کتاب مدرسه مردگان (جلد اول)
معرفی کتاب مدرسه مردگان (جلد اول)
کتاب تله ارواح جلد اول از مجموعه مدرسه مردگان اثر جی. ای . وایت است که با ترجمه شبنم حاتمی در انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
مجموعه مدرسه مردگان را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه مدرسه مردگان
کوردلیا همراه خانواده به شهر جدیدی نقل مکان کرده است. او در این شهر وارد یک مدرسه عجیب می شود مدرسه عجیب و مرموز مردگان. این مدرسه، روحزدهترین ساختمان در دنیا به نظر میرسد.
کوردلیا و دوست تازهاش، بنجی تنها کسانی هستند که می توانند ارواج را ببینند. آنها همراه اگنس تیزهوش تصمیم میگیرند که از اسرار ارواح مدرسه پرده بردارند. آنها برای این کار باید با ارواح روبهرو شوند.
خواندن مجموعه مدرسه مردگان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالای ۱۴ سال مخاطبان این کتاباند.
درباره جی. اِی. وایت
جی. اِی. وایت خالق کتاب طبقهٔ وحشت است. وی به همراه همسر، سه پسر و روح همسترشان، اُفلیا، در نیوجرسی زندگی میکند. وقتهایی که مشغول قصه نوشتن نیست به شاگردانش یاد میدهد چطور قصه بنویسند. آرزویش این است که اژدها واقعاً وجود داشت چون آنطوری کار کردن خیلی باحالتر میشد.
بخشی از کتاب تله ارواح
کوردلیا، که همراه پدرش به مرکز شهر لادلُو میرفت، از پنجرهٔ ماشینشان به بیرون زل زد. بهجز چندتایی وانت قدیمی که جلوی صبحانهکدهٔ لیلی پارک بود، شهر خالی بود. پارچهنوشتهای که از اینسر خیابان به آنسر کشیده شده بود نشان میداد تا جشنوارهٔ تعطیلات زمستانی لادلُو فقط چند هفته باقی است.
خبری از ترافیک نبود. خیابانهای اینجا هیچوقت ترافیک نداشت.
آقای لیو پشت تنها چراغقرمز شهر ترمز کرد و پرسید: «خانم میچن همیشه کلاس تقویتی رو این وقت صبح برگزار میکنه؟»
«اوممم... مطمئن نیستم. باید بپرسم.»
کوردلیا رویش را برگرداند تا پدرش نبیند عذابوجدان گرفته. چون او که واقعاً به کلاس تقویتی ریاضی نمیرفت (هرچند واقعاً به آن نیاز داشت). این دروغ را به مامان و بابا گفته بود تا او را با ماشین به مدرسه برسانند. کوردلیا میخواست ثابت کند اتفاقی که برای مرد روزنامهبهدست افتاد شانسی نبوده، و برای این کار باید قبل از بقیهٔ دانشآموزان به مدرسه میرسید.
آقای لیو گفت: «خدایی خیلی لطف میکنه. هر معلمی صبح زود پا نمیشه بیاد مدرسه تا به شاگردهاش توی درس کمک کنه.»
کوردلیا گفت: «آره. خانم میچن بهترینه.»
آقای لیو جور عجیبی به کوردلیا نگاه کرد.
«تو که هفتهٔ پیش گفتی کلاس خانم میچن یعنی جایی که زمان در اون متوقف میشه و لبخند روی لبها میخشکه.»
«از هفتهٔ پیش تا حالا واقعاً خودش رو توی دلم جا کرده.»
زیر چشمهای بابا گود افتاده بود. دوباره تا نصفهشب داشت با پدربزرگ و مادربزرگ کوردلیا تلفنی حرف میزد. کوردلیا از پشت دیوار اتاقش قسمت آخر حرفهای پدرش را شنیده بود. چینیاش آنقدری خوب نبود که تکتک کلمات را بفهمد، اما لُب مطلب را گرفته بود: نِینِی و یِیِه میخواستند آنها برگردند به سانفرانسیسکو، اما پدرش اصرار داشت که لادلُو خانهٔ جدیدشان است. حرفهایشان با گپوگفت شروع شد و با جروبحث به پایان رسید.
آقای لیو گفت: «خوشحالم که میبینم داری به مدرسهٔ جدیدت علاقهمند میشی.» از مرکز شهر زدند بیرون و ماشین سرعت گرفت. آسمان بر فراز کوههای دوردست رگههایی ارغوانی داشت. «من و مامانت نگرانت بودیم.»
کوردلیا گفت: «من خوبم.»
«ببینم دوست جدید پیدا کردهای؟»
کوردلیا خواست بگوید، دوستهای من توی سانفرانسیسکو هستن، ولی نگفت. بابابزرگ و مامانبزرگ بهاندازهٔ کافی باعث شده بودند بابا حس بدی پیدا کند.
برای همین گفت: «آره. دو سه تا.»
آقای لیو لبخند زد.
گفت: «عالیه! خوشحال میشیم ببینیمشون. خوبه یه دفعه دعوتشون کنی بیان خونهمون.»
حجم
۲۱۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۱۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
داستان در مورد دختری به نام کوردلیاست که با خانوادش به یه شهر جدید میان و کوردلیا به مدرسهی جدیدی میره ( مدرسه مردگان ). تغییر مدرسه برای کوردلیا راحت نیست اما حتی سخت تر هم میشه. کوردلیا توی مدرسه
خیلی زیبا و دوست داشتنی بود من عاشق کتاب شدم
واقعااا این کتاب مثل یه معجزه است😍🍓 انقدر عالیه که کلمه ها در وصفش ناتوان اند😂🤏🏻🌿 بی شک یکی از بهترین کتاب هاست🌚🧸 حتما پیشنهاد میکنم به خوندنش🎨🥂خودم هم باید چند بار دیگه بخونمش😃🌧
از شدت قشنگ بودنش اشک تو چشمام جمع میشه؛ میتونم بگم قشنگترین پایان رو از بین کتابهایی که مطالعه کردم داشت. علاوه بر پایان جذاب، کل کتاب یک داستان ماجراجویانه داشت که منو به وجد آورد. اگه دنبال کتاب ترسناک هستید این
5⭐ خیلییی کتاب قشنگی بود 😍😍🥰🤩 بنظرم همه چیزش خوب و به اندازه بود، هم شخصیت پردازی خوبی داشت و هم کشش داستانی خوبی داشت و فقط زیاد ترسناک نبود. و چیزی که خیلی خوبش میکرد، این بود که موضوعش کلیشه
از نظر من کتاب خیلییی قشنگی بود، اخرش خیلی خیلییی قشنگ بود. پایان قشنگی داشت که واقعا دوستش داشتم ولی خب ژانرش ترسناک نبود فقط دارک بود پیشنهاد میکنم بخونین
لطفا رایگانش کنید واقعا عالیه این کتاب🖤
مرسی که به طاقچه بی نهایت اضافش کردید😊❤ فصل آخر واقعا فوق العاده بود ، هیچوقت فکرش رو نمیکردم انقدر قشنگ تموم شه
خیلی خوشحالم که این کتابو از دست ندادم،چون فوق العاده بود.. داستان دختری به نام کوردلیا هس که تازه اومدن به یه شهر و اون باید بره به مدرسه جدیدش،مدرسه مردگان،این مدرسه پر از اسرار مختلفه کوردلیا متوجه میشه توی این مدرسه
عالی بود! نه عالی نبود معرکه بود