دانلود و خرید کتاب صوتی پرونده هری کبر
معرفی کتاب صوتی پرونده هری کبر
کتاب صوتی پرونده هری کبر نوشته ژوئل دیکر است که با ترجمه روان آریا نوری و صدای مهبد قناعتپیشه منتشر شده است. این کتاب داستانی جذاب و مهیج از یک پرونده قتل است پروندهای که سه دهه نتیجه آن نامعلوم بوده است.
درباره کتاب صوتی پرونده هری کبر
ما در کتاب صوتی پرونده هری کبر دو تاریخ مهم داریم اول ۳۰ ژانویه سال ۱۹۷۵ میلادی است زمانی که یک دختر ۱۵ ساله به نام نولا کلرگان ناپدید میشود. دبورا کوپر، زن میان سالی است که نزدیک جنگل زندگی میکند، او با پلیس تماس میگیرد و میگوید دختر جوانی را دیده است که که به سمت جنگل میدویده و مردی دنبالش میکرده، پلیس سریع نیرو میفرستد اما چیزی پیدا نمیکنند پس از مدتیی، پرونده به دلیل نبود مدارک کافی بسته میشود. تاریخ دوم سال ۲۰۰۸ است زمانی که جنازه نولا دختر گمشده به همراه نسخه خطی کتاب ریشه های پلیدی در حیاط خانه هری کبر، نویسنده مشهور رمان ریشه های پلیدی، پیدا میشود و اکنون مارکوس گولدمن، که مطمئن است استادش هری کبر بیگناه است، به اورورا میرود تا پرده از راز دو جنایتی، که ۳۳ سال پیش اتفاق افتاده بود، بردارد
کتاب صوتی پرونده هری کبر ماجرای یک قتل و بیاخلاقیهای نویسندهای است که برای رسیدن به شهرت مسیر عجیبی را رفته است. این کتاب سرشار از حیلههای پیچیده و جذاب است و شما را تا انتها با خود همراه میکند.
شنیدن کتاب صوتی پرونده هری کبر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن کتاب صوتی پرونده هری کبر را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژوئل دیکر
ژوئل دیکر متولد ۱۶ ژوئن ۱۹۸۵ یک نویسنده، و رماننویس اهل سوئیس است. او برنده جوایزی همچون جایزه بزرگ رمان فرهنگستان فرانسه شدهاست. دیکر تا نوزده سالگی در سوئیس درس خواند و بعد از آن برای دورهای یکساله به فرانسه رفت. ژوئل دیکر بعد از برگشتن از فرانسه، در دانشگاه ژنو حقوق خواند و سال ۲۰۱۰ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. او جوایز بسیاری گرفته است و در میان نویسندگان به دلیل جزئینگری و هوش بالا بسیار مشهور است.
بخشی از کتاب پرونده هری کبر
ترک نیویورک و تغییر آبوهوا! هیچگاه پیشنهاد یک مسافرت تا این اندازه به ذهنم معقول نمیرسید. شاید میتوانستم در یکی از محلههای روستایی کشور، آن هم در کنار استادم، دوباره بنویسم. اینگونه بود که یک هفته بعد، در روزهای میانی فوریه، به اورورا در نیوهمشایر سفر کردم.
هنگامیکه چمدانهایم را میبستم، تصورش را هم نمیکردم که این سفر آبستن چه حوادثی است...
تا پیش از اتفاقاتی که در سال ۲۰۰۸ افتاد و همه امریکا از آن سخن گفتند، شاید نام اورورا به گوش هیچکس نرسیده بود ــ شهر کوچک روستایی و ساحلی که یک ساعت با ماساچوست فاصله دارد. سینمای اورورا در خیابان اصلی است و نسبت به جدول زمانی کشور فیلمهایش را با تأخیر پخش میکند. افزون بر سینما، چند مغازه، دفتر پست، اداره پلیس و شماری رستوران نیز در خیابان دیده میشود. معروفترین و شلوغترین رستوران شهر کلارک نام دارد، که قدیمیترین آنها نیز هست. خانههای شهر نزدیک به هم ساخته شدهاند و جلو هر کدام باغچه زیبایی قرار دارد. حالوهوای شهر دوستانه است و مردم شبها در خانههایشان را قفل نمیکنند. شهر به قدری آرام است و یادآور امنیت که گویی چنین مکانی را فقط میتوان در خواب و رؤیا دید.
زمانی که دانشجوی هری بودم خیلی به اورورا سفر میکردم و برای همین آنجا را خوب میشناختم. هری در خانهای بزرگ و با شکوه، که از سنگ، چوب کاج و صنوبر ساخته شده بود، زندگی میکرد. خانهاش یک کیلومتر با شهر فاصله داشت. مسیر منتهی به آن، جادهای بود که یکراست به ورمونت میرفت، خانهای ساحلی که روی نقشه به نام گوسکو مشخص شده بود.
با دیدن ظاهر خانه به سادگی میشد فهمید که از آن فردی نویسنده است؛ نویسندهای که میتوانست برای نوشتن به ایوان خانه برود، روبهروی آب بنشیند و بنویسد. پیرامون خانه هری منطقهای مسکونی نبود و به هر سو که مینگریستی چشمت میافتاد به مناظر طبیعی، جنگل، صخرههایی سر به فلک کشیده، که سرخس و کف آب روی آن دیده میشد، و مسیرهای صخرهای و خاکی، که جان میداد برای پیادهروی. اگر کسی برای نخستینبار به آنجا میرفت و نمیدانست که آن مکان با منطقه مسکونی فقط یک کیلومتر فاصله دارد، شاید گمان میکرد به آخر دنیا گام گذاشته است. رمز کامیابی او را به سادگی میشد تصور کرد. مگر میشود در برابر چشمانداز طلوع و غروب خورشید اقیانوس نشست و کوبش موجها بر صخرهها را نگریست و الهام نگرفت!
دهم ژانویه ۲۰۰۸، درحالیکه بحران نویسندگیام به اوج رسیده بود، نیویورک را به مقصد اورورا ترک کردم. شور انتخاباتی در سراسر کشور دیده میشد. چند روز پیش، جمهوریخواهان مککین را نامزد انتخاباتی خود کرده بودند، ولی نبرد میان اوباما و کلینتون، از حزب دموکرات، برای انتخابشدن، هنوز ادامه داشت. سراسر مسیر را بیتوقف تا اورورا رانندگی کردم. زمستانی پربرف بود و منظرهای بینظیر در جاده چشمنوازی میکرد. گویی در جادهای سفید به سوی بینهایت میراندم.
نیوهمشایر را دوست داشتم، مکانی ساکت با جنگلهایی گسترده و مردابهایی که در تابستانها میتوانستی در آن شنا کنی و در زمستانها اسکیتبازی. در این شهر کسی مالیات نمیپرداخت. در جاده، که حرکت میکردم، بسیاری از خودروها بر روی شیشه عقب خود نوشته بودند: «آزاد زندگی کن یا جانانه بمیر!»
گویی مردم شهر آزادی خود را به رخ مسافرانی که وارد میشدند، میکشیدند. من نیز هرگاه به اورورا میرفتم پر از حس آزادی میشدم. خوب به یاد دارم آن روز هم که به اورورا رسیدم و هوای سرد و مهگرفتهاش را حس کردم، خیلی زود به آرامشی درونی رسیدم؛ آرامشی که مدتها از آن دور بودم. هری، درحالیکه خود را در لباسی گرم پیچیده بود، جلو در خانه انتظارم را میکشید. از خودرو که پیاده شدم به سمتم آمد، دستهایش را بر روی شانههایم گذاشت و لبخندی عمیق و اطمینانبخش زد.
«چی شده مارکوس!»
«نمیدونم هری...»
«همیشه تو جوون خیلی حساسی بودی...»
هنوز چمدانهایم را نیز باز نکرده بودم که در سالن اصلی خانه نشستیم و گفتوگو را آغاز کردیم. هوای درون خانه گرم و دلچسب بود. از پنجره سالن امواج خروشان اقیانوس دیده میشدند که خود را با شدت هرچه تمامتر به صخرهها میکوبیدند و دانههای برفی آنها را همراهی میکردند.
زمزمهکنان گفتم: «تقریبآ فراموش کرده بودم که اینجا چقدر زیباست!»
زمان
۱۹ ساعت و ۳۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۶۷٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۹ ساعت و ۳۶ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۶۷٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
الان که کتابو تموم کردم ۷ صبح با ناباوری به گوشی زل زدم و برام سواله که ی نویسنده چقدر میتونه خلاق با استعداد و فوق العاده باشه که همچین کتابی رو خلق کنه مغزم داره سوت میکشه چند فصل آخر
نوین کتاب گویا متاسفانه قیمت همه کتابها را خیلی زیاد افزایش داده، توصیه میکنم از ناشران صوتی دیگر استفاده کنید، اونها ناشران با انصافتری هستند
هرچی از جذابیت این کتاب بگم کم گفتم ....عالی عالی عالی بشدت توصیه میکنم به جذابیتش می ارزه .... فقط فقط یکم سانسور داره که مهم نیس ....
یکی از برترین جنایی معمایی عاشقانه پیش روی شماست.به شدت غیرغیرغیرقابل پیشبینی!با پیچش هایی مبهوت کننده! توصیف های به اندازه،فضاسازی خوب،شخصیت پردازی عالی،داستان پردازی فوقالعاد و... هرچیزی که از این ژانرها انتظار دارید رو اینجا میتونید پیدا کنید مدت ها بود همچین کتابی
سلام.اولش برای خرید این کتاب نسبت قیمت گرونی که داره مردد بودم ولی بعد از گوش دادن فهمیدم خیلی باارزش هست این کتاب ،گویندگی واقعا واقعا عالی، متن روان و خوب کلا عالی
داستان خیلی معمایی و مهیجی بود البته من بیشتر شبهنگام بعنوان قصه شب ان را گوش میدادم بهمین علت در بعضی مواقع که خوابم میبرد رشته داستان از دستم در میرفت. شخصیتهای داستان هم متنوع هستند و باید خیلی به
در یک کلام 《بی نظیر》 بود. صدای گوینده هم واقعا گیرا و گویندگی ایشون هم بسیار عالی بود.
گوینده عالیه اصلا حواس ادم پرت نمیشه و اهنگ هم به شدت مناسبه...متن پر کشش و جذابه...داستان عاشقانه و مرموز پیش میره و فراز و فرود داره...صد در صد پیشنهاد میشه
روند داستان اصلا خسته کننده نبود✨✨ هرچی داستان جلو تر میرفت جذاب تر میشد🥰🥰 و پایان غیر منتظره👍💛
من عاشق این کتابم یکی از بهترین کتابای این ژانره و نمیدونم چرا اینقدر کم بهش توجه میشه؟! تا اخر داستان محاله بفهمین چه اتفاقی قراره بیوفته و ی حقایقی برملا میشه که باید بگی برگامممم گویندگی عالی بود🤝