان بدن‌هایی چاق اعتنایی نمی‌کنند، آن‌ها مردود شمرده یا به استهزا کشیده می‌شوند. مردم بدن‌هایی این‌چنین را می‌بینند و خیال‌های خودشان را می‌بافند. آن‌ها خیال می‌کنند که چرایی بدن این‌چنینی را می‌دانند. نمی‌دانند. این داستانی از پیروزی نیست، اما داستانی است که باید گفته شود و سزاوار شنیده شدن است.

این کتابی است دربارۀ بدن نویسنده، دربارۀ گرسنگی‌کشیدنش و سرانجام کتابی است دربارۀ محوشدن، تباه‌شدن و خواست فراوان، خواست دیده‌شدن، فهمیده‌شدن. این کتابی است دربارۀ آموختنِ هرچند آهستۀ اینکه به خودمان رخصت دیده‌شدن بدهم. رخصت فهمیده‌شدن.

خواندن کتاب گرسنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که با اندام خود در صلح نیستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گرسنگی

برای بازگو کردن داستان بدنم، وزنم را در سنگین‌ترین زمان زندگی‌ام به شما بگویم؟ آن عدد را که حقیقت شرم‌آورش همیشه گلویم را می‌فشرد به شما بگویم؟ به شما بگویم که می‌دانم نباید حقیقت بدنم را شرم‌آور تلقی کنم؟ یا صرفاً درحالی‌که نفسم را حبس می‌کنم و قضاوتتان را انتظار می‌کشم حقیقت را بر زبان بیاورم؟

من در اوج سنگین‌وزنی‌ام دویست و شصت و دو کیلوگرم بودم با قد صد و نود و دو سانتی‌متر. عددی تکان‌دهنده است، عددی که به دشواری می‌توانم باورش کنم، اما زمانی این عدد حقیقتِ بدن من بود. در کلینیک کلیولند در وستن فلوریدا از آن آگاه شدم. نمی‌دانم چگونه می‌گذارم که مهار اوضاع تا این حد از دستم دربرود، اما می‌گذارم.

پدرم با من به کلینیک کلیولند آمده بود. ماه ژوئیه بود و من در اواخر دهۀ دوم زندگی‌ام بودم. بیرون داغ و مرطوب و سبز و خرم بود؛ اما هوای درون کلینیک، بسیار سرد و آمیخته با بوی مواد ضدعفونی. همه‌چیز صیقلی بود، از چوب و مرمر گران‌قیمت. اندیشیدم، دارم تعطیلات تابستانم را این‌گونه سپری می‌کنم.

داخل اتاق کنفرانس در نشستِ آشنایی با جراحی بای‌پس معده هفت نفر دیگر هم بودند؛ دو مرد چاق، زنی با اندکی اضافه‌وزن و همسر لاغرش، دو نفر با روپوش آزمایشگاه و زنی دیگر با جثه‌ای بزرگ. حین بررسی اطرافم، همان کاری را کردم که آدم‌های چاق زمانی که کنار آدم‌های چاق دیگر قرار می‌گیرند به انجام آن متمایل‌اند: اندازۀ خودم را نسبت به آنان تخمین زدم. جثه‌ای بزرگ‌تر از پنج نفر آن‌ها و کوچک‌تر از دو نفر دیگر داشتم. دست‌کم این چیزی بود که با خودم گفتم. با پرداخت دویست و هفتاد دلار بخش قابل‌توجهی از روزم را برای شنیدن سخنانی دربارۀ مزایای تغییر اساسی اندامم برای کاهش وزن صرف کردم. پزشکان آن را «تنها درمان مؤثر برای چاقی مفرط» می‌خواندند. پزشک بودند و لابد می‌دانستند چه چیزی برای من بهتر است. می‌خواستم حرفشان را باور کنم.


شهرزاد
۱۴۰۱/۰۲/۲۰

همانطور که در مقدمه کتاب هم آمده، این کتابی در رابطه با چگونگی موفقیت برای کاهش وزن نیست و در فصل آخر کتاب هم با اندام بسیار باریک نویسنده و کاهش وزن بالای او مواجه نمیشوید . در این کتاب

- بیشتر
Moo TB
۱۴۰۱/۰۲/۲۶

این کتاب به نوعی اتوبیوگرافی نویسنده است که در آن توضیح می‌دهد چطور از بدنش متنفر شده و چطور این تنفر منجر به چاقی مفرط می‌شود. همچنین با موشکافی بسیار، به ما نشان می‌دهد که چطور «بدن چاق» تبدیل به

- بیشتر
کاربر 976972
۱۴۰۱/۰۴/۱۱

اگر در زندگی حتی در دوره ای درگیر اضافه وزن و رژیم و سپس شکست در اون بودید، اگه با تصویر بدنیتون مشکل داشته یا دارید و یا اگر به نوعی از اختلالات تغذیه مبتلا هستید تک تک سطرهای این

- بیشتر
reyhaneh amouie
۱۴۰۱/۰۳/۱۶

ترجمه ضعیف بود ولی این ضعف خللی در فهم کلی ایجاد نمیکرد.

یك رهگذر
۱۴۰۳/۰۹/۲۸

برای هیچکدام از ما آسان نیست که پرده از عمیق‌ترین احساسات و درونیات خودمان برداریم یا پنهان‌ترین رازهای خود را افشا کنیم. نویسنده‌ی این کتاب نیز از این دسته بیرون نیست! پس از تجربه‌ای تلخ در دوازده سالگی، نویسنده‌ی ما

- بیشتر
کاش می دانستم که تجاوز به من گناه من نیست.
یك رهگذر
من با رشد یافتن در فرهنگی عموماً زهرآگین برای زنان، فرهنگی که پیوسته در تلاش برای لگام زدن به بدن زن است، می دانم که مقاومت در برابر معیارهای نابخردانه، که بدن من یا هر کس دیگر چگونه باید باشد، تا چه حد مهم است. اما آنچه می دانم و آنچه حس می کنم با هم بسیار متفاوت است.
یك رهگذر
من زنی چاقم. تصور نمی کنم زشتم. از خودم آن گونه که جامعه می طلبد بیزار نیستم، اما در این جهان زندگی می کنم. من در چنین کالبدی، در چنین جهانی زندگی می کنم و از شیوه ای که این جهان اغلب به چنین کالبدی واکنش نشان می دهد بیزارم. بر پایهٔ عقل می پذیرم که مشکل من نیستم. مشکل، این جهان و بی میلی آن به پذیرش من و همراهی با من است
یك رهگذر
او پسر خوبی بود از خانواده‌ای خوب که در محله‌ای خوب زندگی می‌کرد، اما از بدترین راه‌ها به من صدمه زد. مردم به ندرت همان چیزی هستند که به نظر می‌رسند.
یك رهگذر
در تبلیغی دیگر اپرا محزون می‌گوید: «هر زن چاقی می‌داند که درونش زن دیگری است که می‌تواند به آن بدل شود.» این تصوری متداول است که چربی پیرامون ما زنی باریک‌اندام را در میان گرفته است. هروقت این آگهی تلویزیونی بخصوص را می‌بینم، فکر می‌کنم که من آن زن باریک‌اندام را بلعیده‌ام و خوشمزه بود اما کافی نبود. و بعد فکر می‌کنم که چه افتضاحی است ترویج این اندیشه که خود راستینمان زن باریکی است که مانند طراری غاصب و نامشروع میان بدن فربه‌مان پنهان شده است.
شهرزاد
افراد بسیاری در زندگی خودم بودند که حتی پیش از آنکه مرا ببینند یا در نظرم بگیرند بدنم را می دیدند.
یك رهگذر
به بیشتر دختران آموخته می شود که باید ضعیف و کوچک باشیم، که نباید فضا اشغال کنیم، که باید دیده شویم، اما شنیده نه و اگر دیده می شویم، باید مطلوب مردان باشیم، مقبول جامعه.
یك رهگذر
به فاصله گرفتن از استانداردهای صُلبی زیبایی که زنان را به پذیرش آرمان هایی واهی ناگزیر می کند باور دارم، باور دارم که باید تعاریفی گسترده از زیبایی داشته باشیم که بدن های متنوعی را شامل شود؛ باور دارم که برای زنان حیاتی است که در کالبدشان احساس آسودگی کنند بدون تمایل به تغییرِ تمام جزئیات آن برای یافتن چنین احساسی؛ باور دارم (دوست دارم باور داشته باشم) که ارزش من به مثابهٔ انسان وابسته به اندازه و ظاهرم نیست.
یك رهگذر
در طول دبیرستان، صرفاً آنچه از من توقع می رفت را انجام می دادم. در مدرسه وانمود می کردم دانش آموز خوبی هستم و هنگام حرف زدن با والدینم وانمود می کردم که فرزند خوبی ام، درحالی که ذهنم در حال فروپاشی بود.
یك رهگذر
تلاش برای اینکه خودت باشی و به خودت دلگرم، کافی است اگرچه هراس‌انگیز. پذیرفتنش ترسناک است که همان‌طور که هستی می‌توانی کافی باشی. در اینکه خودت باشی دلواپسی‌ای نهفته است. پرسش تکراری «چه می‌شود اگر؟» پیوسته در ذهن پرسه می‌زند. چه می‌شود اگر کسی که هستم ابداً کافی نباشد؟ چه می‌شود اگر هرگز به قدر کافی سزاوار کسی نباشم؟
یك رهگذر

حجم

۲۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

حجم

۲۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
تومان