
دانلود و خرید کتاب صوتی پدر
معرفی کتاب صوتی پدر
کتاب پدر نوشتهی آگوست استریندبرگ با ترجمهی جواد عاطفه و گویندگی گروه گویندگان، یکی از نمایشنامههای برجستهی ادبیات مدرن اروپا است که توسط نشر مهرگان خرد منتشر شده است. این کتاب صوتی، با روایتی پرتنش و شخصیتپردازیهای عمیق، به بررسی روابط خانوادگی، قدرت، جنسیت و بحران هویت در بستر یک خانوادهی سوئدی میپردازد. داستان حول محور کاپیتان آدولف، همسرش لورا و دخترشان برتا شکل میگیرد و با ورود شخصیتهایی چون کشیش، دایه، دکتر و خدمتکاران، فضای خانه به میدان نبردی روانی و اجتماعی بدل میشود. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پدر
کتاب پدر اثر آگوست استریندبرگ، نمایشنامهای سهپردهای است که در فضای خانهی یک افسر سوارهنظام سوئدی به نام آدولف میگذرد. این اثر با تمرکز بر کشمکشهای قدرت میان زن و مرد، بحران اعتماد و تردید نسبت به نقش پدری، و تأثیر ساختارهای اجتماعی و مذهبی بر روابط خانوادگی، تصویری تیره و پیچیده از زندگی زناشویی و والدگری ارائه داده است. استریندبرگ در این نمایشنامه، با زبانی صریح و دیالوگهایی پرکشمکش، تضادهای عمیق میان عقل و احساس، سنت و مدرنیته، و مردانگی و زنانگی را به تصویر کشیده است. ساختار کتاب مبتنی بر گفتوگوهای پیدرپی میان شخصیتهاست که هرکدام نمایندهی دیدگاهها و ارزشهای متفاوتی هستند. روند داستان با ورود بحرانهای اخلاقی و روانی، به تدریج به سمت فروپاشی نظم خانوادگی و تزلزل شخصیتها پیش میرود. کتاب پدر با پرداختن به موضوعاتی چون حق سرپرستی فرزند، نقش اجتماعی زنان و مردان، و مرزهای قدرت در خانواده، یکی از آثار تأثیرگذار در ادبیات نمایشی بهشمار میآید.
خلاصه کتاب پدر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در کتاب پدر، داستان با حضور کاپیتان آدولف و کشیش آغاز میشود که دربارهی مشکلات خانه و رفتار یکی از سربازان بحث میکنند. بهتدریج، اختلافات میان آدولف و همسرش لورا بر سر تربیت دخترشان برتا و حق سرپرستی او آشکار میشود. لورا با زیرکی و نفوذ خود، تلاش میکند کنترل آیندهی برتا را به دست بگیرد و در این مسیر، با ایجاد تردید در ذهن آدولف نسبت به پدر بودنش، او را به مرز فروپاشی روانی میکشاند. در طول نمایشنامه، شخصیتهای مختلفی چون دایه، کشیش و دکتر وارد ماجرا میشوند و هرکدام با دیدگاههای متفاوت، به پیچیدهتر شدن بحران خانوادگی دامن میزنند. آدولف که در ابتدا مردی مقتدر و منطقی بهنظر میرسد، رفتهرفته تحت فشار تردیدها و توطئههای لورا، اعتمادبهنفس و سلامت روان خود را از دست میدهد. در نهایت، خانه به صحنهی نبردی بیپایان میان زن و مرد بدل میشود؛ جایی که مرز میان عشق، نفرت، قدرت و ضعف بهشدت مبهم است و هیچکس پیروز واقعی این جدال نیست.
چرا باید کتاب پدر را بشنویم؟
کتاب پدر با پرداختن به موضوعاتی چون بحران هویت پدری، کشمکش قدرت میان زن و مرد، و تأثیر ساختارهای اجتماعی بر روابط خانوادگی، فرصتی برای تأمل دربارهی نقشهای سنتی و مدرن در خانواده فراهم کرده است. شنونده با دنبالکردن دیالوگهای پرتنش و شخصیتپردازیهای چندلایه، میتواند با زوایای پنهان روابط انسانی و روانشناسی قدرت آشنا شود. این کتاب صوتی، نهتنها تجربهای ادبی و نمایشی ارائه داده، بلکه بستری برای گفتوگو دربارهی مسائل بنیادین زندگی خانوادگی و اجتماعی فراهم کرده است. همچنین، فضای صوتی و اجرای گروه گویندگان، امکان همذاتپنداری و درک عمیقتری از شخصیتها و موقعیتها را برای شنونده ایجاد میکند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب به علاقهمندان نمایشنامه، دوستداران ادبیات کلاسیک و کسانی که دغدغهی روابط خانوادگی، نقش جنسیت و بحرانهای هویتی دارند پیشنهاد میشود. همچنین به دانشجویان رشتههای ادبیات، روانشناسی و مطالعات جنسیت توصیه میشود.
بخشی از کتاب پدر
«کاپیتان: تو هم به یک پدر فکر کن، مارگرت. دایه: پدر بهغیر از فرزندش چیزهای دیگری هم دارد، اما مادر جز فرزندش هیچچیز دیگری ندارد. کاپیتان: دقیقاً همینطور است، بانو. مادر تنها باردار فرزندی است که در شکمش دارد، درحالیکه من باید باردار سه فرزند و خود او باشم. بهنظرت اگر مسئولیت آنها بر دوش من نبود، من عمرم را توی نظام تلف میکردم؟ دایه: بله، اما من نمیخواستم دربارهٔ این چیزها حرف بزنم. کاپیتان: نه، اما مطمئنم که تو میخواهی به من ثابت کنی که من اشتباه کردهام. دایه: آقای آدولف، تو فکر نمیکنی که من خوبی تو را میخواهم؟ کاپیتان: چرا عزیز من. مطمئنم که چیزی به غیر از این نیست. اما تو چه میدانی برای خوشبختی من چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. برای من بچه پَسانداختن تنها کافی نیست، بلکه باید بتوانم روح بچه را هم بسازم. دایه: من این چیزها را نمیفهمم. اما میدانم که شما دو نفر باید با هم به توافق برسید. کاپیتان: مارگرت، تو دوست من نیستی. دایه: من؟ آه، خدای من. آقای آدولف، چطور میتوانی چنین حرفی بزنی؟ تو از بچگی – مثل فرزند خودم - توی دامن من بزرگ شدهای. فکر میکنی این چیزی است که بشود بهراحتی فراموشش کرد. کاپیتان: نه عزیز من. مگر میشود من فراموش کنم؟ تو همیشه برای من مثل یک مادر بودی، درحالیکه همه مخالف من بودند، تو همیشه طرف مرا میگرفتی. ولی حالا که همهچیز به هم ریخته و من به کمک تو احتیاج دارم، تو مرا تنها گذاشتهای و از دشمن من طرفداری میکنی.»
زمان
۲ ساعت و ۲ دقیقه
حجم
۱۱۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۲ دقیقه
حجم
۱۱۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد