دانلود و خرید کتاب پسران آنانسی نیل گیمن ترجمه رحیم قاسمیان
تصویر جلد کتاب پسران آنانسی

کتاب پسران آنانسی

نویسنده:نیل گیمن
ویراستار:لیلا اوصالی
امتیاز:
۴.۸از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پسران آنانسی

کتاب پسران آنانسی نوشتهٔ نیل گیمن و ترجمهٔ رحیم قاسمیان و ویراستهٔ لیلا اوصالی است و انتشارات پریان آن را منتشر کرده است. کتاب پسران آنانسی رمانی فانتزی است.

درباره کتاب پسران آنانسی

پسران آنانسی رمانی فانتزی نوشته نیل گیمن نویسنده انگلیسی است. در این رمان، آقای نانسی، تجسم خدای فریبکار آفریقا می‌میرد و پسران دوقلو از خود به جای می‌گذارد که به نوبه خود پس از جداشدن در کودکی وجود یکدیگر را کشف می‌کنند. زندگی عادی چارلی نانسی در لحظه‌ای به پایان رسید. چارلی نمی‌دانست که پدرش خداست و هرگز نمی ‌انست که برادر دارد. اکنون برادر عنکبوتی در آستانه خانه اوست که می‌خواهد زندگی چارلی را جالب‌تر کند.

این رمان ماجراهای آنها را در حین کشف میراث مشترک خود دنبال می‌کند. اگرچه این کتاب دنباله‌ای بر رمان قبلی گیمن، خدایان آمریکایی نیست، اما شخصیت آقای نانسی در هر دو کتاب حضور دارد.

پسران آنانسی ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۵ منتشر شد. این کتاب در رتبه اول در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفت و برنده جایزه Locus و جایزه انجمن فانتزی بریتانیا در سال ۲۰۰۶ شد.

خواندن کتاب پسران آنانسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان شیفتهٔ داستان‌های تخیلی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نیل گیمن

نیل گیمن متولد دهم نوامبر سال ۱۹۶۰، نویسنده داستان کوتاه، فیلم‌نامه‌نویس و رمان‌نویس اهل انگلستان است. بسیاری از منتقدان نیل گیمن را نویسنده‌ای پست مدرن می‌دانند به عبارت دیگر او نویسنده‌ای است که خارج از قوانین ژانر به تولید اثر می‌پردازد و در عین حال مخاطبان زیادی را نیز با خود همراه کرده است. او به عقیده بسیاری یک نویسنده‌ عصیانگر است که مخاطبانی از جنس خود را برای رسیدن به همین مهم اطراف خود جمع کرده است.

گیمن تا کنون موفق به کسب جوایز گوناگونی مانند جایزهٔ جایزه‌های هوگو، نبولا و برام استوکر، و همچنین نشان نیوبری شده‌است.

از آثار قابل توجه او می‌توان به مجموعه کتاب‌های کامیک سَندمن، و رمان‌های گرد ستاره، خدایان آمریکایی، کورالاین و کتاب گورستان اشاره کرد.

بخشی از کتاب پسران آنانسی

ماجرا مانند شروع بیشتر رخدادها، با یک ترانه آغاز شد.

هرچه باشد، ابتدا کلمات بودند و بعد با آهنگی ترکیب شدند. به همین صورت بود که جهان پدید آمد، این‌گونه بود که خالی‌بودن تقسیم شد، سرزمین‎ها و ستارگان و رویاها و ایزدان کوچک و جانوران خلق شدند و همین‌گونه بود که تمامیِ آن‌ها به جهان پا نهادند.

همه اول ترانه بودند.

پس از آن‌که ترانه‎خوان خلقِ سیاره‎ها، تپه‎ها، درخت‎ها، اقیانوس‎ها و جانوران کوچک‎تر را تمام کرد، جانوران بزرگی آفرید. صخره‎هایی که مرزِ وجود هستند، با ترانه پدید آمدند و همین‌طور شکارگاه‎ها و تاریکی.

ترانه‎ها می‎مانند. دوام می‎آورند. ترانه‌ی به‌جایی می‎تواند یک امپراتور را به دلقکی مسخره بدل کند و دودمان‎ها را به زیر کشد. ترانه می‎تواند حتی پس از آن‌که رویدادها و آدم‎های موجود در آن، غبار و خاطره شدند و از یاد رفتند، باقی بماند. چنین است قدرت ترانه‎ها.

کارهای دیگری هم می‎شود با ترانه کرد. این نیست که آن‎ها فقط جهانی خلق کنند یا هستی پدید آورند. برای مثال پدر چارلی خپله صرفاً از ترانه به این نحو استفاده می‎کرد که از آن یک شب عالی، درست همان‌طور که امید و انتظار داشت باشد، خلق کند.

پیش از آن‌که پدر چارلی‌خپله وارد بار شود، متصدیِ بار به خود قبولانده بود که کل برنامه‌ی کارائوکی آن شب چیز چرندی از کار در خواهد آمد؛ تا این‌که پیرمرد ریزجثه با آن راه رفتن مخصوص به خودش وارد بار شد و از جلوِ میز چند زن بلوندی که پشت میزی کنار صحنه‎ی موقت در گوشه‎ای نشسته بودند و پوستِ تازه از آفتاب سوخته و لبخندهایشان داد می‎زد که توریست هستند، رد شد. او که یک کلاهِ پَردار بی‎نقص به سر و دستکش زرد لیمویی‌به دست داشت، به‌نشانه‎ی احترام، با نوک انگشت به لبه‌ی کلاهش زد. خانم‎ها از خنده ریسه رفتند.

پرسید: «به شما خانم‎ها خوش می‎گذرد؟»

خانم‎ها کماکان به خندیدن ادامه دادند و گفتند که خیلی بهشان خوش می‎گذرد؛ بعد تشکر کردند و ادامه دادند که برای گذران تعطیلات به آن‌جا آمده‎اند. او هم در جواب گفت که اوقات بهتری در پیش است و فقط باید صبر داشته باشند.

پیرمرد از آن خانم‎ها مسن‎تر بود، خیلی مسن‌تر، اما سِحر و افسون داشت، درست مانند ایام گذشته، ایامی که در آن رفتارهای ظریف و عالی و ژست و اداهای مودبانه قدر و منزلتی داشتند. متصدی بار خیالش راحت شد. با وجود چنین تازه‎واردی در بار، انتظار می‎رفت شب خوبی در پیش باشد.

کارائوکی برقرار بود. عده‎ای هم می‎رقصیدند. مرد مسن از جا بلند شد تا با دستگاه کارائوکی ترانه‎ای بخواند. سر صحنه‎ای رفت که موقت سر هم شده بود، آن هم نه یک بار، بلکه دو بار. صدای خوبی داشت، تکانی هم به خودش می‎داد. بار اول که رفت بخواند، ترانه‌ی تازه چه خبر پوسی‌کَت؟ را اجرا کرد. بار دوم که سر صحنه رفت، زندگی چارلی خپله از این رو به آن رو شد.

چارلی خپله فقط چند سالی چاق بود، از کمی مانده به ده‌سالگی تا چهارده‌سالگی که قدش کمی بلندتر شده بود و ورزش و تمرینات بدنی بیشتری هم می‎کرد. در همین دوره‌ی کوتاه بود که روزی مادرش به همه اعلام کرد اگر در تمام این کره‌ی خاکی فقط و فقط یک چیز باشد که او نمی‎خواهد با آن هیچ کاری داشته باشد (و اگر آقایی که طرف خطاب او بود با این حرف مخالفتی داشت، می‎توانست آن را در کوزه بگذارد و آبش را بخورد)، ازدواجش با همان بزغاله‎ی پیری بود که خطای وصلت نابخردانه با او را مرتکب شده بود و حالا تصمیم گرفته همان فردا صبح از آن خانه بگذارد و برود به جایی در دوردست‎ها، و آن آقا هم بهتر است که فکرِ دنبال او رفتن را از سرش بیرون کند. چارلی چاق نبود. راستش را بخواهید، حتی اضافه‌وزن هم نداشت و فقط شاید این‌جا و آن‌جای بدنش کمی گرد و قلنبه به نظر می‌رسید. اما این اسم چارلی خپله، مثل آدامسی که به ته کفش کتانی می‌چسبد، به او چسبیده بود. معمولاً خودش را به دیگران چارلز معرفی می‌کرد، یا در بیست‌وچندسالگی چَز، یا پای اسناد و نامه‌ها چ. نانسی امضا می‎کرد. اما هیچ‌کدام از این کارها فایده‌ای نداشت: آن نام دوباره از جایی سر درمی‌آورد و به فصل جدیدی از زندگی‌اش رخنه می‌کرد، درست همانند سوسک‌ها که حتی در آشپزخانه‌های نونَوار هم از میان ترک‌های دیوار پشت یخچال، راهی پیدا می‎کنند و سروکله‌شان دوباره پیدا می‌شود. چارلی هم چه خوشش می‌آمد یا نه _ که خوشش نمی‌آمد _ دوباره همان چارلی خپله می‌شد.





نظری برای کتاب ثبت نشده است
نظریه‌ای وجود دارد که براساس آن، در تمامی جهان، در کل فقط پانصد نفر انسان واقعی (بازیگران اصلی) زندگی می‌کنند و بقیه فقط سیاهی‌لشکر هستند و مهم‌تر از آن هم این است که آن پانصد نفر همه همدیگر را می‌شناسند. این نظریه تا حدی واقعیت دارد. در دنیای واقعی و نه نظری، جهان از هزاران هزار گروه پانصد نفری از این مجموعه‌افراد تشکیل شده، که در طول زندگیشان، این‌جا و آن‌جا، با هم رودررو می‌شوند، یا می‌کوشند از هم دور بمانند یا آن‌که ناگهان در چایخانه‌ای در ونکوور با همدیگر برخورد می‌کنند. این روند اجتناب‌ناپذیری است. پای بخت و تصادفی در میان نیست. دنیا بر این اساس می‌چرخد و به فردیت موردنظر ما اهمیت نمی‌دهد.
sahar

حجم

۳۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

حجم

۳۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

قیمت:
۱۰۹,۰۰۰
تومان