کتاب نمایش یک رویا
معرفی کتاب نمایش یک رویا
کتاب نمایش یک رویا نوشتۀ آگوست استریندبرگ با ترجمه و تنظیم جواد عاطفه توسط انتشارات مهرگان خرد منتشر شده است. این اثر نمایشی یکی از نمایشنامههای مهم استریندبرگ است که با ساختاری رویاگونه و فراواقعگرایانه، به تقلید از منطق رویا میپردازد. در این نمایش، مرزهای زمان و مکان از بین رفته و شخصیتها در هم آمیخته، ناپدید و دوباره ظاهر میشوند.
درباره کتاب نمایش یک رویا
نمایشنامه نمایش یک رویا نوشته آگوست استریندبرگ ماجرای دختر ایندرا، یکی از الهههای هندو، را روایت میکند که با نام زمینی آگنس به زمین سفر میکند. او در این سفر با انسانها و چالشهای آنها روبهرو میشود و درمییابد که هر شادی همراه با غمی پنهان است و رویا و واقعیت درهم تنیده شدهاند. این اثر در فضایی سوررئالیستی نوشته شده و به بررسی جنبههای فلسفی و روانشناسانه زندگی میپردازد.
نمایش یک رویا اثری پیچیده و نمادین است که به دنیای ناخودآگاه و رویاهای انسانی سفر میکند. در این نمایش، استریندبرگ تلاش کرده است فضایی را خلق کند که همانند رویا، آزاد از محدودیتهای عقلانی و منطقی باشد. نمایشنامه در فضایی انتزاعی و خیالی روایت میشود، جایی که شخصیتها از دل خاطرات، تجربهها و تخیل آزاد شکل میگیرند. نمایش یک رویا در واقع ترکیبی از تفسیرهای شخصی نویسنده از مفاهیم روانشناسی، فلسفه، مذهب و هنر است. ساختار نمایشنامه غیرخطی و درهمتنیده است و گاه مخاطب را با احساساتی متناقض روبهرو میکند؛ از زیباییهای خیالی تا پریشانیهای عمیق و مالیخولیایی. این اثر همچون یک خواب، در کنار روایت داستانی جذاب، جنبههایی از پیچیدگیهای ذهن انسان را بررسی میکند.
آگوست استریندبرگ (۱۸۴۹-۱۹۱۲) نویسنده، نمایشنامهنویس و هنرمند برجسته سوئدی بود. او یکی از پیشگامان تئاتر مدرن و از شخصیتهای تأثیرگذار در جنبشهای ادبی و هنری قرن نوزدهم و بیستم است. آثار استریندبرگ اغلب با نگاهی عمیق و انتقادی به زندگی، فلسفه و جامعه همراه هستند. او در کنار نمایشنامههای مشهور خود، به نگارش رمانها و داستانهای کوتاه نیز پرداخته است. استریندبرگ این اثر را در سال ۱۹۰۱، در شرایط روحی پیچیدهای و پس از شکستهای شخصی و زناشویی خلق کرد. نمایشنامهٔ نمایش یک رویا یکی از آثار برجسته اوست که به عنوان نقطه عطفی در تئاتر مدرن شناخته میشود. شخصیتها در این نمایشنامه ویژگیهایی رویاگونه دارند و گویی در فضایی مابین واقعیت و خیال حرکت میکنند. این اثر از نخستین نمونههای برجسته سوررئالیسم در ادبیات نمایشی است و ساختار روایت آن مبتنی بر خاطرات، تجربیات، و ترکیبی از واقعیت و تخیل است.
شخصیتها در این اثر دچار تغییرات مداوم، تجزیه و ترکیب میشوند و مرزهای زمان و مکان در آن از میان برداشته شده است. این نمایشنامه الهامبخش کارگردانان بزرگی چون اینگمار برگمان و لارس فونتریه بوده است. فیلم داگویل اثر فونتریه از این نمایشنامه الهام گرفته شده است. نخستین اجرای صحنهای آن در ۱۷ آوریل ۱۹۰۷ در استکهلم انجام شد و اگرچه در ابتدا چندان مورد استقبال قرار نگرفت، بعدها به عنوان یکی از آثار برجسته تئاتر مدرن شناخته شد. نمایش یک رویا را میتوان شاهکار استریندبرگ دانست. این اثر که نویسنده خود آن را مهمترین کارش میدانست، اثری متفاوت با روایتی آزاد و بدون محدودیتهای معمول است. استریندبرگ در این اثر، با رویکردی تازه، ذهنیت و خیال را به صحنه تئاتر وارد کرده و به تثبیت جایگاه سوررئالیسم در تئاتر کمک کرده است. نگاه استریندبرگ به زنان در بسیاری از آثارش مورد انتقاد قرار گرفته است. او در دیالوگهای خود گاه زنان را عامل بدبختی مردان میداند که این موضوع از دیدگاه برخی فمینیستها باعث نقد و نکوهش او شده است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
کتاب نمایش یک رویا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر برای علاقهمندان به ادبیات نمایشی، تحلیل مفاهیم رویا و ناخودآگاه، و دوستداران آثار فراواقعگرایانه و فلسفی مناسب است. همچنین مخاطبانی که به دنبال کشف لایههای عمیقتر معنایی در آثار هنری هستند، از این کتاب لذت خواهند برد.
درباره آگوست استریندبرگ
یوهان آوگوست استریندبری (آگوست استریندبرگ) در ۲۲ ژانویهٔ ۱۸۴۹ در استکهلم به دنیا آمد و در ۱۴ مهٔ ۱۹۱۲ در همین شهر درگذشت. او نویسندهٔ داستان کوتاه، رمان و نمایشنامهنویس پرکار سوئدی بود که در کنار هنریک ایبسن، سورن کییرکگور و هانس کریستیان آندرسن از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان اسکاندیناوی به شمار میآید. استریندبرگ از بنیانگذاران تئاتر مدرن شمرده میشود و در وطن خود به «شکسپیر سوئد» معروف بوده است. او استاد مسلم اکسپرسیونیسم در تئاتر است.
گفته شده است که استریندبرگ در خانوادهای فقیر به دنیا آمد و در طول زندگی خود به حرفههای گوناگونی همچون معلمی، بازیگری، روزنامهنگاری و کتابداری پرداخت. در سال ۱۸۷۵ با دختری نجیبزاده که بازیگر هم بود، ازدواج کرد و در دوران زندگی مشترکش کتابی ۲جلدی با عنوان «متأهل» نوشت. این کتاب بهدلیل بیان مسائلی که در آن روزگار ناشایست به شمار میرفت، باعث شد استریندبرگ به کفرگویی متهم شود. او از این اتهام تبرئه شد، اما تأثیر منفیِ آن تا زمان مرگش همواره با او بود و همیشه خود را قربانی و در این امر همسرش را مقصر میدانست. استریندبرگ در سال ۱۸۹۱، بهدلیل اختلافات شدید، از همسرش جدا شد و نتوانست حضانت ۴ فرزندش را بگیرد. این امر تأثیر فراوانی بر او و آثارش گذاشت.
یوهان آگوست استریندبرگ از پیشگامان نوگرایی در ادبیات سوئد بود و مجموعه آثارش به زبان سوئدی به ۵۵ اثر میرسد. از او کتابها و نمایشنامههای متعددی به فارسی ترجمه و چاپ شده است. از رمانهای این نویسندهٔ سوئدی میتوان به «اتاق سرخ» اشاره کرد. «ماجراها و تقدیرهای سوئدی» مجموعهداستانی از اوست و نمایشنامههای او عبارتند از «سفر پیتر خوششانس»، «پدر»، «بانو جولیا»، «طلبکارها»، «بهسوی دمشق»، «همراه با آتش»، «تعهد»، «همهجا جنایت است و جنایت»، «اریک چهاردهم»، «عید پاک»، «رقص مرگ»، «یک نمایش رؤیایی»، «پلیکان»، «طوفان»، «خانهٔ سوخته»، «سونات اشباح» (یا «سونات شبح»)، «بزرگراه باشکوه»، «قویتر»، «پاریا» و «یاغی».
بخشی از کتاب نمایش یک رویا
«دختر ایندرا: اَبرها پایینتر میروند و من نزدیک و نزدیکتر میشوم. دارم خفه میشوم... هوایی نیست، تنها دود و بخار است که نفس میکشم... هوای سنگینی است. سنگین میشوم و دارم بهسمت پایین کشیده میشوم. پایین و پایینتر، حالا میتوانم مواد تشکیلدهندهاش را تشخیص دهم. آه، این جهان سوم، آن جای بهترین نیست...
صدای ایندرا: قطعاً بهترین نیست! اما بدترین هم نیست. آن جهان را که زمین نام دارد، از خاک آفریده شده، و مثل باقی سیارهها در آسمان میچرخد و در نتیجه آدمیان گاهی گیج میشوند و سرگردان بین بیثباتی و جنون روزگار میگذرانند... شجاع باش فرزندم، این فقط یک آزمایش است.
دختر ایندرا: [تا زانو در ابر فرو میرود] من دارم سقوط میکنم.
[در پسزمینهٔ، جنگلی پوشیده از گلهای ختمی۱۲ غولپیکر با شکوفههایی به رنگ سفید، صورتی، بنفش و زرد کهربایی دیده میشود. در بالای آن، سقف طلاکاری شدهٔ یک قلعه دیده میشود، پوشیده شده از غنچههایی که همچون تاجی بهنظر میرسد. زمین زیر دیوارههای قلعه پوشیده از کاه و کود اسطبل است. در هر دو سوی صحنه، بخشهایی از قصر، بیرون و درون آن به چشم میآید که تا پایان نمایش بدون هیچ تغییری باقی میمانند.] »
حجم
۱۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۵۳ صفحه
حجم
۱۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۵۳ صفحه