کتاب اکنونی دیگر
معرفی کتاب اکنونی دیگر
کتاب اکنونی دیگر نوشتۀ یانیس واروفاکیس و ترجمۀ رسول قنبری است. نشر افکار این کتاب را منتشر کرده است. اکنونی دیگر در مجموعهٔ امید و آرمانشهر نشر افکار چاپ میشود.
درباره کتاب اکنونی دیگر
یانیس واروفاکیس نظریهپرداز اقتصادی برجستهای است که کتاب حرفهایی با دخترم دربارهٔ اقتصاد: تاریخچهٔ مختصر سرمایهسالاری را حتماً از او خواندهاید. کتابهای او بیشتر حول محور مباحث اقتصادی با زبان ساده و شفاف و روان میچرخد. واروفاکیس در رمان اکنونی دیگر، از خلال آرمانهای اینجهانیِ سه شخصیت متعارض، یک آرمانشهر میسازد و به روایت متفاوتی از امکانهای زیستن میرسد. این داستان هم اسطورهای و یونانی است؛ البته یونان بحرانزدهای که تمدن اروپایی روی ستونهای آن استوار شده، اما اکنون همچون زائدهای دردسرساز برای اقتصاد اروپا نمایانده میشود و هم اتوپیایی و جهانی. هم شکست نویدبخشی ایدئولوژیهای راست، چپ و علمگرایی؛ و هم مرگ هر هشداردهندهای که او را دیوانه پنداشتهاند، هرچند معلوم شود که حقیقت گفته است. در کتاب اکنونی دیگر قرار است با مباحث اقتصادی فراوانی آشنا شوید که شخصیتها بهسادگی دربارهٔ آنها صحبت کرده و بسیاری از اتفاقات دنیا را نقد و تحلیل میکنند. اینکه دقیقاً در دنیا چه اتفاقاتی میافتد و چرا نابرابری اقتصادی و اجتماعی اینقدر در جهان زیاد است، یکی از بحثهای معمول این کتاب است. چنانکه دوست داشته باشید بدانید اگر آرمانشهری در دنیا وجود داشته باشد چطور است و آیا برقرار باقی میماند، کتاب اکنونی دیگر را حتماً بخوانید.
خواندن کتاب اکنونی دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب اکنونی دیگر را به تمام علاقهمندان به مسائل اقتصادی و جامعهشناسی و پژوهشگران فلسفهٔ یونان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اکنونی دیگر
من و آیریس در ویرانشهر زندگی دانشگاهی انگلستان با همدیگر آشنا شدیم. هر دو در بدبختی به سر میبردیم؛ او در ساسکس۲۳، من در اِسکس۲۴. بهشوخی به هم میگفتیم: «... با پیشوند». اوایل ۱۹۸۲ بود که در مدرسهی اقتصاد لندن، در یکی از بیشمار تجمعاتی که در آن روزها توسط فعالین چپگرا و با هدف مبارزه با تاچریسم۲۵ تشکیل میشد، مسیرمان به همدیگر خورد. پس از دو ساعت توپ و تشر زدن سخنرانان ملالآور روی سکو، آیریس برخاست تا نطق خود را ادا کند. صلابت خاصی داشت.
او با لحنی مصمم اما سرخوشانه گفت: «وقتی داشتم به سخنرانان پیشین گوش میدادم، با خودم فکر کردم که مگی تاچر را به من بدهید.» او که بهوضوح از نگرانی مخاطبان لذت میبرد، گفت: «مگی برخلاف شما، چیزی را که میخواست، به دست آورد. ما در یک لحظهی انقلابی قرار داریم. دوران صلح موقت بیناطبقاتی پساجنگی سر آمده است. اگر میخواهیم از ضعیفان دفاع کنیم، نباید تدافعی عمل کنیم. ما باید همانگونه از خودمان دفاع کنیم که مگی میکرد: از نظام پیشین دل بکنیم و نظامی کاملاً جدید بیافرینیم. منظورم ویرانشهر مگی نیست، بلکه آرمانشهری است کاملاً جدید. شما مشغول پانسمان اجساد همرزمانتان هستید، درحالیکه مگی دارد گورهایتان را میکَند. اگر مجبور باشم میان شما و او یکی را انتخاب کنم، بیشک مگی را انتخاب خواهم کرد. هر چقدر هم که رفتارهایش ددمنشانه باشند، دستکم در براندازی مصمم است!»
آن لحظات، لحظات غسل تعمید من با روح آتشین آیریس بود. اما سخنان آیریس، همچنان که با صلابت در روح بسیاری از ما طنین میانداخت، محرومیت وی از حقوق اجتماعی را نیز تضمین میکرد. رادیکالها دوست ندارند کسی آنها را مبتذل بنامد. یک بار وقتی او را متهم به این کردم که بیشتر شبیه گرگی تنهاست تا یک معتقد به همبستگی، با افتخار و بدون ذرهای کنایه گفت: «دقیقاً خودم هستم!»
با گذر سالها، اشتیاق طبیعی آیریس برای طرد موافقان جهانبینی وی، متناسب با تمایل جامعه به پذیرش جهانبینی مخالف افزایش مییافت. به باور وی، بزرگترین دستاورد تاچر این بود که برای تمام مردم، تصور انجام کاری را که برایشان سود مادی به همراه ندارد، غیرممکن ساخت. آیریس که تا بن دندانش مخالف این وضع بود، از فهمیدن این موضوع که هر کسی که در جامعه بود، هر جا که میتوانست قدرتی داشته باشد با بیپروایی از آن استفاده میکرد، وحشت میکرد و آزرده میشد، از جمله در تجمعات عمومی نکوهش تاچر، مرکز مالی لندن۲۶ و انواع مطبوعتر حرصوآز. آیریس فمنیست پرشوری بود که نمیتوانست فمنیستها را تحمل کند و آنها را بازیگران صاحبامتیازی میدید که از آزادی جنسی واهمه دارند و عادت دارند از طرف کسانی سخن بگویند که میبایست رهبری جنبش علیه نظم پدرسالارانه را در دست میگرفتند. او همجنسگرایی بود که برای «میل به همبستگی با جنس ضعیف و میل به عصبانی کردن همجنسگرایان» با مردان رابطهی جنسی داشت؛ مارکسیستی بود که بیشتر مارکسیستها را بهخاطر استفاده از روایت رهاییبخش مارکس برای سوءاستفاده از رفقای خود، ایجاد پایههای قدرت خود، کسب مقام، سوءاستفاده جنسی از دانشجویان، و در نهایت در دست گرفتن کنترل پولیتبورو۲۷ و به گولاگ۲۸ تبعید کردن هر آن کسی که آنها را به چالش میکشید، تحقیر میکرد. ورای تمام اینها، آیریس بنیاناندیشِ بنیاناندیشها بود. لحظهای پرانرژی و باشکوه، لحظهای دیگر آزرده و دیوانه.
حجم
۲۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی کتاب جالبیه ایدههای جالبی هم داره اولش یه کمی سخت و با بازی با کلمات جلو میره و آدم رو یاد بحثهای دوره دانشجویی میندازه و مخصوصا برای من که خیلی تاریخ انگلستان رو دقیق نمیدونستم پییده بود اما ده