دانلود و خرید کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه سارا دسن ترجمه محمدرضا قاسمی
تصویر جلد کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه

کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه

معرفی کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه

کتاب الکترونیکی «به من بگو ابدیت یعنی چه» نوشتهٔ سارا دسن با ترجمهٔ محمدرضا قاسمی در نشر نون چاپ شده است. سارا دسن رمان نویس آمریکایی را با رمان های موفق می شناسند. او تاکنون سیزده رمان نوشته که همه در لیست پرمخاطب های بازار کتاب آمریکا جای دارند. رمان های او روایتگر دنیای جوانان و دغدغه هایشان و فاصله های حسی در خانواده هاست. در به من بگو ابدیت یعنی چه با دنیای میسی دختر جوانی روبه‌رو هستیم که تابستان به دقت برنامه ریزی شده پیش روی او کش می آید. "سارا دسن" رمانی را ارائه می‌دهد که در آن ، همزمان که خوانندگان را به تماشای یک دختر با قلبی شکسته اما مقاوم نشانده که قطعات زندگی خود را جمع می‌کند و آن‌ها را به هم می‌چسباند ، مخاطب را سوار چرخ و فلکی از انکار‌، اندوه‌، آسایش و عشق می‌کند.

درباره کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه

میسی روزها را با کاری خسته‌کننده در کتابخانه سپری می‌کند، عصرها را نیز با تمرین واژگان برای آزمون SAT می‌گذراند و اوقات فراغتش در حالی با مادرش سپری می‌شود که هر دوی آن ها در سکوت، غم و اندوه از دست دادن پدر میسی را با هم شریک هستند. او همچنین بخشی از زمانش را برای کمک به مادرش در ارتباط با کارهای افتتاح بخش بزرگ شهرک‌سازی لوکس او اختصاص می‌دهد.

اما گاهی اتفاقات غیر‌منتظره‌ای رخ می‌دهد از قبیل کار پذیرایی در "ویش" با خدمهٔ سرگرم‌کننده و شلوغ و پلوغش یا پروژهٔ خواهرش برای نوسازی خانهٔ ساحلی فراموش‌شده که خاطرات دفن شدهٔ گذشته را بیدار می‌کند. خاطراتی مانند ملاقات با «وس» پسری با خاطراتی از گذشته‌، کسی که روراست است و استعداد شگفت‌انگیز هنری دارد و از آن مدل پسرهایی است که می‌تواند دنیای هر دختری را وارونه کند‌. در نهایت "میسی" از پوسته خود بیرون می‌رود و شروع به زیر سوال بردن زندگی محافظه‌کار خود می‌کند.

کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌هایی با مفاهیم و نگاهی متفاوت پیشنهاد می‌شود.

کتاب‌های مشابه

اگر این رمان خوانده‌اید و دوست داشته‌اید و به دنبال آثاری با حال‌وهوای مشابه و شخصیت‌های نوجوان می‌گردید، مطالعه این عناوین را به شما پیشنهاد می‌کنیم: در جست‌وجوی آلاسکا اثر جان گرین، پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات، النور و پارک اثر رینبو راول و یکی از ما دروغ می‌گوید اثر کارن ام مک منس.

بخشی از کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه

این موضوع به بعد از رخ دادن تمام ماجراها برمی‌گردد و من آن موقع، زیاد حوصلهٔ حرف زدن نداشتم. کلمات به‌خوبی به ذهنم نمی‌رسیدند. در واقع، حتی بعضی اوقات، در شناختشان مشکل داشتم، انگار که جملات به‌کل از زبانی دیگر ساخته شده و زمانی که چشمم از آن‌ها می‌گذشت، انگار وارونه بودند. چند روز پیش از آن، وقتی فقط داشتم نامم را روی بالای برگه‌ای چاپ می‌کردم، دوباره حروف و ترتیبشان را بررسی کردم، حتی دیگر از آن هم اطمینان نداشتم.

پس، مشخصاً مکبث مرا گیج کرده بود. تمام آخر هفته، با زبان عهد دقیانوسی و اسامی عجیب شخصیت‌ها کلنجار می‌رفتم، حتی نمی‌توانستم پایه‌ای‌ترین جنبه‌های داستان را متوجه شوم. کتاب را باز کردم. به خطوط دیالوگ‌ها زل زدم: "چه خوش روزگاری به سر برده بودم، اگر ساعتی پیش از این ماجرا مرده بودم. زیرا از این دم، دیگر چه سود از زیستن در این جهان فانی. با مرگِ نکونامی و نیک‌مردی، همه چیز دیگر جز بازیچه نیست."

پیش خودم فکر کردم: "نچ، هیچی."

از شانس خوب من، جیسون که نمی‌خواست نمره‌اش را در گروی تلاش شخص دیگری بگذارد، معمولاً کنترل کارهای گروهی را بر عهده می‌گرفت. بنابراین، صفحهٔ سفیدی از دفترش باز کرد، خودکاری در دست گرفت و درش را برداشت. به من گفت: "اول، بذار با مضمون‌های پایه‌ای نمایش شروع کنیم. بعدش، می‌تونیم به نتیجه برسیم چی بنویسیم."

به‌تأیید، سر تکان دادم. فقط می‌توانستم صدای وراجی هم‌کلاسی‌هایمان و صدای خستهٔ آقای سانِنبرگ، معلممان، را بشنوم که مجدداً به ما می‌گفت آرام باشیم.

جیسون چند سطری از صفحه را رد کرد، تماشایش کردم که نوشت: "قتل." دستخطش تمیز و پیوسته بود. خیلی سریع، به صفحهٔ روبه‌رو رفت. "قدرت. ازدواج. انتقام. پیشگویی. سیاست." به نظر می‌رسید می‌تواند تا ابد ادامه دهد، اما بعد، مکث کرد و نگاهی به من انداخت، پرسید: "دیگه چی؟"

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۱/۰۸/۲۱

کتاب درمورد دختر جوانی هست که به تازگی پدرشو از دست میده اما به دوست پسرش پناه میبره. تا اینکه دوست پسرش تصمیم میگیره به کمپ نابغه ها بپیونده و مدتی ازش فاصله بگیره ...🥲 همه چیز برای دختر سخت و

- بیشتر
Dark Lady
۱۴۰۲/۱۰/۱۳

خیلی بد بود، نه داستانی نه هیجانی نه اتفاقی به درد پونزده ساله ها می خوره. شک دارم اونا هم خوششون بیاد

نسیم دریا
۱۴۰۲/۱۰/۲۶

کتاب طولانی بی هدف بدون فراز و فرود

کاربر ۱۹۶۶۹۹۲
۱۴۰۲/۱۰/۲۳

کتاب خوبیه دوسش داشتم

mojde
۱۴۰۱/۰۷/۲۴

قشنگ بود دوسش داشتم ترجمه تقریبا خوب بود

اگر چیزی واقعاً اهمیت داشته باشد، سرنوشت ترتیبی می‌دهد که آن چیز نزد شما برگردد و به شما فرصت مجددی بدهد.
یك رهگذر
اینکه آدم مجبور باشد عوض شدنِ عزیزی را جلوی چشمان خودش ببیند، چقدر سخت است. این مسئله نه‌تنها ترسناک است، بلکه تعادلتان را هم بر هم می‌زند.
یك رهگذر
چون هر کی باعث می‌شه نسبت به خودت حس بدی پیدا کنی سمّیه. می‌دونی چی می‌گم؟"
زهره
ابدیت با تمام معانی‌اش، هرگز نمی‌توانست به اندازهٔ پایان حقیقی و تضمین‌شدهٔ دنیا، این‌چنین واضح و قطعی باشد.
کاپوچینو
همه می‌تونن قایم شن. روبه‌رو شدن با مشکلات و تلاش برای حل کردنشونه که باعث می‌شه آدم قوی باشه.
یك رهگذر
عجیب است که با شخصی این‌قدر وجه اشتراک داشته باشی و از دور هرگز این را ندانی.
یك رهگذر
"من فکر می‌کردم حالش خوب می‌شه. هرگز اصلاً به ذهنم خطور هم نکرد که اون دیگه... نباشه. می‌فهمی چی می‌گم؟"
یك رهگذر
می‌خواستم عصای دستش باشم، نه اینکه بار روی دوشش را سنگین‌تر کنم
sama
وقتی در دنیا تنها هستید، واقعاً تنها هستید، چاره‌ای ندارید جز اینکه از پیشنهادها استقبال کنید.
میم الف
خیلی وقت پیش، یاد گرفته بودم که در خداحافظی‌ها، زیاد سخت‌گیری نکنم. آن‌ها تضمین‌شده یا مقرر نبودند. اگر خداحافظی نصیبتان می‌شد، فردی خوش‌شانس بودید.
میم الف
هر کسی یک ابدیت دارد و اگر انتخابش با خودم بود، دوست داشتم این ابدیتِ من باشد، همانی که در این لحظه شروع شده بود، با وس، حین در آغوش گرفتنش... و باعث شد حیران، مبهوت و بیش از همه، سرزنده شوم.
یك رهگذر
غم و اندوهْ نقص و کاستی نیست. غم و اندوهه که باعث می‌شه ماها انسان باشیم. همهٔ ما با مسائل مختلفی دست و پنجه نرم می‌کنیم، میسی.
یك رهگذر
"وقتی شب تموم می‌شه و حتی یه چیز هم وجود نداره که بهش دل خوش کنی، خیلی بده. تو از این بدت نمی‌آد؟" "چرا، بدم می‌آد."
یك رهگذر
"باید اعتراف کنم عشق یه طرفه خیلی بهتر از یه عشق واقعیه. منظورم اینه که کاملاً بی‌نقصه." "هیچی بی‌نقص نیست." "چیزهای واقعی بی‌نقص نیستن. اما تا وقتی که یه چیزی هرگز حتی شروع هم نشده، اصلاً لازم نیست نگران تموم شدنش باشی. یه پتانسیل بی‌نهایت داره."
یك رهگذر
هرگز به اینکه شخصی دیگر زنده نیست عادت نمی‌کنید. درست وقتی فکر می‌کنید این موضوع رفع و پذیرفته شده، شخصی آن را به رویتان می‌آورد و دوباره با همان شوک ضربه می‌خورید.
یك رهگذر
می‌دونی؟ احساس و عمل همیشه به هم متصل‌ان، هیچ کدوم بدون اون‌یکی نمی‌تونه وجود داشته باشه.
یك رهگذر
"ببین. هر دومون می‌دونیم زندگی کوتاهه، میسی. اون‌قدری کوتاهه که نباید حتی یه ثانیه‌اش رو هم با آدمی بگذرونی که قدر و ارزشت رو نمی‌دونه."
یك رهگذر
"چیزی که تو لازم داری... چیزی که تو لایقشی، یه پسریه که بابت اونچه هستی دوستت داشته باشه. که تو رو نه یه پروژه، بلکه یه جایزه بدونه. می‌فهمی چی می‌گم؟"
یك رهگذر
وقتی همراه شخص دیگری هستید، حس کاملاً متفاوتی نسبت به سکوت دارید و ممکن است هر لحظه آن را بشکنید، مثل تفاوت بین مکث و خاتمه.
یك رهگذر
اگه همه چی همیشه آروم و عالی باشه، خیلی بهش عادت می‌کنی، می‌دونی چی می‌گم؟ باید هر از گاهی یه مقدار هرج و مرج وجود داشته باشه. در غیر این صورت، وقتی همه چی مرتب و منظمه، ازش لذت نمی‌بری.
یك رهگذر

حجم

۳۶۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۶۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان