دانلود و خرید کتاب صوتی یک زندگی
معرفی کتاب صوتی یک زندگی
کتاب صوتی یک زندگی نوشتهٔ گی دو موپاسان و ترجمهٔ محمدرضا پارسایار است. بنفشه کلانتری گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و واوخوان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی یک زندگی
کتاب صوتی یک زندگی یک رمان عاشقانه و کلاسیک است. «لئو تولستوی» این رمان را اثری شایستهٔ تقدیر دانسته و معتقد بود این رمان بهترین رمان گی دو موپاسان است و شاید پس از «بینوایان» از «ویکتور هوگو» بهترین رمان در ادبیات فرانسه باشد. داستان این رمان که به صورت یک کتاب صوتی در آمده، زندگی یک زن از نوجوانی تا سالخوردگی است. شخصیت اصلی داستان «ژان» نام دارد. او دختری با موهای بور و چشمان آبی است که عشقی سرشار به طبیعت دارد. او چیزی از واقعیات زندگی نمیداند و در انتظار مرد دلخواه است. ژان دختری اشرافزاده است که بیآنکه چیزی از این دنیا و پیچیدگیهایش بداند، درگیر یک عشق کودکانه میشود. چه اتفاقاتی در انتظار ژان است؟ بشنوید تا بدانید. گی دو موپاسان در این رمان کلاسیک و عاشقانه زندگی مردم و سلسلهمراتب اجتماعی در قرن ۱۹ فرانسه را بهخوبی ترسیم کرده است. این رمان عاشقانه در ۱۴ فصل نگاشته شده است.
شنیدن کتاب صوتی یک زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای فرانسوی و علاقهمندان به رمانهای کلاسیک و عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره گی دو موپاسان
آنری رنه آلبر گی دو موپاسان در ۵ آگوست ۱۸۵۰ در نورماندی به دنیا آمد. او را در کنار «استاندال»، «انوره دو بالزاک»، «گوستاو فلوبر» و «امیل زولا» از بزرگترین داستاننویسان قرن نوزدهم فرانسه میدانند. گی دو موپاسان عمر کوتاهی داشت، اما آثار بسیاری خلق کرد؛ از جمله داستان کوتاه «تپلی» که از شاهکارهای دنیای داستان کوتاه به حساب میآید. او ۶ رمان، ۳ سفرنامه و ۳۰۰ داستان کوتاه از خود به جا گذاشت؛ داستانهایی آنچنان جذاب که «سامرست موآم» را واداشت تا دربارهاش اینطور بگوید که میتوانید این داستانها را پشت میز شام یا در اتاق استراحت کشتی نقل و توجه شنوندگان خود را جلب کنید. «یک زندگی»، «دل ما»، «ایوت» و «هورلا» عنوان برخی از آثار این نویسنده هستند. او در ۶ ژوئیه ۱۸۹۳ در پاریس چشم از دنیا فروبست.
زندگینامه و معرفی آثار گی دو موپاسان را در صفحه این نویسنده می توانید بخوانید.
بخشی از کتاب صوتی یک زندگی
«یکشنبهی بعد، خانم بارون و ژان به خاطر کشیش به کلیسا رفتند. بعد از برگزاری مراسم، منتظر کشیش ماندند تا برای روز دوشنبه به ناهار دعوتش کنند. کشیش با مرد جوان درشتاندام و شیکپوشی که خیلی خودمانی بازوی کشیش را گرفته بود از کلیسا بیرون آمد و همینکه چشمش به آن دو زن افتاد، با خوشحالی و تعجب فریاد زد: «آفتاب از کدوم طرف دراومده؟! خانم بارون، خانم ژان، اجازه بدید همسایهتون آقای ویکوند دولامار رو به حضورتون معرفی کنم.» ویکوند تعظیم کرد. گفت که از دیرباز مشتاق آشنایی با خانمها بوده و به کردار فردی اجتماعی، بدون تکلف و چنان که باید به گفتگو با آنان پرداخت. از آن مردان خوشسیما بود که از دید زنان خوشایندند و از دید مردان ناخوشایند. موهای مشکی و فِردارش بر پیشانی صاف و آفتابسوختهاش سایه میانداخت. ابروانش چنان منظم بودند که مصنوعی مینمودند.»
زمان
۸ ساعت و ۴۳ دقیقه
حجم
۴۷۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۴۳ دقیقه
حجم
۴۷۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد