دانلود رایگان کتاب رودخانه‌ی تیمز نیل گیمن ترجمه ریحانه کردرجبی

معرفی کتاب رودخانه‌ی تیمز

«رودخانه تیمز» داستان کوتاهی از نویسنده انگلیسی پرطرفدار در فضاهای مجازی، نیل گیمن است. او در توئیتر طرفدارن میلیونی دارد و از مهم ترین نویسندگان «کالت» به شمار می‌رود. نویسندگان یا فیلمسازان کالت، کسانی هستند که آثارشان دو ویژگی مهم دارند: خارج از قواعد ژانر هستند و مانند هر فرقه‌ای، گروهی طرفدار پر و پا قرص دارند. او داستان‌های گوناگونی در ژانرهای گوناگون می‌نویسد، فانتزی، تخیلی، اسطوره‌ای و آخرزمانی، به اضافه شعر و فیلم‌نامه و کمیک بوک و ترانه. داستان کورالاین که انیمیشن آن هم ساخته شد، یکی از محبوب‌ترین آثار گیمن است که آن را در ژانر وحشت نوع گوتیک برای کودکان نوشت و با این که به نظر برای کودکان خیلی ترسناک می‌آمد، بسیار محبوب شد و جوایز زیادی از جمله جایزه‌ی علمی-تخیلی بریتانیا (British Science Fiction Award)، جایزه‌ی «هوگو برای بهترین رمان»، «جایزه ی نبیولا» و «جایزه‌ی برام استوکر» را برایش به ارمغان آورد. بخش کوتاهی از داستان رودخانه تیمز: «رودخانه‌ی تیمز موجودی کثیف است. او تمام لندن را مثل یک مار یا مارماهی می‌خزد. همه‌ی رودها به او می انجامند. رود فیلت، تیبورن و ناکینجر با همه‌ی کثافات، فاضلاب و زباله‌ها، لاشه‌ی گربه‌ها و سگ‌ها، استخوان‌های گوسفند‌ها و خوک‌ها به آب قهوه‌ای رنگ تیمز جاری می‌شوند و به سمت شرق که مصب رود است می‌روند و از آنجا به دریای شمال می‌ریزند و به دست فراموشی سپرده می‌شوند.»
Agha_M@hdiar
۱۳۹۹/۰۵/۰۳

داستانی کوتاه که چند خط مانده به پایانش متوجه اصل ماجرا میشویم، این سبک جذاب به قلم نیل گیمن رو پیشنهاد میکنم.

fateme
۱۳۹۷/۱۰/۲۳

《 من مادرت هستم، دریا تو را آنگونه که من دوست دارم دوست نخواهد داشت》 هیچکس و هیچکس انگونه که مادر دوستمان دارد، دوست نخواهد داشت.

_SOMEONE_
۱۳۹۷/۱۰/۲۱

عجیب بود! 15 صفحه خیلی سریع تموم شد اما در کل کتاب خاصی بود.

بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۷/۱۰/۲۵

چقد خاص بود

سینا پارسی
۱۳۹۹/۰۷/۰۱

جذابیت اصلی این داستان سرد و بیروح بودنشه. بیروح بودنی که از مردن اشتیاق و امید مادرانه بوجود اومد

i._.shayan
۱۴۰۰/۰۸/۰۲

منو یاد داستانای کوتاه دیگه گیمن توی جیم مثل جادو انداخت مبهوت کننده، شوم، غیرعادی و سرشار از جادو فقط گیمن میتونه همچین چیزی بنویسه که توی چند صفحه تمام موهای تن آدم سیخ شه

:)
۱۳۹۷/۱۰/۰۷

قشنگ بود ،ممنون از طاقچه و مترجم گرامی✌

" بِـیلـی! "
۱۴۰۲/۰۸/۱۳

🎻✨️___ مطالعه نسخه الکترونیکی ___✨️🎻 در ابتدا، این کتاب رو بخاطر اینکه اثری از نیل گیمن، نویسنده ی فیلنامه انیمیشن محبوب من یعنی "کورالین" بود. من معنای عمیق داستان رو متوجه نشدم،ولی با این حال از خوندنش لذت بردم🤎🦥 و از همه مهم

- بیشتر
ata0310
۱۴۰۰/۰۴/۱۵

دردناک بود 😔😔 البته مادره راست هم گفت که: دریا تو را مثل من دوست نخواهد داشت 😔 بعضی اوقات باید به حرف مادر ها هم گوش داد 😀🙂

💕Adrien💕
۱۳۹۹/۱۰/۱۳

خیلی خوب بود👌👌🌷🌷 ولی چیزهای خوبی درباره رودخانه تایمز نگفت و اسمش رو اشتباه نوشته بود: رودخانه تایمز✔ نه رودخانه تیمز✖ برای همین یک دونه ستاره کم دادم🙆💜

و باران مانند اشک‌های کسی دیگر روی صورتت جاری می‌شود.
_SOMEONE_
وقتی به مقصد رسیدند، همهٔ آن‌ها قسم خوردند که پسرم در طوفان غرق شده است. اما او بخاطر عشقی که زمانی بین ما بود، شب هنگام نزد من آمد و حقیقت را به من گفت و استخوان را به من داد. من به او گفتم کار بدی انجام داده‌ای جک. او پسرت بود که خوردی.
ᶜʳᶻ
"بگیرش". وقتی چشم‌هایت به چشمانش می‌افتد می‌بینی که آن‌ها قهوه‌ای درست به رنگ رودخانهٔ تیمز هستند.
ن. عادل
باران بسیار پر سر و صدا است و با صدای چلپ چلوپ و تق تق، تند تند روی پشت بام‌ها می‌بارد. اگر در ابتدا این قطرات باران تمیز بوده باشند، کافیست با لندن کوچکترین تماسی داشته باشند تا آلودگی و کثافت را دریافت کنند و تبدیل به لجن شوند.
kimia
گداهایی هستند که برای هر سکه‌ای که در رود خانه می‌افتد در آن شیرجه می‌زنند و سکه را می‌یابند و درحالیکه آن را در دست دارند بالا می‌آیند. آن‌ها نمی‌میرند، حداقل نه بخاطر این قضیه، هر چند هیچ گدای بالای ۱۵ سالی وجود ندارد.
AMIRALI LASHKARPOOR
او به سمت دریا رفت درحالیکه جیب‌هایش پر از سنگ بود و به راه رفتن ادامه داد. او هرگز شنا کردن را یاد نگرفت.
Mohammad Bagheri
وقتی به مقصد رسیدند، همهٔ آن‌ها قسم خوردند که پسرم در طوفان غرق شده است. اما او بخاطر عشقی که زمانی بین ما بود، شب هنگام نزد من آمد و حقیقت را به من گفت و استخوان را به من داد. من به او گفتم کار بدی انجام داده‌ای جک. او پسرت بود که خوردی.
هنرمند هنردوست
اگر بخواهی حرفی بزنی باید فریاد بزنی تا در بین غرش باران صدایت شنیده شود ولی او سخن می‌گوید و تو فقط گوش می‌دهی.
" بِـیلـی! "
من به او گفتم به دریا نرو. گفتم من مادرت هستم. دریا تو را آنگونه که من دوست دارم دوست نخواهد داشت، دریا بیرحم است.
آدرین
اوه مادر، من باید دنیا را ببینم. من باید ببینم که خورشید چگونه در استوا طلوع می‌کند و رقص شفق‌های شمالی را در آسمان قطب تماشا کنم
شاهدخت کتاب ها
دریا تو را آنگونه که من دوست دارم دوست نخواهد داشت، دریا بیرحم است
جو مارچ
بعضی می‌گویند مرده و جسدش در دریا گم شده است و بعضی قسم می‌خورند که دیده‌اند او در آمستردام یک فاحشه‌خانه باز کرده است. البته هر دو این‌ها یک چیز را می‌رساند و آن این است که دریا او را گرفته است.
گلاویژ
او به سمت دریا رفت درحالیکه جیب‌هایش پر از سنگ بود و به راه رفتن ادامه داد. او هرگز شنا کردن را یاد نگرفت.
اقیانوس آرام
لندن بارانی است. باران کثیفی را از روی ناودان‌ها می‌شوید و به رودها می‌برد و آن‌ها را پر بار می‌کند. باران بسیار پر سر و صدا است و با صدای چلپ چلوپ و تق تق، تند تند روی پشت بام‌ها می‌بارد. اگر در ابتدا این قطرات باران تمیز بوده باشند، کافیست با لندن کوچکترین تماسی داشته باشند تا آلودگی و کثافت را دریافت کنند و تبدیل به لجن شوند.
حسین
او می‌گوید، "پسرم می‌خواست دریانورد شود." و تو نمی‌دانی چه جوابی بدهی، یا چگونه عکس‌العمل نشان دهی. اگر بخواهی حرفی بزنی باید فریاد بزنی تا در بین غرش باران صدایت شنیده شود ولی او سخن می‌گوید و تو فقط گوش می‌دهی.
AMIRALI LASHKARPOOR
اگر بخواهی حرفی بزنی باید فریاد بزنی تا در بین غرش باران صدایت شنیده شود ولی او سخن می‌گوید و تو فقط گوش می‌دهی.
محمدرضا
من به او گفتم کار بدی انجام داده‌ای جک. او پسرت بود که خوردی.
اقیانوس آرام
من مادرت هستم. دریا تو را آنگونه که من دوست دارم دوست نخواهد داشت، دریا بیرحم است.
⚖️وکیل بعد از این⚖️
آن‌ها استخوان‌های پسرم را به دریا سپرده بودند ولی یکی از ملوان‌ها، که همسرم را و مرا بهتر از همسرم می‌شناخت، استخوانی را به عنوان یادبود نگه داشته بود. وقتی به مقصد رسیدند، همهٔ آن‌ها قسم خوردند که پسرم در طوفان غرق شده است. اما او بخاطر عشقی که زمانی بین ما بود، شب هنگام نزد من آمد و حقیقت را به من گفت و استخوان را به من داد. من به او گفتم کار بدی انجام داده‌ای جک. او پسرت بود که خوردی. دریا همان شب او را هم گرفت. او به سمت دریا رفت درحالیکه جیب‌هایش پر از سنگ بود و به راه رفتن ادامه داد. او هرگز شنا کردن را یاد نگرفت
book 🦔 worm
مادر، من باید دنیا را ببینم. من باید ببینم که خورشید چگونه در استوا طلوع می‌کند و رقص شفق‌های شمالی را در آسمان قطب تماشا کنم و مهم‌تر از همه من باید اقبال خود را رقم بزنم و وقتی این کارها را کردم نزد تو برمی‌گردم و برایت خانه‌ای می‌سازم و خدمتکارانی می‌گیرم و تو خواهی رقصید مادر، آه ما چقدر خواهیم رقصید.
Mohsen

حجم

۶٫۸ کیلوبایت

حجم

۶٫۸ کیلوبایت

قیمت:
رایگان