دانلود و خرید کتاب تیمارستان متروک دن پبلاکی ترجمه رعنا باقریان کوشکقاضی
تصویر جلد کتاب تیمارستان متروک

کتاب تیمارستان متروک

معرفی کتاب تیمارستان متروک

کتاب تیمارستان متروک از دن پبلاکی کتاب ترسناکی برای گروه سنی نوجوان است که در سال ۲۰۱۲ برای اولین بار منتشر شد. این کتاب درباره‌ی بیمارستان روانی متروکی به نام گریلاک است که سال‌ها قبل پس از آنکه چندین بیمار آن به‌طرز مشکوکی جان خود را از دست دادند، تعطیل و به حال خود رها شده است. نیل کدی، نوجوانی که به تازگی به شهر آمده است در پی کنجکاوی به دنبال وارد شدن به این تیمارستان متروک است و در این بین با ماجرایی ترسناک روبه‌رو خواهد شد.

انتشارات پرتقال این رمان را با ترجمه رعنا باقریان منتشر کرده است. نسخه الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید. برای آشنایی با شیوه‌ی خرید کتاب تیمارستان متروک می‌توانید راهنمای خرید و پرداخت آنلاین در بخش سوالات متداول را مطالعه کنید.

درباره کتاب تیمارستان متروک اثر دن پبلاکی

تیمارستان متروک که نام اصلی آن «شبح گریلاک» است، یک رمان در رده‌ی سنی نوجوان است که توسط دن پبلاکی نوشته شده است. دن پبلاکی در این کتاب داستان نیل و خواهرش بری را که به تازگی به شهری جدید نقل مکان کرده‌اند، روایت می‌کند. پدر نیل به کالیفرنیا رفته است تا حرفه بازیگری خود را دنبال کند و مادرشان بابت این تصمیم پدر ایام سختی را می‌گذراند، بنابراین نیل و بری به هدستون می‌روند تا تابستان را با آنا و کلر، خاله‌هایشان بگذرانند.

پس از نقل مکان به هدستون، نیل و بری از دوستان جدیدشان اریک و وسلی درباره‌ی تیمارستان قدیمی شهر داستان‌هایی شنیده‌اند و به همراه این دو ماجراجویی خود را درباره‌ی این بیمارستان روانی متروکه آغاز می‌کنند. این بیمارستان که پس از مرگ مشکوک چند بیمار جوانش تعطیل شده و پس از گذشت سال‌ها به یک خانه‌ی متروکه تبدیل شده است گریلاک نام دارد و در بین مردم ساکن هدستون شایعاتی درباره‌ی اینکه این تیمارستان توسط روح ترسناکی به نام مادلین تسخیر شده است وجود دارد.

وقتی نیل و بری ماجراجویی خود را آغاز می‌کنند و عمیق‌تر به راز گریلاک می‌پردازند، متوجه می‌شوند که داستان مادلین بیش از آن چیزی است که در ابتدا می‌دانستند، و خطری که با آن روبه‌رو هستند بسیار واقعی است. در این بین تصمیم می‌گیرند تا با کمک وسلی حقیقت گذشته‌ی غم‌انگیز مادلین را کشف کنند و پیش از اینکه دیر شود راهی برای آرام کردن روح او پیدا کنند.

کتاب تیمارستان متروک رمانی است که عناصر وحشت و ماجراجویی را ترکیب می‌کند و مخاطب را پای داستان میخکوب می‌نماید. دن پبلاکی داستان این ماجراجویی را به‌قدری خوب به تصویر می‌کشد که با هر بخش هیجانی داستان مخاطب نیز هیجان‌زده می‌شود و با هر لحظه‌ی استرس‌زا و ترسناک ماجرا، دچار ترس و وحشت می‌گردد.

خرید و دانلود کتاب تیمراستان متروک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن کتاب تیمارستان متروک را به افرادی که از خواندن کتاب‌های رازآلود در ژانر وحشت لذت می‌برند و همچنین کسانی که به خواندن داستان‌های پر رمز و راز و ماجراجویانه علاقه‌مند هستند توصیه می‌شود. اگر به اندازه‌ی کافی شجاع نیستید و به‌راحتی می‌ترسید، خواندن این کتاب به شما توصیه نمی‌شود، چراکه ممکن است پس از خواندن آن مجبور باشید با چراغ‌های روشن بخوابید!

چرا باید این کتاب با ترجمه رعنا باقریان را بخوانیم؟

دن پبلاکی به‌خوبی به شرح شخصیت‌های کتاب تیمارستان متروک پرداخته است و علاوه‌بر شخصیت‌پردازی فوق‌العاده، پبلاکی توصیف بی‌نظیری از شرایط دلهره‌آور داستان به مخاطب ارائه می‌دهد که بی‌شک مخاطبی که از داستان‌های ژانر وحشت لذت می‌برد باید این کتاب را مطالعه کند.

درباره دن پبلاکی

دن پبلاکی نویسنده آمریکایی رمان‌های معمایی، ترسناک و ماجراجویی برای جوانان و نوجوانان است. او به همراه نیل پاتریک هریس، نویسنده شماره یک مجموعه پرفروش نیویورک تایمز، نامتناسب جادوو (که در آن با نام مستعار الک اعظم می‌نویسد) است. او همچنین نویسنده مجموعه‌های فرزند سنگ، کابوس‌زدگان، و چهار اسرارآمیز و بسیاری دیگر است. کتاب‌های او، «تیمارستان متروک» و «تسخیر گابریل اش»، برگزیده‌ی انجمن کتابخانه‌های جوان بوده‌اند و در فهرست بهترین کتاب‌های داستانی انجمن کتابخانه‌های مناسب جوانان و نوجوانان آمریکا قرار گرفته‌اند.

آثار پبلاکی به فرانسوی، یونانی، روسی، آلمانی، لهستانی و فارسی ترجمه شده است. دن در پراویدنس در جزیره‌ی رود متولد شد. در طول سال‌های پیش از نوجوانی، خانواده‌اش به نیوجرسی نقل مکان کردند، جایی که او اغلب به دنبال ماجراجویی با بهترین دوستانش بود. بعداً از دانشگاه سیراکیوز در رشته تئاتر فارغ‌التحصیل شد. دن پبلاکی پس از فارغ‌التحصیل شدن در شغل‌های مختلفی مانند بازیگری، فروشندگی، منشی بودن، و همچنین مدیر بالینی و تحلیلگر سیستم‌ها در مراکز مربوط به بیماران سرطانی مشغول بوده است و در تمام مدت نویسندگی را در اوقات فراغت خود دنبال کرده است.

ژانر و سبک رمان تیمارستان متروک

کتاب تیمارستان متروک اثر دن پبلاکی در ژانر وحشت و ماجراجویی و ماوراطبیعی قرار می‌گیرد. دن پبلاکی در این کتاب با بهره گرفتن از تخیلی قوی و همچنین داستانی رازآلود کتابی خواندنی در این ژانر منتشر کرده است.

جایزه‌ها و افتخارات کتاب و نویسنده

دن پبلاکی با کتاب تیمارستان متروک در سال ۲۰۱۳ جایزه‌ی بهترین داستان مناسب نوجوانان را از آن خود کرد. علاوه‌بر این نامزد جایزه کتاب کودکان دوروتی کنفیلد فیشر در سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ بود که هرساله برای کتاب‌های برجسته و باکیفیت ادبی برگزیده کودکان اهدا می‌شود. همچنین، این رمان اثر برگزیده‌ی انجمن کتابخانه‌های جوان و همچنین در فهرست بهترین کتاب‌های داستانی انجمن کتاب‌خانه‌های آمریکا قرار داشته است.

نظرات افراد و مجله‌های مشهور درباره تیمارستان متروک

افراد و نشریات مشهور متعددی درباره‌ی آثار دن پبلاکی از جمله کتاب تیمارستان متروک نظرات خود را منتشر کرده‌اند. آر ال. استاین نویسنده‌ی معروف ژانر وحشت می‌گوید: «کتاب‌های دن پبلاکی مرا می‌ترساند و من این را دوست دارم.» نشریه‌ی مرور کرکاس این کتاب را وحشتناک خوانده و داستان‌سرایی ماهرانه و حال و هوای وحشتناک» آن را ستوده است. مجله کتابخانه مدرسه این رمان را یک کتاب عالی برای اضافه کردن به مجموعه‌ی کتاب‌های ترسناک خواند. نشریه‌ی فهرست کتاب نیز نوشته است که این کتاب لحظات سرد و ترسناک را به‌خوبی به تصویر کشیده است. نشریه نقد کتاب نیویورک تایمز نیز این کتاب را «وحشتناک و راضی‌کننده» خوانده و از توانایی پبلاکی در «خلق شخصیت‌های باورپذیر» تمجید کرده است.

در مجموع، رمان تیمارستان متروک با استقبال خوبی از سوی منتقدان و خوانندگان مواجه شده است و داستان پرکشش، شخصیت‌های خوش‌ساخت و فضای وهم‌انگیز آن را تحسین کرده‌اند. این کتاب به‌خوبی با دیگر داستان‌های کلاسیک ارواح و داستان‌های ترسناک مقایسه شده است و برای خوانندگان جوانی که از داستان‌های ترسناک درباره‌ی ماوراطبیعه و اشباح لذت می‌برند، انتخابی عالی محسوب می‌شود.

بخشی از متن کتاب تیمارستان متروک

«بی‌خیال، نیل! فکر کردی کجای این دنیا می‌شه دزدکی رفت توی یه ساختمون متروک؟ خدا می‌دونه چه چیزهای سمّی‌ای توی هواش هست. تازه بماند که چی، یا کی، ممکنه اونجا قایم شده باشه.»

نیل پشیمان شد. بهتر بود دروغ می‌گفت. آخه چرا همیشه از دروغ این‌همه بد می‌گن؟ فکرِ یک ساختمان خالی در جنگل، تنها انگیزه‌اش بود تا صبح آن روز از خواب بیدار شود. از شب قبل که وسلی دربارهٔ بیمارستان باهاش حرف زده بود، ذوق کرده بود که بالاخره دلیلی برای آمدن به هدستون پیدا کرده. کاری برای انجام‌دادن داشت و جایی برای رفتن و فرارکردن از فکروخیال پدر و مادرش. در نیوجرسی مادرش گرفتار هجوم افکار آشفته و درهم‌برهم شده بود که جرقه‌اش با جدایی پدر زده شد. پدرش، اوایل همان سال، آن‌ها را گذاشت و به کالیفرنیا رفت تا آرزوی قدیمی بازیگری‌اش را دنبال کند.

پدر و مادر نیل برای خودشان راه فرار درست کرده بودند؛ هم واقعی و هم خیالی. و حالا نیل هم همین کار را می‌کرد. بچه به پدر و مادرش می‌رود. امیدوار بود که معمای پرستار جنت راه فرار او از تمام این مشکلات باشد. خوشبختانه نزدیکی‌های کوه تلفن آنتن نداشت، وگرنه بری می‌توانست جلوی او را بگیرد. خاله‌ها در شیرینی‌فروشی تقریباً غیرقابل دسترس بودند.

اما باز هم ممکن بود هر آن سروکله‌شان پیدا شود.

نیل سعی کرد لبخند بزند. شانه بالا انداخت و گفت: «حالا که این‌همه نگران منی، چرا تو هم نمیای؟»

وقتی خواهرش یک ابرویش را بالا انداخت، فهمید زیادی تند رفته.

بری بازویش را گرفت و گفت: «عجب پیشنهادی! پاشو بیا تو.»

صدای تلق‌تلوق از خیابان آمد و نیل عقب کشید. چرخ‌های لاستیکیِ باریک، خاک‌وخل را پخش‌وپلا می‌کرد. پسری که روی دوچرخه بود ترمز گرفت و لیز خورد تا ایستاد. وسلی بپتیست.

«سلام نیل! حاضری؟»

یک نفر دیگر هم پیچید توی خیابان و به‌سرعت نزدیک شد. بعد کنار وسلی ایستاد و کلاه‌کاسکتش را بالا برد. نیل فوری فهمید آن پسر کیست. وسلی گفته بود برادر بزرگ‌تری دارد، اما نگفته بود او هم با آن‌ها می‌آید.

شهرزاد بانو😇
۱۴۰۰/۰۵/۱۵

سلام سلام! دوستانی که میخوان این کتابو انتخاب کنن لطفا برای اسون تر شدن انتخابشون ، این متنو بخونن. . . رمان تیمارستان متروک ، در ابتدا خیلی ترسناک به نظر میرسه و پیچیده. یه عالم علامت سوال میاد تو ذهنت . همین

- بیشتر
Hana
۱۳۹۹/۱۱/۱۴

فوق العاده بود، اولش فکر کردم از همون داستان های بی خود بود که توش یه ساختمون تسخیر شده، اما فقط همین نبود. داستان خیلی گسترده و پیچیده بود، جوری که دوس داشتی تند تند به صفحات بعدی بری و

- بیشتر
Maryam
۱۴۰۰/۰۱/۲۲

این کتاب بهترین کتاب ترسناکی بود که خوندم ترسش به آدم کیف میده جوری که از ترسیدن خوشت میاد . من به همه پیشنهاد می کنم محشره 😍🖐️💙💙 اگه موافقید بگید مفید بود 😎

Agha_M@hdiar
۱۳۹۹/۰۵/۲۵

من نسخه چاپی کتاب رو خوندم و بسیار لذت بردم. داشتان کشش خیلی خیلی زیادی داشت و ترسناک هم بود ولی نه زیاد. ماجرای پیچیده ی خوبی داشت و در پایان هر فصل منتظر فصل بعد خواهید شد

シ︎دختر کتابخونシ︎
۱۴۰۰/۰۳/۲۰

من تاحالا هیچ کتابی رو نخوندم که انقدر ادم و شوکه کنه خیلی رمز آلود بود. داستان ترسناک و غم انگیز بود🖤 هی دوست داشتی بری سریع صفحه بعد... محشر بود!بی نظیر! فوق العاده🙂 اگه به کتابای رمز آلود و شوکه کننده علاقه دارین این

- بیشتر
𝘙𝘖𝘡𝘈
۱۴۰۰/۰۹/۱۴

کاش میشد انقد این ستاره ها رو زیاد داد که برسی به گری لاگ هال :))) چطور میتونه ی کتاب انقدر خوب باشه؟ *نسخه چاپی خوانده شده :)) با خوندن نسخه چاپی ی حس مرموز و قشنگ تری هم‌داری مسلماً :) به همه پیشنهاد

- بیشتر
Raya
۱۳۹۹/۰۷/۱۹

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی جذاب و هیجان انگیز بود و من از خواندن این کتاب لذت بردم

نیلوفر🍀
۱۴۰۰/۰۳/۰۱

کتابی فوق العاده با فضاسازی و داستان پردازی درجه یک👌وقتی که در حال مطالعه این کتاب بودم دائما میگفتم فصل ۹ که تموم بشه میزارم زمین فصل ۱۰،۱۱،.. و کتاب به اخرین صفحه رسید و من تا اون زمان کتاب

- بیشتر
anusha
۱۴۰۰/۰۴/۳۱

کتاب خوبیه ، می تونست ترسناک تر باشه ولی باز هم از جذابیتش کم نمیشه. این کتاب خیلی فضا سازی خوبی داره و نویسنده حس شخصیت ها رو به خوبی بیان کرده. یکم کشش داستان زیاد بود اما آدم از داستان زده

- بیشتر
j.c
۱۳۹۹/۰۶/۲۳

فضا سازیش عالللی بود و اینکه کاملا قافلگیر کننده بود و از این داستانا بود ک آدم بهش فکر میکنه لذت میبره

ملیسا لبخند زد. «می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
دختر‌کتابخون‌:)📖🤍
جذاب‌بودن همیشه معنیش خوب‌بودن نیست.
i_ihash
ما از ذهنمون می‌خوایم دست از نگرانی برداره، دست از مشغولیت برداره، دست از دیدن دوباره و دوبارهٔ خواب‌های ترسناکِ همیشگی برداره. اما ذهن ما به‌ندرت درخواستی رو می‌پذیره.
i_ihash
برای هر کاری یه اولین باری وجود داره،
شکوفا
مرگ تنها راه پایان‌دادن
میرفندقی
آخه چرا همیشه از دروغ این‌همه بد می‌گن؟
keep
«می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
نَجـــ♡ـــوآ
هرچه فکر بود از سر بری بیرون رفت به‌جز یکی: خدا را شکر.
yekta
آره، ولی ارواح نمی‌تونن به آدم آسیب بزنن.»
دختر‌کتابخون‌:)📖🤍
با مرگ پرستار حقیقت ماجرا یک راز باقی ماند؛ رازی که تبدیل شد به قصه و قصه‌ای که تبدیل شد به افسانه.
نقطه ویرگول
بری گفت: «خب پس تو باهاش کنار بیا. من دیگه کاری به این کارها ندارم. کابوس بسه. روح بسه. می‌خوام یه رمان قطور خوب و عاشقانه از کتابخونه بردارم و یه گوشه قایم بشم تا وقتی که ماجرای پرستار جنت تموم شه.» «تموم شه؟ این‌جور ماجراها هیچ‌وقت تموم نمی‌شن. این‌جور ماجراها هرجا بری باهات میان. جایی که اصلاً به فکرت نمی‌رسه گیرت می‌ندازن. هرچی بیشتر نادیده‌ش بگیری، بدتر می‌شه.» «آره خب، آدم دربارهٔ هر چیزی می‌تونه این حرف رو بزنه.» نیل دست‌به‌سینه شد و گفت: «خب پس می‌دونی که حقیقت داره.» بری گفت: «حالا هرچی برادرکوچولو.» بعد روی پاشنهٔ پایش چرخید و به‌سرعت به طرف خانه قدم برداشت. «دیگه کی می‌دونه حقیقت چیه؟»
~آلْبا~☘️
مهربون‌بودن معنیش این نیست که بی‌گناهه
sayna
آذرخشی جرقه زد و آسمانِ نفرت‌آلود و امواج کف‌آلودِ خشمگینِ دریاچه را روشن کرد. باد موهایش را از صورتش کنار زد و وقتی صدای رعد آمد، قلبش دیوانه‌وار به تپش افتاد. از روی شانه عقب را نگاه کرد و دید که چراغ‌قوهٔ پشت سرش داشت نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد.
anusha
آدم نمی‌تواند از خودش فرار کند
vania
من فقط می‌خوام همهٔ این چیزها رو فراموش کنم و برای خودم کتاب بخونم.
infj.cam
بچه‌های دیگه توی این شهر... خب، فقط بهتره بگم که فکر می‌کنن من یه‌کم عجیب‌غریبم.»
~آلْبا~☘️
ملیسا اضافه کرد: «به من اعتماد کن. جذاب بودن همیشه معنی‌ش خوب بودن نیست.»
Farn✾✾sh
«می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
نیومون
به سکون نگاه کرد و به سکوت گوش سپرد.
ژنرالیسم
دلواپسی‌های کلر پشت لبخندش پنهان بود، مثل ستاره‌ها در آسمانی روشن.
- 𝘔𝘪𝘯𝘦𝘳𝘷𝘢

حجم

۲۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۵۱,۵۰۰
۵۰%
تومان