دانلود و خرید کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری جابر حسین‌زاده نودهی
تصویر جلد کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری

کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری

معرفی کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری

کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری نوشته جابر حسین‌زاده نودهی است. این کتاب مجموعه داستانی جذاب است که نشر چشمه منتشر کرده است.

درباره کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری

این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که با زبانی جذاب نوشته شده‌اند. نویسنده در هر داستان تجربه‌ای تازه و گاه عجیب را می‌سازد و خواننده را با خود به جهان تازه داستان می‌برد. بیشتر داستان‌ها از زبان اول شخص است، نثر ساده و شوخ طبعی دارد و راوی دنیایی که می‌بیند و تجربه می‌کند را با قضاوت‌های خودش بیان می‌کند. 

خواندن کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مورد عجیب بلع اشیای ضروری

این‌که بخواهم توی خانه‌ام چه جور حیوانی نگه دارم اول از همه به خودم مربوط است. تا حدودی هم مربوط می‌شود به خودِ حیوان و بعد همسایه‌ها، سازمان‌های حفاظتی و چند ارگان و سازمان داخلی و بین‌المللی فضولِ دیگر. ولی من برخلاف خیلی‌ها اهل نگه‌داری از پرنده و ماهی و سگ و خر و مار و ایگوانا و شیر و روباه و این‌جور چیزها نیستم. از بچگی عاشق ملخ بوده‌ام. یک جور عشق کورکورانه و بدون دلیل که آدمیزاد با همان شعور مختصرِ دوران بچگی گرفتارش می‌شود. خیلی‌ها اسیر نقاشی و گِل‌بازی و خاله‌بازی می‌شوند یا دیوانه‌وار علاقه‌مند می‌شوند به ماشین‌های اسباب‌بازی یا اساساً می‌افتند به دام عشوه‌گری‌های ناخودآگاهِ یکی از دوست‌های مامان‌شان. بعضی بچه‌ها هم به خاطر نارسایی عوامل وراثتی یا محیطی از مسیر اصلی زندگی بشری دور می‌شوند و مثلاً عاشق داستان و شعر می‌شوند یا می‌روند سراغ موبایل و بازی‌های کامپیوتری. من اما در وضعیتی کاملاً طبیعی، عاشق ملخ‌ها شدم. شب‌ها خواب ملخ می‌دیدم و آن چند نقاشی‌ای که به زورِ مهدکودک و مدرسه می‌کشیدم هم یک جورهایی ربط پیدا می‌کردند به ملخ. یک دوست خیالی هم داشتم که ملخی حدوداً دومتری بود و سرِ شاخک‌های بلندش دو روبان صورتی گره زده بود و تمام دست‌هاش پُر بودند از النگوهای پُرسروصدای زرد و نارنجی و قرمز. جنسیت خاصی نداشت و من هم آن وقت‌ها آزاد از اسارت هورمون‌ها و با دور زدنِ جفنگیاتِ فروید هنوز درگیر مسائل جنسیتی نشده بودم. ملخ شادی بود و برای این‌که من را بخنداند شاخک‌هاش را گیر می‌داد لای چنگک‌های ریزِ دستش و می‌کشید پایین و یک‌دفعه ول‌شان می‌کرد. شاخک‌ها مثل فنر می‌پریدند بالا و من هم مثل بیش‌تر بچه‌های کم‌عقلِ سرخوش غش‌غش می‌خندیدم به چنین کار ساده و ابلهانه‌ای. تنها مشکل دوستم این بود که فریم‌به‌فریم حرکت می‌کرد، حرکتش پیوسته نبود. یک طورهایی شبیه یکی از برنامه‌های دری‌وریِ آن موقعِ تلویزیون، یک لحظه اخم می‌کرد و در فریم بعدی می‌دیدم دارد لبخند می‌زند. آرواره‌های بلند منحنی‌شکلش از هم باز می‌شدند و انتهای دهان آن بزرگوار را می‌دیدم که چالهٔ سیاهی بود با گرانش و جذابیتی فوق‌العاده. آرزو داشتم یک‌بار تفریحی بلندم کند و درسته بخوردَم که هیچ‌وقت فرصت نشد. دوست دوران کودکی، ملخ ناپیوستهٔ من، کم‌کم با خودِ دوران کودکی‌ام محو شد؛ دورانی که هیچ‌کس نمی‌فهمد چه‌طور و دقیقاً از چه زمانی جایش را می‌دهد به آن فضاحتِ نوجوانی. ناپدید شدن ملخ دومتری نتوانست من را از عشق عمیقم به این جاندار دور کند و همیشه برنامه‌ای جور می‌کردم برای بیرون زدن از شهر و پیدا کردن چند ملخ کوچک و بزرگ. می‌نشستم روی زمین و مدت‌ها نگاه‌شان می‌کردم.

بلومری
۱۴۰۱/۱۱/۰۳

فقط می‌گم بخونید و لذت ببرید. همین

Mona
۱۴۰۳/۰۱/۱۴

مجموعه چند داستان کوتاه که هیچ ربطی بهم نداشتن جز پس زمینه ای از خوش نمک بازی‌های نویسنده با چاشنی تخیلات وارده. منو یاد فیلمای کمدی ایرانی انداخت، خصوصا زیر نظر مجید صالحی. - ولی اسمش جالب بود D: و به گمونم

- بیشتر
دیگر گذشته بود آن زمانی که همسایهٔ طبقهٔ اول به خودش زحمت می‌داد و کلی پله را می‌کوبید می‌آمد بالا تا طبقهٔ سوم و در می‌زد و از مامانم می‌پرسید «آقاتون رفته‌ن مأموریت؟ دو روزه کفش‌شون رو پشت در نمی‌بینم.»
طاقی
مردم از چند سال قبل داشتند مفهوم بی‌تفاوتی را به عنوان یکی از اصول اولیهٔ پیوستن به جامعهٔ مدرن جهانی یاد می‌گرفتند
طاقی
اگر عاقل باشیم، که نیستیم، باید این منش و مرام و معرفت و هزاران عملکردِ بی‌نظیر حشرات و به‌خصوص ملخ‌ها را بگذاریم جلوِ چشم‌مان و حداقل از لحاظ آماری نگاهی بیندازیم به موفقیت‌های این جانداران بلکه چیزی ازشان یاد بگیریم. چه موجودی
طاقی

حجم

۹۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۹ صفحه

حجم

۹۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۹ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان