کتاب مصیبت بی گناهی
معرفی کتاب مصیبت بی گناهی
کتاب مصیبت بی گناهی نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ مجتبی عبدالله نژاد است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مصیبت بی گناهی
در کتاب مصیبت بی گناهی دکتر کالگری بعد از برگشت از سفر اکتشافی جنوب متوجه میشود جوانی که به جرم قتل مادرخواندهاش در زندان بوده درگذشته است. دکتر کالگری همان شخصی است که میتواند با شهادتش، بیگناهی این جوان را ثابت کند و این کار را نیز انجام میدهد؛ اما یک سؤال مهم پیش میآید: اگر این جوان قاتل مادرخواندهاش نیست، چه کسی قتل را انجام داده است؟ بازگشایی پرونده پس از دو سال مصیبتی است که داغ خانوادهای را تازه میکند.خواندن کتاب مصیبت بی گناهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جنایی و پلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی، دوون به دنیا آمد. او نویسندۀ مشهور انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او نخستین نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته و پس از او، ژول ورن و سپس شکسپیر در این روند قرار دارند؛ کریستی همچنین طولانیترین نمایشنامۀ جهان را به نام «The Mousetrap» نوشته است. این نمایشنامه از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۰ در West End اجرا شد. این نمایش در مارس ۲۰۲۰ بهدلیل همهگیری ویروس کرونا بسته شد. این نویسندۀ انگلیسی، ترجمهشدهترین نویسنده است. کریستی ۶ رمان نیز با نام مستعار Mary Westmacott نوشته است. آگاتا کریستی طی هر ۲ جنگ جهانی، در بیمارستانها خدمت کرد و دانشی درمورد سمهایی را که در بسیاری از رمانها، داستانهای کوتاه و نمایشنامههای او وجود داشت، به دست آورد؛ او همچنین در دورهای از زندگیاش، چندینماه را در حفاریهایی در خاورمیانه میگذراند و بدینترتیب از این دانش نیز در نگارش کتابهایش سود میجست. کریستی از خانوادهای ثروتمند و طبقۀ متوسط بود که عمدتاً در خانه تحصیل میکرد. او در سال ۱۹۲۰ «ماجرای مرموز در استایلز» را با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» نوشت و با این اثر بود که به نخستین پلههای موفقیت پا گذاشت.
آگاتا کریستی جوایز ویژه و مختلفی را در طول عمر هنریاش دریافت کرده است. بیشتر کتابها و داستانهای کوتاه او (و بعضیها از آنها چندینبار) بهصورت فیلم درآمدهاند. از آن میان میتوان فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون را نام برد؛ همچنین بسیاری از نوشتههای کریستی بارها برای تهیۀ برنامههای رادیویی و تلویزیونی مورداستفاده و اقتباس قرار گرفتهاند. علی دهباشی، سردبیر مجلهٔ بخارا، در «شب آگاتا کریستی» گفت که این نویسندۀ انگلیسی، بهخاطر علایق باستانشناسی همسرش، بارها به ایران سفر کرده بود. در سال ۱۳۴۵ بود که محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی گفتوگویی انجام داد.
تنها بخشی از آثار این نویسنده را در فهرست زیر ببینید:
رمانهای هرکول پوارو:
شیطان به قتل می رسد، ماجرای اسرارآمیز در استایلز، قتل در زمین گلف، قتل راجر آکروید، چهار (قدرت) بزرگ، راز قطار آبی، خطر در خانه آخر، لرد اجور میمیرد، قتل در قطار سریعالسیر شرق، تراژدی در سه پرده، مرگ در میان ابرها، قتل به ترتیب الفبا، قتل در بینالنهرین، ورقهای روی میز، شاهد خاموش، مرگ بر روی نیل، کریسمس هرکول پوآرو، ملاقات با مرگ، جنایتهای میهن پرستانه و ... .
مجموعه داستانها:
تحقیقات پوآرو، قتل در مجتمع مسکونی، راز رگاتا، کارهای هرکول، شاهدی برای پیگرد قانونی، سه موش کور، ماجرای پودینگ کریسمس، گناه مضاعف، نخستین پروندههای پوآرو، گرفتاری در خلیج پولنسا، مجموعه چای هارلوین، روشنایی ماندگار.
رمانهای خانم مارپل:
قتل در خانه کشیش، جسدی در کتابخانه، انگشت متحرک، اعلام یک قتل، آنها این کار را با آیینه انجام میدهند، جیب پر از چاودار و... .
آگاتا کریستی در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت.
بخشی از کتاب مصیبت بی گناهی
«غروب بود که به ایستگاه آبی رسید.
میشد زودتر از اینها بیاید. واقعیت این بود که تا جایی که میشد، معطل کرده بود.
اول آن ضیافت ناهار با دوستانش در ردکوای، و بعد گفتگوهای پراکنده و معمولی و حرفهای خالهزنکی درباره دوستان مشترک، که اینها نشان میداد قلباً از کاری که در پیش گرفته اکراه دارد. دعوتش کرده بودند برای صرف چای بماند و قبول کرده بود. ولی زمان گذشته بود و دیده بود بیشتر از این نمیتواند تعلّل کند.
اتومبیلی که کرایه کرده بود منتظرش بود. خداحافظی کرد و راه افتاد. یازده کیلومتر جاده شلوغ ساحلی و بعد کورهراه جنگلی محصور در خشکی که به اسکله سنگی کوچکی در کنار رودخانه منتهی میشد. در اسکله زنگ بزرگی بود که راننده برای اینکه توجه قایق را جلب کند، با شدت آن را به صدا درآورد. پرسید:
ــ نمیخواهید منتظر بمانم، آقا؟
آرتور کالگری گفت:
ــ نه. ماشین دیگری کرایه کردهام که یک ساعت دیگر آن طرف آب منتظر است و قرار است من را به درایموث ببرد.
راننده کرایه و انعامش را گرفت. چشم دوخت به تاریکی غروب در آن سوی رودخانه و گفت:
ــ الآن قایق میرسد، آقا.
بعد آرام شب بخیر گفت، دندهعقب حرکت کرد و سربالایی تپه را پشت سر گذاشت. حالا آرتور کالگری تنها بود و در محوطه اسکله انتظار میکشید. تنها بود و با خودش فکر میکرد و دلش برای کاری که در پیش داشت شور میزد. فکر کرد چه جای دنج و خلوتی! انگار کنار دریاچهای در جای پرت و دورافتادهای در اسکاتلند ایستادهای. در حالی که چند کیلومتر آن طرفتر کلّی هتل و مغازه و کافه وجود دارد و اسکله از جمعیت موج میزند. برای چندمین بار فکر کرد مناطق مختلف انگلستان چقدر با هم فرق دارند. شلپشلپِ حرکت پاروها در آب به گوش آمد و قایق به حوالی اسکله رسید. آرتور کالگری در سراشیبی اسکله به راه افتاد و همین که قایقران قایق را با چوبدست نگه داشت، سوار شد. قایقران پیر بود و کالگری با دیدنش فکر کرد او و قایقش با هم عجین شدهاند و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
قایق که حرکت کرد، باد سرد ملایمی میوزید و صدا میکرد.
قایقران گفت:
ــ هوا امشب سرد شده.
کالگری جواب مقتضی داد و تصدیق کرد که سردتر از دیروز است.»
حجم
۲۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۷ صفحه
حجم
۲۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۷ صفحه
نظرات کاربران
پوارو توی داستان نبود.چهارصد صفحه در مورد یه قتل توضیح داده میشه بعد توی یه صفحه دو تا قتل دیگه و توی پنج صفحه م کشف راز میشه.بنظرم اینا تناسب زیادی باهم ندارند باید به همون اندازه که در مورد
مثل همیشه عالی
خیلی جالب و مهیج بود. البته بیشتر فضای داستان زیاد مربوط به اصل جنایت نبود، ولی از زیبایی کار کم نمیکرد. نکات روتنشناسی جالبی هم در طول داسنان آمده بود که به ارزش کتاب میافزود.
شاهکاری دیگر از ملکه جنایت