دانلود و خرید کتاب ننه‌نامه سحر شریف‌نیک
تصویر جلد کتاب ننه‌نامه

کتاب ننه‌نامه

امتیاز:
۲.۶از ۳۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ننه‌نامه

«ننه‌نامه» قصه‌های طنزی از سحر شریف‌نیک (-۱۳۶۰) است که با طرح‌های مهدی احمدیان، مجموعه طنزی خواندنی از کار درآمده است. قصه‌هایی از مامان نسرین و بابایی رضا برای این که بخوانید و به قول نویسنده‌اش، ریزریز یا قاه‌قاه بخندید: شب، ساعت ده، بعد از شام: مامانی: سحر مامان، خیلی مویرگی دقت کردم بچه‌م شایان خیلی، نه، خیییییلی اشتهاش کم شده! من: خطای دید بوده مامان! اصن شک نکن! مامانی: اااا تو هم! هی تهمت ناروا می‌زنی به بچه‌م. چشه مگه! هم نرمه، هم گرمه! هم ماچش که می‌کنی خیلی خوش‌طعمه! به غذا هم که لب نمی‌زنه. من: والله با این مشخصاتی که تو دادی الان دارم فکر می‌کنم نکنه تشک خوشخواب فنردار با لحاف اضافه تحویل اجتماع دادم و خبر نداشتم! نه مادر من. ایشون به صورت چریکی و زیرزمینی تغذیه‌شون رو انجام می‌دن. مامانی: سیرداغ! اسم می‌ذاری روی بچه‌م! من: نه به خدا. فقط الان کافیه بری زیر تخت، پشت میز و بغل بالشت ایشون رو در اتاقشون مشاهده کنی. انواع و اقسام پوست میوه‌ها و هسته‌های گوناگون و در سایزهای مختلف اونجا یافت می‌شه. به جااان خودم اگر کف اتاقش قابل‌زراعت بود، الان دوتا باغ پرتقال و سه باغ آلو و روزانه سه وانت، بار هندونه ازش برداشت محصول داشتیم! مامانی: حالا تو هی بشین واسه این مغز بادوم من شایعه بساز! من برم یه سوپ قلم بار بذارم. نرمای بچه‌م کم نشه تو این ناملایمات معدوی که بهش وارد می‌کنی. من: قربانت! منم برم الباقی محتویات رودَوی که داشتم عرض می‌کردم خدمتتون رو میل کنم.
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۱۸

کتاب شصت و نهم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی نسبت به کتاب دیگرشون که در طاقچه هم‌ موجوده ، خیلی ضعیف تر بود . انتظارات از این نویسنده خیلی بیشتر از ایناست. امیدوارم در آینده کتاب های بهتری بنویسند. ۱۰ تا

- بیشتر
محمدرضا
۱۳۹۷/۱۱/۲۵

خیلی خُنُک بود 😐😑

بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۷/۰۷/۰۵

اون یکی کتابش صد هیچ ازین جلوتره

zoha
۱۳۹۷/۰۶/۳۱

نسخه چاپیش رو از کتابخونه حسینه ارشاد گرفتم خوندم و به نظرم زیادی مزه پرونی داشت اگه کمتر بود بامزه تر میشد

روزبه
۱۳۹۹/۰۱/۰۷

🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣

Ms.vey
۱۳۹۸/۱۲/۲۸

هرازگاهی دلم میخواست کتابی بخونم که با زبان عامیانه باشه و بانمک باحجم کم که این کتاب دقیقا همون کتاب بود

zahra🌿
۱۳۹۹/۰۷/۱۱

کسی هست که این کتابو بهم هدیه بده؟ یه هفته بخونم بهش پس میدم

خرمالو🥰
۱۳۹۸/۰۴/۲۷

بی مزه :|

Borujeny
۱۳۹۷/۰۲/۲۱

متاسفانه بدون بریده خریدمش و اصلا راضی نیستم.‌جملات بار کاریکاتوری دارند ولی اصلا متن طنزی نیست. بدون هیچ لبخندی برای من🙁

صائمه
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

عالی بود عالی هم خنده دار هم جذاب😍😍😍😍😚😜🤣

راستی می‌گی لته بخورم یا اسپرسو؟!
S
اصلاً از این به بعد هر کی بخواد پشت سر بانو عشقم حرفی بزنه، یعنی از گل نازک‌تر بهش بگه، دهنش رو کاه‌گل می‌گیرم!
سیّد جواد
در آستانهٔ درب ورودی پارک بابایی: بانو عشقم، اینجا شیب داره! به قول استاد: تو چشام نیگاه کن و دستتو بذار تو دستم! مامانی: سیرداغ حاجی عشقم! نمی‌بینی سحر پشت سرمونه! غلاف کن اون شراره‌های عشق لایتناهی رو.
سیّد جواد
یک روز تابستانی. سی ثانیه بعد از شروع پیاده‌روی اول مامانی: آخ آخ پام! می‌گم مسافت عظیمی طی کردیم هاا! خوبه دیگه برگردیم. من: ماماااانی، قربان روی ماه کپلت، الان با در پارکینگ دو وجب و سه انگشت فقط فاصله گرفتیم هاا! یعنی این وای فای خونه هنوز داره جواب می‌ده. بابایی: سحر بابا چه انتظاری از بانو عشقم داری؟! ما در مام میهن برای رفت‌وآمد به دست‌به‌آب هم دربست می‌گیریم. اصلاً بنده، بانو رو موقع خرید با یه نیش گاز اضافه، معمولاً تو خودِ دخل فروشگاه مورد نظرشون پیاده می‌کنم!
سیّد جواد
۶- «در باب رعایت شعائر حراج تابستانی.» حدودهای یک عصر گرم و اینها. من: مامانی اینا! نبینمتون چسبیده به مبل هاا! پاشید بریم بازار که وقت خرید و حراجه! مامانی: نه مامان. اینجا خارجه! شعائرشون بهمون نمی‌خوره، شعائرمون یاتاقان می‌زنه یه وقت! راضی نباش تو این سن باباتون رو تو شلوارک بالا زانوی گل‌دار ببینم! من: نه بابا! قول می‌دم تو محدودهٔ زیر آرنج و دم قوزک خرید کنیم! شب همان روز، لای در فروشگاه من: مامانی بیا بیرون! داره می‌بنده هاا! بابایی، تو اون ور هستی هُل بده، من از این ور می‌کشم. مامانی: نه خوبه! د بذارید. اون پیرهنه اونجا هم حراج شده تازه. بذار بخرمش. آقا، پس می‌گیرن اینجا! حال می‌ده!
سپیده
۱- «ننه در آشنایی با محیط.» روز دوم کناره‌های باختری آشپزخانه. مامان نشسته. من ایستاده. من: مامانی، پاشید برید یه وری. یه دوری! گشتی! گذاری! ننه: نه والله مامان! چه کاریه حالا. بذار یه طبقه دیگه رو جمع‌وجور کنم، حالا شاید بعد. من: ول کن دیگه مادر من! از اون لحظه‌ای که رسیدی، عینهو اسپایدرمن آویزونی از کابینتا! بابا: ای بانوی گل و آفتاب، پاشو بریم از خارجِ خارج یه فیضی ببریم بابا! ننه: ای جهنم و ضرر! بریم. نمی‌ذارید آدم به علایق شخصی‌ش رسیدگی کنه که. چهار ساعت و نیم بعد من با استرس: الو ننه اینا! کجایید پس! چه می‌کنید؟ من پکیدم از نگرانی خب. من گفتم برید تا سر کوچه و بیایید. کوشید الان؟
سپیده
ننه با پس‌زمینه صدای بابام: هه هه هه مامان چته پس! ولله ما خط خیابون رو گرفتیم همین‌طوری صاف رفتیم بالا! سه تا چپ رفتیم، دو تا راست. پنج تا هِلو گفتیم، شیش تا گود مورنینگ پس گرفتیم. هان، راستی! شما ناهارتون رو بخورید. من و باباتون در مرحلهٔ کشف و شهودهای جدید شکمی داریم دبل برگر با سیب‌زمینی اضافه می‌زنیم.
سپیده
شب، ساعت ده، بعد از شام مامانی: سحر مامان، خیلی مویرگی دقت کردم بچه‌م شایان خیلی، نه، خیییییلی اشتهاش کم شده! من: خطای دید بوده مامان! اصن شک نکن! مامانی: اااا تو هم! هی تهمت ناروا می‌زنی به بچه‌م. چشه مگه! هم نرمه، هم گرمه! هم ماچش که می‌کنی خیلی خوش‌طعمه! به غذا هم که لب نمی‌زنه. من: والله با این مشخصاتی که تو دادی الان دارم فکر می‌کنم نکنه تشک خوشخواب فنردار با لحاف اضافه تحویل اجتماع دادم و خبر نداشتم!
مریم
فقط الان کافیه بری زیر تخت، پشت میز و بغل بالشت ایشون رو در اتاقشون مشاهده کنی. انواع و اقسام پوست میوه‌ها و هسته‌های گوناگون و در سایزهای مختلف اونجا یافت می‌شه. به جااان خودم اگر کف اتاقش قابل‌زراعت بود، الان دوتا باغ پرتقال و سه باغ آلو و روزانه سه وانت، بار هندونه ازش برداشت محصول داشتیم!
._.
ننه‌نامه گردآورنده: سحر شریف‌نیک کتاب کوله‌پشتی
peyvandnik

حجم

۷۰۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۷۰۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۹,۸۰۰
۱۳,۸۶۰
۳۰%
تومان