کتاب برای عشق به میهن
معرفی کتاب برای عشق به میهن
کتاب برای عشق به میهن نوشتهٔ مائوریتسیو ویرولی و ترجمهٔ مهدی نصرالهزاده است. نشر بیدگل این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب، جستاری در باب وطنپرستی و ملیگرایی است.
درباره کتاب برای عشق به میهن
مائوریتسیو ویرولی در کتاب برای عشق به میهن، در قالب جستار، به دو مفهوم مناقشهبرانگیز تاریخ بشر، یعنی «وطنپرستی» و «ملّیگرایی» پرداخته است.
مائوریتسیو ویرولی در این جستار، به اینکه این دو مفهوم چهطور، کجا و چرا از یکدیگر جدا میشوند، میپردازد. این مسئله، در چند سدهٔ اخیر و بهویژه از دوران شکلگیری دولت-ملتهای مدرن، بسیار مورد تأمل قرار گرفته است. وطنپرستی (ناسیونالیسم) عقلانی، هر انسان آزاد و آزادهای را نسبت به سرزمین خود، حساس و مسئول بار میآورد. این وطنپرستی، همان وطنپرستی و میهندوستی جمهوریخواهانهای است که مدّ نظر ویرولی در کتاب برای عشق به میهن است. جمهوریخواهی را میتوان در کنار میهندوستی نشاند اما از این دیدگاه که عشق به وطن، زادگاه، سرزمین پدری و مادری و خاکی که در آن به دنیا آمدهایم و بر آن زندگی کردهایم، جدا از مردم آن جغرافیا و کشور نیست. این خودِ ما هستیم که سرزمینمان را میسازیم و با یکدیگر، تاریخ، امروز و فردای آن را رقم میزنیم. این کار، بدون عشق به مردم این سرزمین و عشق به خود آن معنایی ندارد.
از همین روی برای عشق به میهن: جستاری در باب وطنپرستی و ملیگرایی میان احساس عاشقانهی ما نسبت به سرزمینمان و احساسات ملّیگرایانهی حاصل از تأکید بر باورهای جزمی باستانی، اعتقادی و شدیدا گذشتهگرایانه و مناسکی، تفاوت فاحشی میبیند و با کندوکاو در ریشههای هردو، به خاصه در اروپا و آمریکا، نشان میدهد که چهگونه ملّیگرایی دشمن آزادی و مردم است و بینیاز به جمهوری میتواند ابزار دست اقلّیتی خونریز و خونخوار باشد و وطنپرستی با احساس واحد و کثیر عاشقانهای که در تکتک مردم یک کشور ایجاد میکند، مردم را نسبت به آب، خاک، هوا و سرنوشت همهی آدمهای آن کشور، حساس میکند. خواندن «برای عشق به میهن» در زمانهی اکنون که منفعتطلبی فردی بلاهتبار، دیگریهراسی، مردمگریزی و افتراق میان فردفرد اعضای جامعه، ما را به سراشیبی سقوط و ویرانی تمدنی رساندهاست، میتواند آتشهای زیر خاکستر جانمان را روشن کند و امید را به اردوگاه پراکندهمان بازگرداند، شاید که آینده از آن آزادی و آبادی باشد.
خواندن کتاب برای عشق به میهن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران جامعهشناسی و روابط بینالملل پیشنهاد میکنیم.
درباره مائوریتسیو ویرولی
مائوريتسيو ویرولی در ۱۴ مارس ۱۹۵۲ میلادی به دنیا آمده است. او استاد برجستهٔ ایتالیاییِ سیاست در دانشگاه پرینستون، استاد دولت در دانشگاه تگزاس (آستین) و استاد ارتباطات سیاسی در دانشگاه ایتالیا سوئیس (لوگانو) است.
بخشهایی از کتاب برای عشق به میهن
«پیروزی ایدئولوژیکی زبان ملیگرایی، زبان وطنپرستی را به حواشی اندیشۀ سیاسی امروزی رانده است، و بااینحال، وقتی مردمان در نبردهای مختلف برای آزادی درگیر میشوند، وقتی مجبور میشوند با وظیفۀ بازسازی ملتهایشان در پی تجارب جنگ و رژیمهای تمامیتخواه مواجه گردند، نظریهپردازان میتوانند عناصری از زبان قدیم وطنپرستی را ذیل رتوریک چیرۀ ملیگرایی بازیابند و احیا نمایند. تلاشهای آنان همیشه، هم بهلحاظ تاریخی و هم بهلحاظ نظری، حائز اهمیت است؛ در اکثر موارد، آنها مسیر فکری درستی را که سزاست برای بازسازی زبان وطنپرستی بدون ملیگرایی دنبال شود پیشنهاد میکنند. اما لازم است کار بیشتری صورت گیرد؛ جستوجو تمام نشده است.
یکی از مهمترین مثالها در زمینۀ کشف دوبارۀ زبان وطنپرستی در نوشتههای شهید ضدفاشیست ایتالیایی، کارلو روسّلّی، میتواند یافت شود. در اثر عمدهاش، Socialismo liberale (سوسیالیسم لیبرال)، که در سال ۱۹۲۹ در تبعید تألیف شد، روسّلّی اظهار داشت که نحوۀ برخورد سوسیالیستهای ایتالیایی در «بیاعتنایی به والاترین ارزش حیات ملی» یک اشتباه سیاسی جدی بوده است. حتی اگر این کار را «محض خاطر پیکار با... شکلهای بدْوی یا منحط یا خودخواهانۀ سرسپردگی به میهن» انجام داده باشند، درواقعیت امر، سیاست آنها به احزاب دیگر کمک میکند «که موفقیتشان را بر پایۀ بهرهبرداری از اسطورۀ ملی بنا کنند».
به دید روسّلّی، سوسیالیستها از درک این نکته عاجز ماندند که احساس ملی (sentimento di nazionalità) یک سازۀ مجرد نظری نیست، بلکه یک هیجان انسانی اصیل و حقیقی است، هیجانی که بهویژه در کشورهایی مانند ایتالیا و آلمان که استقلال ملیشان را دیرتر به دست آوردهاند قوی است. بهجای آنکه بکوشند احساس ملی را با بینالمللگرایی (انترناسیونالیسم) جایگزین کنند، سوسیالیستها باید آن را از هرگونه پیوند با کنترل دولتی، ملیگرایی، امپریالیسم و همۀ اسطورههای ناظر به اولویت ملی پالوده سازند و آن را به نیروی سیاسی سازندهای تبدیل کنند که برای وحدت اروپا جواب میدهد.
روسّلّی خط مرزی روشنی بین وطنپرستی و ملیگرایی میکشد. او وطنپرستی را با دعاوی نسبتبه آزادیای که بر شالودۀ احترام به حقوق مردمان دیگر بنا شده یکی میانگارد و ملیگرایی را نیز با سیاست قدرتافزاییای که رژیمهای واپسگرا آن را تعقیب میکنند برابر میداند. هردوی این ایدئولوژیها احساس ملی را مخاطب قرار دادند و هردو هیجانات قدرتمندی را در کنترل و زیر فرمان خود داشتند. درست به همین دلیل، به باور روسّلّی، از آنها باید علیه یکدیگر استفاده کرد. بهجای طرد و نفی آن بهعنوان تعصب کور، ضدفاشیستها باید وطنپرستی را در کانون برنامۀ خود قرار دهند: به گفتۀ او، انقلاب ضدفاشیستی «یک وظیفۀ وطنپرستانه» است.
ضدفاشیستها برای آنکه وطنپرستی خود را داشته باشند نیازمند تلقی و انگارهای از پاتریا بودند که بهطور ریشهای متفاوت با تلقی مورد استفادۀ عوامفریبان فاشیست بود. به نوشتۀ او، پاتریای ما «با جهان اخلاقی ما و با پاتریای همۀ انسانهای آزاد مطابقت دارد»؛ این ارزشی است که با سایر ارزشهای مربوط به ضدفاشیسم کاملاݩً همخوان و همساز است: کرامت انسانها، آزادی، عدالت، فرهنگ و کار. فاشیستها ملت و ایتالیا را تجلیل میکنند و بزرگ میدارند؛ ضدفاشیستها نیز باید خودشان را بهعنوان طرفداران ملت معرفی کنند و از ایتالیا و ایتالییَت (Italianness) تجلیل کنند و آن را بزرگ بدارند؛ با وجود این، ملت موردنظر آنها باید ملتی آزاد و گشوده به روی اروپا و جهان باشد، و ایتالیای آنها و ایتالییتشان باید زبدۀ ایتالیا را در خود بگیرد و ادغام سازد: ایتالیای ماتزینی، گاریبالدی، پیساکانه؛ ایتالیای ایتالیاییهای متمدن، ایتالیای دهقانان، ایتالیای کارگران و ایتالیای روشنفکرانی که صداقت و ثباتقدمشان را حفظ کردهاند. وفاداری ضدفاشیستها به این ایتالیا، و فقط به چنین ایتالیایی، تعلق دارد: به نوشتۀ روسّلّی، ما میتوانیم با صدای بلند و با غرور بگوییم که ما خائنان به پاتریای فاشیستی هستیم، چون ما به ایتالیای دیگری وفاداریم.
چند سال بعد، ضدفاشیست دیگری، اینبار فرانسوی، راهی را که به کشف و پرداخت دوبارۀ محتوا و مضامین زبان وطنپرستی میرسید پیدا کرد: در سال ۱۹۴۳، سیمون وِی کتاب L’Enracinement (نیاز به ریشهها ) را هنگامی که در لندن بود و برای فرانسۀ آزاد (یا همان دولت در تبعید فرانسه) کار میکرد نوشت. در پاسخ به تقاضای صورتگرفته از او برای آنکه دربارۀ امکان باززایی فرانسه بنویسد، آنچه سیمون وِی پیش نهاد بازتفسیری قدرتمند از وطنپرستیِ آزادیگرا و شفقتمحوری بود که به نیازی ویژه، نیاز به ریشهداریِ فرهنگی و معنوی، پاسخ میدهد، بدون آنکه عشق به میهن را به اینهمانی کور یا تفاخر نسبتبه یکتایی و بیهمالی ملتمان تبدیل کند. به نوشتۀ وِی، تعهد ما به کشورمان ریشه در نیاز حیاتیای دارد که انسانها به ریشهداری دارند:
درست همانگونه که بسترهای کِشت معینی برای جانداران میکروسکوپی معینی وجود دارد، و انواع معینی از خاک برای گیاهان معینی، به همین ترتیب، جزء معینی از روح در هرکس و شیوههای معینی از اندیشه و عملِ سرایتپذیر بین افراد هست که فقط در بستر و زمینهای ملی وجود دارند و وقتی کشوری نابود گردد آنها هم محو و ناپدید میشوند.»
حجم
۲۶۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
حجم
۲۶۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب را به بخش کتابخانه اضافه کنید
این کتاب، یکی از بهترین کتابهایی هستش که این مدت خوندم. به ویژه در شرایط حساس کنونی، خوندن این کتاب را به همه شدیدا توصیه میکنم.
من خیلی سال پیش این کتاب رو خوندم،وقتی نو جوان بودم،اون موقع اسم کتاب خرمگس بود،نمیدونم چرا الان اسم کتاب عوض شده،واقعا برام جای سواله؟
خوب و آموزنده.