دانلود و خرید کتاب ارواح ماشین نشین نیل گیمن ترجمه لیدا طرزی
تصویر جلد کتاب ارواح ماشین نشین

کتاب ارواح ماشین نشین

نویسنده:نیل گیمن
امتیاز:
۳.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ارواح ماشین نشین

ارواح ماشین نشین اثر نیل گیمن کتابی درباره نوشتن و خواندن است که جایزه هوگو سال ۲۰۱۷ و جایزه ادماستور برای ادبیات خارق العاده خارجی سال ۲۰۱۸ را برده و نامزد جایزه بهترین کتاب غیرداستانی گودریدز سال ۲۰۱۶ نیز بوده است.

درباره کتاب ارواح ماشین نشین

نیل گیمن در این کتاب هرانچه را در سال‌های زندگی اش درباره خواندن و نوشتن به دست آورده با شما به اشتراک می‌گذارد. او در این اثر جستارهایی درباره نوشتن، خواندن، کتابخانه و برخی از نویسنده‌ها و سبک های ادبی محبوبش و برخی زانرهای داستانی از جمله ترسناک و تخیلی که مورد علاقه اش است، دارد. 

 هنر گیمن در این روایات ترکیب ساختار جستارنویسی با داستان نویسی است ومتن های او در این کتاب هم ساده و صمیمی اند و هم خط فکری  و اندیشه او را که در پس نوشته‌هایش است به خوبی بازتاب می دهند.

 او نگاهی خاص و مینیمال به طیف گسترده‌ای از نویبسندگان صاحب سبک از جمله الن پو، ولز، کیپلینگ و تالکین دارد و سعی کرده این نگاه خاص را به داستان‌های این نوسیندگان، در قالب یادداشت‌هایی جداگانه به خواننده منتقل کند. 

خواندن کتاب ارواح ماشین نشین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

تمام علاقه مندان به ادبیات مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره نیل گیمن

نیل گیمن متولد دهم نوامبر سال ۱۹۶۰، نویسنده داستان کوتاه، فیلم‌نامه‌نویس و رمان‌نویس اهل انگلستان است. بسیاری از منتقدان نیل گیمن را نویسنده‌ای پست مدرن می‌دانند به عبارت دیگر او نویسنده‌ای است که خارج از قوانین ژانر به تولید اثر می‌پردازد و در عین حال مخاطبان زیادی را نیز با خود همراه کرده است. او  به عقیده بسیاری یک نویسنده‌ عصیانگر است که مخاطبانی از جنس خود را برای رسیدن به همین مهم اطراف خود جمع کرده است.

گیمن تا کنون موفق به کسب جوایز گوناگونی مانند جایزهٔ جایزه‌های هوگو، نبولا و برام استوکر، و همچنین نشان نیوبری شده‌است.

از آثار قابل توجه او می‌توان به مجموعه کتاب‌های کامیک سَندمن، و رمان‌های گرد ستاره، خدایان آمریکایی، کورالاین و کتاب گورستان اشاره کرد.

 بخشی از کتاب ارواح ماشین نشین 

دربارۀ اِستفن کینگ

پیش درآمد

من کارم را با روزنامه‌نگاری شروع کردم. با نویسنده‌ها مصاحبه می‌کردم. الان دیگر نمی‌کنم. هیچ‌وقت با استفن‌کینگ مصاحبه نکرده بودم. یک روز کتی گالوین، از بر و بچه‌های ساندی تایمز، با من تماس گرفت و از من خواست با استفن کینگ مصاحبه کنم. از بخت خوش، من در فلوریدا بودم و کتاب جدیدم را می‌نوشتم. با خانه استفن‌کینگ فاصله زیادی نداشتم. یک روز به خودم مرخصی دادم و راه افتادم سمت غرب. متنی که در ادامه می‌خوانید یادداشتی است که برای ساندی تایمز فرستادم.

فکر می‌کنم مهم‌ترین چیزی که من از استفن کینگ یاد گرفتم همان دوران نوجوانی و با خواندن کتاب مقالاتش در باب وحشت و نوشتن بود، یاد گرفتم: کتاب رقص مرگ. او آنجا نوشته بود اگر روزی یک صفحه سیصد کلمه‌ای بنویسید، سرِ سال یک رمان خواهید داشت. بسیار دلگرم‌کننده بود. چیزی عظیم و غیرممکن ناگهان آسان شده بود. من به عنوان یک آدم عاقل و بالغ کتاب‌هایی را که وقت نوشتن‌شان را نداشتم همین‌طوری نوشته‌ام. مثل همین رمان کودک و نوجوانم، کورَلاین.

آنچه که بیشتر از همه در ملاقات با استفن کینگ شگفت‌زده‌ام کرد این است که او خیلی با کار و بارش راحت است. تو گویی همه حرف و حدیث‌ها را درباره بازنشسته شدن و کنار گذاشتن قلم و حذر کردن از سقوط در ورطۀ تکرار و... را از سر گذرانده. او نوشتن را دوست دارد، بیشتر از هر کاری در این دنیا دوستش دارد و به هیچ‌وجه نمی‌خواهد آن را کنار بگذارد، مگر به ضرب و زور اسلحه.

این یادداشت کوتاهی بود که برای ساندی تایمز نوشتم، ولی سابقه دیدار من با استفن کینگ به سال ۱۹۹۲ برمی‌گردد. در سوئیتش در یکی از هتل‌های بوستون به دیدنش رفتم. همسرش تَبی و دو پسر آن روزها نوجوانش، جو و اُووِن هم بودند و ما دربارۀ نوشتن و نویسندگان و هوداران و شهرت گپ زدیم.

کینگ گفت: «اگر یک بار دیگر به دنیا می‌آمدم، دقیقاً همین کارها را می‌کردم. حتی اشتباهاتم را از نو تکرار می‌کردم ولی در آگهی تلویزیونی «مرا می‌شناسی؟» ظاهر نمی‌شدم، چون بعد از آن همه آمریکا مرا شناختند.»

کینگ قدبلند و مومشکی بود پسرهایش نسخۀ المثنای خودش بودند، فقط جوانتر و ترگل وَرگل‌تر.

بار دومی که دیدمش سال ۲۰۰۲ بود. مرا کشید روی صحنه تا کنار نویسنده‌های عتیقه‌ای که ساز می‌زدند و آواز می‌خواندند کازو۱۲ بزنم. خیلی نحیف شده بود و موهایش هم دیگر مشکی نبود. تازه از بستر بیماری برخاسته بود. مُخَبّطی با ماشین وَن کوبیده بود به او و له و لَوَرده‌اش کرده بود و بعد هم عمل جراحی و عفونت‌های بیمارستانی و باقی قضایا. وقتی از پله‌ها می‌رفت پایین از درد می‌نالید و من نگرانش شدم. و حالا، یک دهه بعد، سلامت و قبراق از پارکینگ خانه‌اش در فلوریدا ظاهر میشود و به استقبالم می‌آید. دیگر نحیف و زار و نزار نیست. شصت و چهار سالش است و از ده سال پیشش جوان‌تر به نظر می‌رسد.

خانۀ استفن کینگ در بَنگورِ مِین معماری گوتیک دارد و باشکوه است. من هیچ‌وقت به خانه‌اش نرفته‌ام ولی این را می‌دانم. عکس‌هایش را در اینترنت دیده‌ام. خیلی به خودش و کار و پیشه‌اش می‌آید. روی دروازه خانه‌اش خفاش‌های آهنی و کله اژدها جا خوش کرده‌اند ولی خانه‌اش زشت است. بَدجور هم زشت است. یک بلوک دراز سیمانی و شیشه‌ای است که شبیه یک جعبه کفش خیلی بزرگ است. همسرش تُبی توضیح می‌دهد معمار خانه‌شان فروشگاه زنجیره‌ای می‌ساخته، آن هم از مواد غیرمتعارف. هر چند خانه قشنگی نیست ولی وقتی وارد می‌شوی دیوارهای شیشه‌ای منظرۀ فوق‌العاده‌ای از شن‌های ساحل و دریا پیش رویت می‌گذارند و درگاه آهنی آبی عظیم‌الجثه‌ای را می‌بینی که در تُهی و ستاره‌های گوشۀ باغ محو می‌شود. داخل عمارت پُر از تابلوی نقاشی و مجسمه است و مهم‌تر از همه دفتر کار استفن کینگ. در دفترش دو میز تحریر هست: یکی خوشگل و با چشم‌انداز عالی و دومی میزی معمولی با کامپیوتر و دفتر و دستکش و صندلی کهنه و زهوار دررفته‌ای که پشتش به پنجره است.


M.Mesripour
۱۴۰۲/۰۴/۱۶

کتاب داستانی نیست...اما خوندنش خالی از لطف نیست. کاور هم مال کمیک سندمن هست که نیل گیمن توی ارواح ماشین نشین درموردش توضیحاتی میده

A
۱۴۰۱/۰۲/۰۹

خوب بود.

امیرعلی
۱۴۰۰/۱۲/۱۱

👍👍👍👍👍

من نوشتن را از راه نوشتن یاد گرفتم. دوست داشتم هر چیزی را تا وقتی که حکم ماجراجویی را برایم دارد انجام دهم و وقتی حکم کار را پیدا می‌کرد، بگذارمش کنار. این یعنی زندگی حکم کار را ندارد.
ک.ت.ا.ب
نمی‌دانم بدون آن قفسه‌ها، بدون آن آدم‌ها و آن کتاب‌فروشی‌ها، و بدون کتاب‌ها من چه آدمی از آب درمی‌آمدم. فکر می‌کنم تنها می‌شدم و تُهی و محتاج چیزی که واژه برای توصیفش پیدا نمی‌کنم.
hiro
میان آدم‌های کتابخوان و علاقمند به کتاب یک جور پیوند برادری وجود دارد
a raven from night

حجم

۹۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۷ صفحه

حجم

۹۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۷ صفحه

قیمت:
۲۱,۸۲۵
۶,۵۴۷
۷۰%
تومان